۰۷ تیر ۱۳۹۸

استاد الهی-قسمت پنجم


ابعاد شخصیت معنوی استاد الهی

س-شناسنامه معنوی
خاندان استاد تا چند نسل پیایی شناخته شده هستند. پدر وی، حاج نعمت الله ، که در واقع اساس و بنیان معنوی فکری و شخصیت ظاهری وی را پرورش داد، خود از بزرگان و اقطاب گروه عرفانی اهل حق بود. س
با این همه باید در نظر داشت که در اینجا منظور از شناسنامه معنوی، بیشتر روش زندگی و شخصیت اجتماعی و معنوی استاد می باشد. این بدان مفهوم است که برای مثال وی هرگز مریداری نکرده است ، هرگز موسیقی را برای عموم ننواخته و محل کسب درآمد قرار نداده است و این درحالی است که صدها هزار نفر وی را حداقل به عنوان شخصی که دستی در معنویت دارد و خواستش نزد خدا قابل اعتناست می شناختند. در این ارتباط وی در سرزنش کسانی که ارادت نزدیکتری به وی داشته و برای مدتی دچار تفرق فکر شده بودند چنین می گوید:س

س".......... تعداد دوستان من شاید از میلیون تجاوز کند و هر کدام برای کاری یا حاجتی با من دوست هستند. یکی می خواهد بچه دار شود، یکی می خواهد بچه اش نمیرد ، یکی گرفتاری کاری دارد و خلاصه هر کدام برای منظوری دوست هستند. من هم همانطور با آ نها رفتار می کنم و انتظار دیگری از هم نداریم. از فرسنگها راه می آیند تبرک می گیرند، من هم با کمال خوشروئی می دهم. همان آدم ممکن است در مراجعت اگر چیز گمشده ای دید بردارد و ببرد، یا اگر دستش رسید ممکن است دزدی هم بکند، من هم کارش ندارم. از طرف من نه ماموری بالای سرش است و نه مواخذه ای.س
جزء دوستانم عده معدودی هستند که می خواهند وارد مکتبی شوند که من شدم و هستم. این عده معدود وضعشان با بقیه فرق می کند. رفتار آنها با من و رفتار من با آنها نوع دیگری است. اینها می خواهند سیر سلوک کنند. سیر سلوک کلمه ساده ای نیست . ........ گفتن کلمه سیر کمال جرات می خواهد و کار همه نیست . شما می توانید این کلمه را از مغزتان دور کنید و با من دوست بمانید. باز هم پدر و فرزند هستیم . می آیید و گپی می زنیم ، تبرک هم بخواهید می دهم ولی به سیر سلوکتان کاری ندارم . همانطور که با بقیه هستم . زندگیتان را هم می کنید، خوشبخت هم می توانید باشید، آدم خوبی هم می توانید باشید. اما وقتی صحبت از سیرکمال می کنید از همه اینها جداست، موضوع دیگریست، وظیفه دیگریست، مناسبات ما فرق می کند و توقعات تفاوت می کند. باید حساب پس بدهید. باید مواظب خودتان باشید و بدانید که کوچکترین کارتان گزارش می شود. ..... " (سند اول)س

در گفتار فوق می توان یک درس بسیار مهم ابدی را یافت که نه تنها مربوط به یک گروه خاص در آن زمان بوده، بلکه مربوط به همه کسانی می شود که در دوره های بعدی ، در این زمان و در زمانهای آینده جذب دانشگاه سیر کمالی که او تاسیس نموده، شده و خواهند شد. در این درس، تفاوت موجود مابین کسانی که با نیت و هدف سیرکمال با استاد ارتباط برقرار می نمایند، با افرادی که تنها بر اساس احترام و علاقه ای که به او دارند و یا حتی فقط یک ارادتمند ساده می باشند، و از این جهت توقعاتی مبنی بر گشایش در زندگی شان و دفع شر و بیماری را از وی طلب می نمایند، بیان می شود و با زبانی ساده برای همگان، تفاوت سیرکمال که مناسبات ویژه ای مابین استاد و دانشجو را می طلبد، و یک زندگی دنیوی که می تواند سعادتمند و همراه با خوشبختی نیز باشد تشریح می شود.س
درک این گفتار که در اینجا فقط بخشی از آن آورده شد، برای درک وضعیت و مناسبات در دانشگاه سیرکمال ، در همه دوران از واجبات است و دانشجوی قدیمی و تازه وارد را در فهم این امر مهم که به کجا آمده و چه می خواهد و چه هدفی را از ورودش به این دانشگاه دنبال می کند، یاری رسانده، سیر کمالش را تسریع می کند. زیرا از ابتدا می داند بدنبال چیست. س

زندگی های گذشته استاد-
استاد در ارتباط با مقامات روحی خود که در زندگی های گذشته طی نموده می گوید:س
س"روح من سید بوده است و برای همین اسمم را سید نورعلی گذاشتند. مربوط به یکی از بزرگان اهل حق بوده به نام سید نورعلی که در هندوستان می زیسته. این روح در جاهای دیگر بسیاری بوده ، شاه بوده، سردار بوده، عالم بوده، درویش بوده و چندبار هم شهید شده است." (سند دوم)س 

در این گفتار منظور از سید بودن، سید اهل حق است که با سید در مذهب شیعه متفاوت است. زیرا در مکتب عرفانی حقیقی اهل حق، سید باید به امر بنیانگذار این سلسله که یکی از معدود مظهرات کامل حق است، به نام «سلطان اسحاق» یا «سلطان سهاک» تعیین شود. استاد در جایی دیگر این امر را مورد تایید قرار داده می گوید که وی نیز بدین گونه سید می باشد. به عقیده من منظور از اینکه روح استاد در یکی از زندگی های پیشین خود، سردار بوده است را می توان در این گفتار ردیابی نمود:س

س".........هر وقت این قرمزی غروب آ فتاب را می بینم، به یاد وقتی میافتم که در یکی از زندگی های قبل سوار اسبی بودم، با اسب به رودخانه زدم، آب تند بود خودم و اسبم را برد، اسبم غرق شد، خودم را هر طور بود نجات دادم." (سند سوم) س 

جای هیچ شکی نیست که در اینجا بطور قطع و یقین صحبت از یک حادثه تاریخی می باشد، در غیر اینصورت در طول تاریخ، افراد بیشماری با اسب خود به درون رود سقوط نموده اند تا از رود رد شوند بدون آنکه اثر تاریخی به آن اتفاق مرتبط باشد. در اینصورت چنین واقعه ای جزو حوادث عادی روزمره محسوب شده، ارزش یادآوری و ماندگاری در حافظه روحی ، تا آن حد که شخصیتی مانند استاد را پس از گذشت چند قرن هنوز متاثر سازد، ندارد.س 
در این ارتباط تنها حادثه مهمی که من بدان برخورد نمودم و در انطباق کامل با گفتار فوق می باشد مربوط می شود به جلال الدین فرزند محمد خوارزمشاه، آخرین پادشاه سلسله خوارزمشاهیان . وی بر خلاف پدرش از درگیری و مقابله با مغولان چنگیز هراسان نبود. در این ارتباط گزارش زیر را مستقیمن از ویکیپدیای فارسی می آورم:س

س" به گفته ابن اثیر زمانی که پدرش در سمرقند برای فرار از دست لشکریان مغول برنامه‌ریزی می‌کرد، جلال الدین و شهاب الدین خیوقی تأکید داشتند که باید با تمام قوا به رویارویی دشمن شتافت و با آن جنگید.س
به گفته جوینی نهایتاً در سال ۶۱۸ ق/۱۲۲۱ م شخص چنگیز خان عزم نبرد با جلال الدین کرد و در ساحل رود سند با وی گلاویز شد. جلال الدین با سپاهش به قلب دشمن زد که باعث درهم فروریختن سپاه چنگیز شد و پی چنگیز افتاد اما ده هزار سواری که چنگیز به کمین گماشته بود باعث برهم زدن اوضاع و پراکنده شدن سپاه جلال الدین شد و پسر هشت ساله جلال الدین به دستور چنگیز در میان میدان نبرد کشته شد. در این نبرد لشکر جلال الدین در هم فروریخت ولی شخص جلال الدین شجاعانه جنگید. ............... در انتهای نبرد او از ارتفاع ده متری، اسب خویش را در آب انداخت و مغولان در صدد تعقیب او برآمدند ولی با ممانعت چنگیز خان روبرو شدند، چرا که او می‌خواست نحوه عبور جلال الدین از رود سند را مشاهده کند. جلال الدین با یک شمشیر و نیزه و سپر از رود سند گذشت و چنگیز خان با مشاهده این صحنه روی به پسران آورد و گفت: «از پدر، پسر چنین باید». "س

این گفته تاریخی چنگیز را به اشکال متفاوت تفسیر نموده اند، اما من معتقدم که چنگیز این جمله را با تعجب بیان نموده است، بدین مفهوم که ، از چنان پدر ترسویی، چنین پسر شجاعی بعید است. گرچه می توان تفسیر دیگری را نیز بر این گفتار صادق دانست، و آن اینکه: " هر پدری را آرزوی چنین پسری است." و این بدان مفهوم است که روند صحیح پدر- فرزندی حکم میکند که یک پدر ، چنین فرزندی داشته باشد.س

س-رژه مقامات هفتن در حضور استاد
در مقالات آینده، هفت درجه و مقام رفیع شاخص و ازلی «هفتن» مورد بررسی قرار خواهند گرفت. این مقامات، گروه ناجیان می باشند و تنها مقامی که بالاتر از آنها قرار دارد، مظهریت کل  همان ماهیت می باشد    ( البته با تفسیری خاص) و این مقامات، فقط تحت نظر این یک مقام قرار دارند و از او دستور می گیرند. ضمنن به فرشتگان و ارواح تحت امر این هفت مقام ارشد، سربازان باطنی نیز اطلاق می شود، گرچه لزومی ندارد همه سربازان باطنی حتمن از نوع فرشته باشند.س
سه عضو از این مقامات که در گفتار زیر بدانها اشاره شده است عبارتند از: اسرافیل (نزد اهل حق: داود)، میکائیل (نزد اهل حق: پیر موسی)، و یقیق (نزد اهل حق: شاه یادگار).س
استاد الهی در مورد یکی از سیرهای معنوی خود در این ارتباط چنین می گوید:س

س"....زمانی که بچه بودم، شبها وقتی چراغ را خاموش می کردم و با طنبور شروع به ذکر می کردم، رژه سربازان باطنی شروع می شد. مثلن لشکر داود می آمد با عَلَم و زینتهای مخصوص که بسیار دیدنی بود. هفتن، وقتی از مقابلم می گذشتند هر کدام اظهار لطفی می کردند، مخصوصن داود و یادگار. ولی پیرموسی حتی نگاه هم نمی کرد و با همان حالت خشک می آمد و می رفت. " (سند چهارم)س

شخصیت باطنی استاد الهی به مرور زمان ، با بررسی هایی که پژوهشگران در آینده به مورد اجرا درخواهند آورد بیشتر نمایان خواهد شد. درک این امر بیش از هرچیز در گرو بررسی و تجزیه و تحلیل صحیح تعلیمات وی می باشد.س
در اینجا فعلن همین کافی است بدانیم، هرگاه یکی از مظهرات مطلق ظهور می کند، جهان (در اینجا، فعلن سیاره زمین) در همه زمینه ها، از جمله: علم، فلسفه، دین، عرفان، و مانند آن، به مرور دستخوش تغییرات اساسی شده، از بُن دگرگون می گردد. همراه با این تغییرات، افکار انسانی نیز تغییر می کند.س

س- پیشگوئی های یوحنا، نوستراداموس و استاد الهی
گرچه بخشی از این قسمت را در مقالات گذشته آورده ایم، اما تکرار آن خالی از فایده نیست، زیرا در آن به نکات بسیار نافعی برمی خوریم که دید ما را نسبت به تسلط استاد الهی بر آنچه می گوید، بازتر می کند.س

پیشگوییهای یوحنا
در طول تاریخ، مکاشفات و پیشگویی های افراد معدودی، سر لوحه زندگی و امور دینی افراد زیادی قرار گرفته است. یکی از این افراد که از نظر دینی از اهمیت زیادی برخوردار است، یوحنا از رسولان عیسی و یکی از چهار انجیل نویس مشهور می باشد که کتاب مکاشفات او «مکاشفه یوحنا» یکی از معتبرترین کتب عهد جدید است. با مطالعه این کتاب، گذشته از پندیات وی، به یک سری گزارش پیچیده برمی خوریم که بطور بی پیرایه و مستقیم، اطلاعاتی را به ما منتقل نمی کند. گرچه برخی از مفسران کتاب مقدس، برخی اتفاقاتی که در جهان رخ داده است به برخی از بندهای این کتاب مرتبط می سازند، اما باید توجه داشت که یافتن علائمی که با احتساب تنها در صدی از احتمال می شود آن رخداد، آنهم پس از آنکه به وقوع پیوسته است را به آن بند از مکاشفه ارتباط داد، در واقع پیشگویی محسوب نمی شود.س

برای نمونه یکی از واضح ترین مشاهدات یوحنا که از پیچیدگی کمتری برخوردار است، از فصل نهم این کتاب از آیه چهاردهم تا آیه بیستم به شرح زیر می باشد:س
س۱۴ که به فرشتهً ششم که شیپور را به دست داشت می‌گفت: «چهار فرشته‌ای را که در رود بزرگ فرات بسته شده‌اند آزاد ساز». ۱۵ پس آن چهار فرشته آزاد شدند تا یک سوم آدمیان را بکشند آنان برای همین سال و ماه و روز و ساعت آماده شده بودند‌. ۱۶ من شنیدم که تعداد سواران آنها دویست میلیون نفر بود‌. ۱۷ در رؤیایی که من دیدم اسبان و سواران آنها چنین بودند: سواران سینه بندهایی به رنگ‌های سرخ آتشین و آبی و زرد گوگردی بر تن داشتند‌. اسبان سرهایی مانند سر شیر داشتند و از دهانشان آتش و دود و گوگرد بیرون می‌آمد‌. ۱۸ این سه بلا یعنی آتش و دود و گوگرد که از دهانشان بیرون می‌آمد یک سوم آدمیان را کشت‌. ۱۹ قدرت اسبان در دهان و دم‌های آنها بود زیرا دم‌هایشان به مارهایی شباهت داشت که با سر خود می‌گزیدند و به مردم آزار می‌رسانیدند ..."س

برخی از مفسرین مسیحی با حوادثی که هم اکنون در سرزمینهای عراق و سوریه در حال انجام است، این مکاشفه را به این رخدادها مربوط می دانند. حتی اگر بپذیریم که این امر صحیح است، با این حال تا قبل از وقوع این حوادث، استخراج اطلاعاتی که ما را با اتفاقات آینده بطرز روشن و آشکاری رودررو سازد امکان پذیر نبوده است.س

پیشگوییهای نوستراداموس
در مورد نوستراداموس[1] پزشک و ستاره شناس فرانسوی قرن شانزدهم میلادی نیز وضع به همین منوال است. یعنی هیچکدام از آنچه محققان آنرا پیشگویی می نامند، اطلاعات مستقیم و صحیحی بدست نمی دهند و به وضوح هیچ اتفاقی را پیشگویی نمی کنند. در بهترین و خوش بینانه ترین حالت می توان گفت این دو، در مکاشفات خود، پدیده هایی را مشاهده نموده اند که یا قادر به تشریچ آنها نبوده اند، یا همه واقعیت را به این افراد نشان نداده اند و یا آنچه مشاهده نموده اند از میان یک غبار و یا از پشت یک حجاب شیشه ای بوده است.س 

یکی از پیشگویی های نوستراداموس چنین است:س
س" پادشاهی ستمگر، غاصب و خونخوار که از روسپی خانه نرو به نامردمی فرا آ مده است، در مکانی میان دو رودخانه، که شماری از جنگاوران، در بخش چپ آن قرار گرفته اند، به دست مردی جوان که بر سرش مویی نیست از پای در می آید. " (سند پنجم)س

باید توجه داشت که در اینجا هدف بی اعتبار جلوه دادن این مکاشفات و مشاهدات نیست. این پیشگویی ها، چه از نوع مکاشفات یوحنا و چه از نوع نوستراداموس آن، یقینن دارای مفاهیم عمیقی می باشند، اما از آنجا که در لفافه پیچیده شده اند و به رمز می باشند، می توان گفت، برای بشر چندان نافع نیستند، زیرا اطلاعاتی قابل فهم، در مورد آینده به ما نمی دهد، بلکه تنها با حدس و گمان و با در نظر گرفتن احتمالات، شاید بشود با برخی از حوادث تاریخی مقایسه شوند ، آنهم پس از واقع شدن آن رخداد. در این ارتباط، پیشگویی های شاه نعمت الله ولی و حاج نعمت الله، پدر استاد الهی حاوی اطلاعات دقیق تری می باشند. متاسفانه مکاشفات حاج نعمت الله هنوز به چاپ نرسیده است و دستنوشته شاه نعمت الله ولی نیز در دسترس همگان نیست و آنچه در سایتهای اینترنتی موجود است با یکدیگر متفاوت می باشند. س

پیشگوییهای استاد الهی
پیشگوئی های استاد در مورد آینده سیاره ما، یعنی زمین، ما را از نحوه زندگی انسانها در زمانهای نه چندان دور، در پیش رو، آشنا می سازد. این پیشگوییها، کامل، واضح، بی پیرایه، کاملن اینفورماتیو و بسیار دقیق و قابل فهم هستند.س
طبق یکی از این پیشگوئی ها که بچاپ رسیده است، استاد می گوید:س

س" دنیای آینده مدارس جالبی خواهد داشت. بچه ها در طول سال بجز فروردین و اردیبهشت و خرداد به مدرسه می روند. فقط روزی دو ساعت در آنجا با دستگاهی ، بدون معلم علم فر ا می گیرند و حفظشان     می شود. بدون زحمت در پانزده سالگی دکترا می گیرند. ده کلاس بیشتر ندارند. بعد از گرفتن دکترا، ماشینی ، لیاقت و کار آنها را معین می کند. به آنها اتاقی جداگانه و مجهز می دهند و در آنجا مشغول کار می شوند. غذا و لباس و بهداشت و مسکن،همه با دولت است. مثلن هر غذایی بخواهند فی الفور برایشان آماده می شود. در اطاقشان که بزرگ هم نیست، تمام وسائل آسایش و راحتی وجود دارد. آنوقت اگر کار اضافه بکنند در مقابلش پول می گیرند. فقط روزی دو ساعت کار می کنند.س 
ازدواج به سه طریق خواهد بود: یکی، زن و شوهر قانونی که از یکدیگر ارث می برند و در همه چیز مشترک المنافع هستند. دومی، زن و شوهری نیمه قانونی که از هم ارث نمی برند، سومی زن و شوهر آزاد که هیچگونه تعهدی نسبت به یکدیگر ندارند. این سه قسم هر کدام علامت مخصوص دارند که آنان را از هم متمایز می سازد.س
دستگاهی اختراع خواهد شد که دروغ و تقلب را فاش می کند و اجازه نمی دهد که در اجتماع، اشخاص ناباب فرصت یابند. به این ترتیب هر زن و مردی هم باید به همسرش قناعت کند زیرا در صورت خیانت، رازش برملا می شود. س
برای زنان باردار ، به کمک درجه مخصوصی مشخص می کنند که بچه در چه روز و ساعت و ثانیه نطفه اش بسته شده و در چه دقیقه و ثانیه ای به دنیا می آید. در موقع وضع حمل ، به محل مخصوصی می روند و با دستگاهی به خواب می روند و بچه شان بدون هیچگونه درد به دنیا می آید. مادران باید خودشان شیر بدهند. شیرخشک از بین می رود. چنانچه شیر کافی نداشتند، با آمپولها و دستگاه هایی شیرشان می آید.س 
در آن زمان، مردم فقط دو ساعت کار می کنند و بقیه اوقات را دور هم بخوشی می گذرانند. کارهای دستی ارزش فوق العاده می یابد و اگر کسی کار دستی نماید، آن را در موزه می گذارند."س(سند ششم)س)  

در گفتاری دیگر، در ارتباط با ابعاد بدن فیزیکی انسانهای آینده و نحوه فعالیت و کار آنها استاد الهی چنین پیش بینی می کند:س

س" بشر آینده دارای قد کوتاه (حدود یک متر) و کله بزرگ (تقریبن دو برار اندازه فعلی) می شود. یک نفرشان، کار صد آدم فعلی را می کند، زیرا وسائل زیادی در دست دارند. بشر آینده بطور کلی فاقد مو خواهد بود."(سند هفتم) س

بیش از پنجاه سال پیش از این زمان، استاد به پیشگویی وضع کنونی جهان و ایران پرداخت و چنین اظهار نظر نمود:س

س" وضع دنیا از این بیشتر و بیشتر آشفته خواهد شد و این، مدت زیادی طول خواهد کشید، بطوریکه روزی خواهد آمد، روحانی به معنای واقعی، انگشت شمار گردد و آنگاه......." (سند هشتم) س

در مورد وضعیتی که در حال حاضر در ایران جریان دارد، استاد در آن زمان چنین پیش گوئی نمود:س
س" الان که در صفحه نگاه می کنم می بینم که ایران در تاریکی فرو می رود و اروپا به روشنایی می آید..."(سند نهم)  س

در مورد مسافرت به فضا چنین گفته است:س
س" دستگاهی اختراع می شود که بطور خودکار و با سرعت وصف نشدنی حرکت می کند. بشر در داخل آن قرار گرفته، روی تکمه ای فشار می دهد و در مدت خیلی کوتاهی به هر کره که بخواهند می روند. "   (سند دهم) س

گویا پیش بینی و پیشگوئی هایی زیادی از استاد در دست می باشند که هنوز به چاپ نرسیده اند. طبق برخی از آنها، ایران و مردم ایران زمین، بزودی آینده بسیار چشمگیر و درخشانی را در پیش خواهند داشت.س

 س-اطلاعات فضایی 
کشفیات استاد از جمله در مورد ارتباط با سیارات دیگر، اغلب با ترک جسم مادی و جدا شدن موقتی از آن به وقوع می پیوسته است . وی در یکی از گفتارهای خود در این مورد می گوید:س

" .........دیشب جایی کار داشتم، خودم از کالبدم جدا شدم . کالبدم را در داخل حوضی از آب گذاشتم و رفتم. وقتی برگشتم دیدم ........."

در بحثهایی که در محافل آکادمیک در مورد امکان وجود موجودات هوشمند در سیارات دیگر در جریان است، برخی این امکان را مردود می شناسند و برخی دیگر بر اساس شواهدی که در این مورد جمع آوری   نموده اند، این امر را بدیهی می دانند. استاد الهی در این مورد چنین می گوید:س
س" در کرات دیگر زندگی هست. در گردشهایی که مرا به کرات دیگر بردند چیزهای بسیار جالب و عجیب دیدم. خیلی از آنها از ما جلوتر هستند.....آنها عمومن بالاتر هستند ولی درجه ترقی شان زیادتر از بشر نیست. ....." (سند یازدهم) س
در اینجا به عقیده من، منظور از «آنها عمومن بالاتر هستند»، سطح علمی و تکنیک آنها می باشد و منظور از «درجه ترقی»، امکان سیرکمال در حد بالاتر از انسان است.س

وی در جایی دیگر می گوید:س
س" کره ای هست که که آدمهایش هیئت آدم کره زمین را دارند، منتها شفاف هستند، بطوریکه مثل بلور از یک طرف ، طرف دیگر دیده می شود. اختیار رشد موهایشان هم با خودشان است. مرد و زن هیچ تفاوتی ندارند مگر در مورد ریش و سبیل. شئی مانند چراغ ، وسط سینه شان است که به هر کجا که بخواهند می توانند با سرعت بالاتر از نور بروند و در هنگام پرواز تا شعاع چند متری اطرافشان، هیچ چیز حتی گلوله قابل نفوذ نیست. ..... به زمین هم ممکن است بیایند، ولی به علت سرعت زیاد دیده نمی شوند. هرچه حسن اخلاق در بشر است، آنها دارند. از لحاظ علم ، عامی ترینشان بر دانشمندان کره ما و نوابغش احاطه دارد.س 
کره دیگری هست که جنس زن ندارند و مردها می توانند زن بسازند. یعنی ساختن زن در خلقتشان است. ......." (سند دوازدهم)  س

در باره سیاره زهره (ونوس یا ناهید) می نویسد:س
س" ...مخلوقات کره زهره با طبقه نسوان(زنان) میانه شان خوبست و با مردها چندان میانه ای ندارند. به همین جهت زنان را اغلب برای گردش، اول بار به آن کره می برند. محیطش بیشتر از کرات دیگر به کره ما نزدیک است و می شود زندگی کرد. ولی مریخ خطرناک است و بشر نمی تواند طاقت بیاورد. .... بجز چند کره که مخلوقاتشان همسطح بشر هستند، بقیه همه جلوتر ند. ..." (سند سیزدهم)  س

احتمالن منظور استاد از گردش در زهره، در بعد روحی می باشد و این امتیاز به همه افراد بشر تعلق نمی گیرد و باید اشخاص، لیاقت آن را کسب نموده باشند.س 

استاد در مورد یک ستاره ناشناس که از جایی بخصوص امکان پرواز به آن بوده است چنین می گوید:س

س" امروز ستاره جدیدی را نشانم دادند و گفتند ببین آیا در زمین همچون چیزی را تا حالا شناخته اند؟ دیدم نه. گفتند اگر می خواهی چیزهای تماشایی ببینی بیا اینجا. وسیله اش تا یک ساعت دیگر می آید شما را ببرد و اسمش «ایکادو» است. من هم گفتم تا یک ساعت دیگر حوصله ندارم صبر کنم و ترکشان کردم. " (سند چهاردهم) س

در مورد موجودات هوشمند در فضا:س
س"......در کروات دیگر شبیه انسان هست اما از لحاظ خلقت و از لحاظ طبیعت غیر از انسان کره خاکی است. " (سند پانزدهم) س

س-معجزات استاد الهی
طبق تعالیم استاد الهی، معجزه واقعی فقط برای اثبات حقانیت ماموران باطنی به وقوع می پیوندد.س  
معجزه در واقع انجام عملی است که در زمان ایجاد آن، علم بدان دست نیافته باشد و قادر به درک و تشریح آن نباشد. معجزه ای که عیسی مسیح در ارتباط با زنده کردن شخصی به نام ایلعازر انجام داد آنهم بعد از آنکه چهار روز از مرگ او گذشته بود از معجزات واقعی محسوب می شود.س 
بطور کلی ماموران حقیقی که از مبدا خلقت ماموریت یافته اند، باید دارای معجزه باشند، اما در این مورد باید سه نکته را مد نظر داشت :س
س-اول آنکه نباید جادو و شعبده را با معجزه اشتباه گرفت و باید به این امر دقت زیادی مبذول شود.س
س-دوم آنکه نمی توان از یک مامور حقیقی، انتظار ایجاد پی در پی معجزه را داشت.س
س-سوم آنکه نظر مثبت یک مامور باطنی می تواند بسیاری از مشکلات یک فرد و یا گروهی از افراد را برطرف نماید ، ولی این امر معجزه نیست، بلکه استفاده از قدرت معنوی برای رفع ستم از این افراد است.س
با این وصف ، برای آنکه تفاوت جادو با معجزه مشخص شود باید تفاوت یک جادوگر و یا یک جن گیر با یک مقام شامخ و حقیقی معنوی معلوم شود، زیرا چنین شخصی هرگز به اعمال جادوگرانه و جن گیری و اعمالی از این دست نمی آویزد، بلکه وجود و حضور او، حتی ناخواسته، باطل کننده چنین مسائلی می باشد.س
در اینجا برای روشن شدن مطلب، یک گزارش از کتاب «روح نغمات» نوشته پرفسور ژان دورینگ، شرق شناس سرشناس فرانسوی که در مورد موسیقی استاد الهی به رشته تحریر درآورده و مختصری هم به زندگی وی پرداخته است را بازتاب می دهیم:س

س[ نقل قول از یک درویشی می باشد که به دیدار استاد الهی رفته بود: س  
    بار اولی که استاد الهی در تهران مقیم شده بود، ( این درویش) به دیدارش رفته بود. اتاق کمی تاریک بود و این شاگرد از دیدن استاد، تنها، در محلی که به هیچ وجه با شأن او سازگار نبود، بسیار متأثر شد. استاد که فکر مهمان خود را خوانده بود، شروع به نواختن تنبور کرد. در زمان نواختن او، خورشید در حال غروب بود. هنگامی که تاریکی کاملن مستولی شد، مهمان اشکال سفید رنگی را دید و بعد به تدریج تمیز داد که فرشتگانی سپید پوشیده ، در سکوت می رقصند. به محض اینکه موسیقی قطع شد او خود را با استاد تنها یافت و استاد با لبخند از او پرسید:س 
س«هنوز فکر می کنی تنها هستم». ]س

در طول حیات استاد الهی و همینطور در زمان بعد از رحلت وی که با عروج جسمانی نیز همراه بود، به شهادت افراد بسیاری، معجزات متعددی به وقوع پیوست. من خود شاهد چند معجزه او در زندگیم بوده ام که در کتب دیگری که به رشته تحریر درآورده ام ، به برخی از آنها اشاره نموده ام. در این قسمت از کتاب (این مقاله) حاضر، فقط به دلیل آنکه می خواهم خوانندگان تا حدی با شخصیت معنوی وی آشنا شوند، به دو مورد دیگر از معجزات وی که در نوشته های دیگرم عنوان نکرده ام اشاره می کنم.س 

این معجزه چند روز پیش از این تاریخ (تابستان ۲۰۱۸ میلادی) برایم رخ داد:س
س" چند شب پیش در نیمه شب در خواب، ناگهان درد و سوزشی عمیق در قلب خود احساس نمودم و متوجه شدم که قلبم از کار می افتد زیرا دچار سکته کامل شده ام. خواستم کسی را خبر کنم اما متوجه شدم دیگر کار از کار گذشته و خیلی دیر است. به ناگاه عضلات صورتم درهم پیچید و در پی آن، بند اتصال روح و جسمم قطع شد و روحم از بدنم خارج گردید. درست در همین لحظه، روح استاد با سرعتی غیر قابل تصور حاضر شد و همه آنچه رخ داده بود را در عرض چند ثانیه زمینی به حال اول برگرداند. این بدان مفهوم است که وی، روحم را دوباره با جسم اتصال داد و قلب را که در اثر سکته، کاملن از کار افتاده بود به کار انداخت و رابطه طبیعی روح با جسم را برقرار ساخت و عضلات صورت را به حال طبیعی برگرداند.  روز بعد فقط  کمی احساس خستگی و سوزش در ناحیه سینه می کردم که تا چند روز نیز باقی ماند ولی به مرور، این اثر نیز  برطرف  شد. "س
این چندمین معجزه ای بود که استاد تا به آن روز در مورد من به موقع اجرا درآورده بود. اگر بخواهم معجزات وی در ابعاد ماورای دنیای مادی، حداقل آنچه برای خودم اتفاق افتاده است را شرح دهم، یقینن برای بسیاری از اذهان، افسانه خواهد بود.س 
در واقع بزرگترین معجزه ای که او در من به موقع اجرا درآورد، نه جسمانی بلکه روحانی بود. شرح این ماجرا بطور خلاصه چنین است:س 
س" حدود سی سال پیش از این تاریخ (حدود ۱۹۸۹ میلادی)، درست قبل از آنکه وارد دانشگاه سیرکمال شوم که در آن زمان مکتب اهل حق خوانده می شد، برای اولین بار با یکی از کتب استاد برخورد کردم و بطور تفننی و سرسری چند گفتار از آن را خواندم. برای من که در آن زمان یک فرد بی اعتقاد بودم و همه چیز را وقتی حقیقی می دانستم که مورد تایید علم باشد، و ضمنن مطالعات وسیعی در فلسفه و مکاتب عرفانی هند داشتم، این گفته ها، نه تنها جذاب نیامد بلکه خیلی سطحی جلوه نمود، از اینرو با بی توجهی و در کمال غرور، کتاب را به سویی انداختم. از این ماجرا حدود یک سال گذشت و در زمانی خاص، بطور اتفاقی دوباره با آن کتاب برخورد نمودم، بطور غیر ارادی آن را گشودم و با یک گفتار ویژه که در آن زمان جوابگوی بسیاری از سئوالاتم بود برخورد نمودم، در این حال ناگهان زمان و مکان محو شد و ....... . چند دقیقه بعد، از صدای گریه خود و بغضی که راه نفسم را تنگ کرده بود بخود آمدم و متوجه شدم که در حال تکرار این جمله هستم: « یا استاد آیا ممکن است مرا نیز به شاگردی بپذیری؟»"س

باید توجه داشت که من شخصی بسیار منطقی و خردگرا بوده و هستم و هرگز در زندگی خود دچار خرافات و بدعتها نبوده و نیستم. اما این یک معجزه بود، از آن نوعی که پولس رسول دچار آن شد، زیرا این اثرات باطنی که او در من ایجاد نمود نه تنها از بین نرفت بلکه چنان عشق و انگیزه ای در من بوجود آورد که بعد از گذشت حدود سی سال هنوز مشتعل است . همین عشق و ایمان باعث شد که این مدت زمان را به تحقیقی شبانه روزی وعمیق در رابطه با تعلیمات او بپردازم و با دریچه هایی که او در عالمی دیگر برای مشاهده حقایق برویم گشود و تحت نظر و مراقبتهای ویژه وی، به عمق این تعلیمات و تفاوت آن با دیگر نِحله های فکری و عقیدتی پی ببرم. در طی این سالها............، اما حمایتهای بی دریغ او مرا چندین بار از مرگ جسمانی و روحانی حتمی نجات داد و در امر تحقیق و تدریس علوم معنویش، با ارتباطات باطنی و معنوی ویژه در هر دو بعد، دوام و قوام بخشید و استوار نمود.س 
به قول مولوی:س 
                   س ... شرح تو غیب است بر اهل جهان        همچو راز عشق دارم در نهان
                        مدح تو حیف است با زندانیان            گویم اندر مجمع روحانیان .....س     

در این ارتباط از حمایتهای فرزند ارشد وی ، امین الهی که در آن زمان در قید حیات بود نیز برخوردار بوده و هستم.س 

بنا بر مصلحتهایی، از عنوان برخی از معجزات عمیق تر او در ابعادی دیگرخودداری می شود، زیرا بیم آن میرود که ما را متهم به غلو کردن و بزرگنمایی شخصیت استاد نمایند. تا همین حد که گفته شد نیز تنها به این علت بود، طی این چند مقاله بگویم که چرا معتقدم استاد صحیح می گوید و افکار و تعالیم او حقیقتن منحصربفرد و قابل اعتناست.  از سوی دیگر، اگر بخواهیم در ابعاد شخصیت معنوی و ظاهری استاد الهی به بحث بپردازیم ، یقینن خود کتابی کامل خواهد شد، از اینرو به همین حد اکتفا میشود. بنا به گفته همه بزرگان علم و منطق و عرفان، برای عاقل یک اشاره کفایت می کند تا حقیقت را دریابد. س

پایان قسمت پنجم

...........................................
لغات متن
[1] Michel de Nostredame
..........................................

تحقیق و بررسی: فرامرز تابش

 
با استفاده از آثار استاد الهی
و
برگرفته از کتابهای «دانشگاه سیرکمال استاد الهی» و «انسان از دیدگاه دانشگاه سیرکمال» ، نویسنده : فرامرز تابش

کد ثبت در آرشیو فصلنامه اندیشه آنلاین آلمان:س
 aowdjihd jhedväbhv-hsjhn hgid-rslj #kü
............................................
مطالب مقاله ششم:س
تجربه اول معنوی (معجزه اول)س
تجربه دوم معنوی (برخوردی در بعد دیگر)س
آثار استاد الهی
دستاورد های استاد الهی
............................................
در یوتوب
. زندگی، آثار و دستاوردهای استاد، صوتی-تصویری کلیک کنید

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر