۱۸ شهریور ۱۴۰۰

پاسخ به سوالات شما- سری هشتم



                              2022                                                                               


 18.07.2022
                                                                                          
  سوال سس س
 با درود 
من ...... استاد فیزیک ذرات در دانشگاه....... در شهر..... درایالت کنِتیکت آمریکا هستم و در کنار مطالب فیزیکی، علاقه زیادی به مباحث متافیزیکی دارم . مقالات شما......... است و راستش را بخواهید برایم جالب است. از مطالعه پاسخ شما به سوالات، به این نتیجه رسیدم  که می شود بدون پرده پوشی و کاملن دمکراتیک و آزاد با شما گفتگو کرد، از اینرو تصمیم گرفتم با طرح چند سوال که به تدریج برایتان می فرستم، ابتدا مطمئن شوم که بدرستی مطالب شما را حداقل بطور مختصر درک کرده ام. .... س

شما در مقالات تشریحی خودتان، افکار استاد الهی را یک جهان بینی نو، کامل و نهائی تفسیر می کنید. سوال اول آنکه فرق یک فرقه مذهبی (زکت) با یک جهانبینی در چیست و چه خصوصیتهایی یک فرقه را به یک جهانبینی تبدیل می کند؟ منظور شما از نو، کامل و نهائی بودن این جهانبینی در چیست؟س
با عرض معذرت از اینکه یک سوال به چند سوال تبدیل شد. دلیلش آن است که همه اینها به هم متصل هستند و به درک مطلب کمک می کنند. با تشکر از لطف شما در ایجاد یک میدان باز برای گفتگوی بدون سانسور و محدودیت. س

جواب
با درود
ببینید این سوالات شما را باید از زوایای مختلفی مورد بحث قرار داد. مقدمتن لازم است بدانید این تنها یک مبحث متافیزیکی نیست، بلکه دامنه آن علوم آکادمیک و فلسفه و عرفان را هم دربر می گیرد و اتفاقن همین امر یکی از دلایلی می باشد که آنرا همه شمول می کند.س

توضیح اول: مسلک، فرقه (یا زگت)
بطور خلاصه، یک مسلک یک انشعاب از یک مذهب است و خود آن مذهب نیز انشعابی از یک دین می باشد. به عقیده من، این سلسله انشعابات، همگی از نظر معنوی، پیش بینی شده هستند و در موقع تعیین شده، توسط افرادی خاص به وقوع می پیوندند. مانند تأسیس مسلک اهل حق. س
یک فرقه نیز یک انشعاب است، اما ممکن است که مورد تأیید مقام معنویت و از پیش تعیین شده نباشد و یا با نیروهای تاریک در ارتباط باشد. در جهان اسلام، مسیحیت و هندوئیسم به انبوهی از این فرقه ها برمی خوریم و با مقایسه تحلیلی عمیق توضیحات آنها با اصول ریشه ای دین مربوطه، یک پژوهشگر، اکثرن به رگه هایی گاه کاملن آشکار از بدعت و انحراف از واقعیت برخورد می کند. س
اصولن کلمه فرقه و زگت در این دوره بار منفی دارد. ضمن آنکه تعیین این امر که اکثر آنها از چه مذهبی استخراج شده اند، تقریبن غیرممکن است. س

مسئله مهم دیگر آنکه معمولن یک مسلک و یا حتی یک مذهب و یا یک دین، گرچه می تواند در کشورهای مختلف ریشه بدواند، اما به علت فقدان یک دکترین مشخص که همه ابنای بشر با تفکرات مختلف را یکجا پوشش دهد و عدم وجود برنامه ای عام و همه شمول، ورا و فرای یک تفکر خاص، باعث می شود که آن دین، مذهب، مسلک و یا آئین، در همان حد مانده به یک جهانبینی تبدیل نشود. س

به عقیده من تنها دینی که می شود پذیرفت که روزگاری یک جهانبینی نسبی بوده است، هندوئیسم است که در حال حاضر نه تنها چیز زیادی از آن باقی نمانده که حتی اصول بجای مانده آن هم، اکثرن بطور معکوس اجرا می شود. س
از چهار کتاب مقدس به نام «ودا» که در دسترس است، یکی از آنها به نام «آتارواودا» از ابتدا تا انتها، در مورد آن است که چه کاری را چگونه و با چه دعا و مراسمی انجام دهیم تا نتیجه مطلوب را بگیریم. همه آداب و رسوم هندوها از مراسم ازدواج تا بچه دار شدن، ایجاد کسب و کار و غیره، همگی از این کتاب استخراج شده اند. حال آنکه همه هندوان  برخی اوقات به دفعات متوجه عدم تأثیرات مثبت این مراسم شده اند، برای مثال کسب و کارشان بی رونق مانده و یا ازدواجشان موفق نبوده و یا صاحب فرزند پسر، که هندوها به آن علاقه زیادی دارند، نشده اند، اما چون کس دیگری، راه دیگری که بتواند این مسائل را توضیح دهد را ارائه نداده بود، لاجرم عده ای هنوز بر آن باورها مانده و عده ای کلن از آن دست شسته اند. همین وضیعت در ادیان دیگر نیز در جریان است.س

توضیح دوم: س
فکر می کنم با توضیح قسمت آخر سوالات شما به بخش دوم مشکل اول نیز پاسخ داده شود.س

همانطور که بارها در مقالات مختلف، از جمله در مقاله «تقدیم به بشریت- نظم نوین جهان (مقاله نوشتاری- مقاله بصورت ویدئوکلیپ و یا در پاسخ به سوالات دوستان در همین رابطه تشریح نموده ام، آنچه استاد الهی توضیح می دهند دارای خصوصیات کلی زیر است؟س

اول: چه در بخش الهیاتی و چه در مورد زندگی در اجتماعات، همه انسانها با هر نوع تفکر دینی و یا غیردینی که دارند، مورد خطاب قرار می گیرند. س
دوم: از لحاظ فلسفی و عرفانی نیز نقطه ثقل افکار استاد الهی، فرد، گروه، دین، مذهب و یا آیین ویژه ای را مخاطب قرار نمی دهد، بلکه با تشریح صحیح سیرکمال روحی، این پروسه را مخصوص نوع بشر، بدون در نظر گرفتن عقاید آنها می داند. در این رابطه ممکن است کسی بگوید: " با یک طرز فکر نادرست چطور ممکن است کسی کمال روحی طی کند؟" جواب آن است که بر طبق همان تعالیم، همه تفکرات نادرست نیز بالاخره روزی، در همین روند، تصحیح می شوند. س
تفکرات استاد الهی به انسانها به عنوان، مسلمان، مسیحی، هندو، بودائی، یهودی، زرتشتی و... نمی نگرد، بلکه با تشریح هر دو بعد یک انسان، آن را موجودی می داند که درخور کسب کمال روحی و بازگشت به خانه اصلی خود می باشد و در این رابطه همه تفکرات را به رسمیت می شناسد.س
آنچه استاد ارائه می دهند، همه انسانها را شامل می شود و آنچه قرار است به عنوان قوانین نوین جهان هستی در این سیاره، حکم فرما شود نیز، کاملن بدون در نظر گرفتن عقاید افراد به اجرا خواهد رسید. س

اگر شما بخش علوم تلفیقی را در سایت پژوهشکده مطالعه بفرمائید، می بینید که تفکرات و آموزش های علمی ایشان تا چه اندازه عمیق است و تا چه درجه قابلیت آن را دارد تا به بسیاری از معضلاتی که علم از حل آن عاجز بوده است پاسخ دهد.س
با این وصف، دستاوردهای استاد را بطور قطع و یقین می توان یک جهانبینی کاملن نوین در نظر گرفت و از آنجا که این جهانبینی قادر به پاسخگوئی به همه سوالاتی می باشد که از ابتدای خلقت، اذهان افراد مستعد، در قالب فیلسوف، عارف و دانشمند را بخود مشغول داشته است، می توان آن را یک جهانبینی کامل دانست و درست به همین دلیل، حداقل در این تمدن، آخرین جهانبینی نیز می باشد. زیرا زمانی که یک سیستم کامل باشد نیاز به مشابه ندارد.س

در انتها باید بگویم که یک فرقه نمی تواند به یک جهانبینی تبدیل شود، زیرا فاقد ابزار لازم برای اینکار است. حتی دانشگاه سیرکمال را نیز نمی توان تبدیل مسلک اهل حق به یک جهانبینی دانست، زیرا ابزار کار برای این تغییر، در اختیار استاد الهی بود که با آن، از اعماق مسلک اهل حق، این دانشگاه بیرون آمد.س

متأسفانه با توضیحات بیشتر، به همان چند صد مقاله ای می رسیم که در این رابطه نوشته و به شش زبان ارائه داده ام. راستش را بخواهید همه آن مقالات و یا حتی همه کتابهای ریفرنسی که نوشته ام و هنوز آنها را انتشار نداده ام نیز کافی نیستند، زیرا این یک مسئله روحی می باشد که با درجه پیشرف هر روح مرتبط است. یعنی به هر اندازه که این مسیر را طی کنید، خودتان بیشتر به حق مطلب، یعنی تفاوت این جهانبینی با همه آنچه بطور پراکنده در اینجا و آنجا گفته شده است، پی خواهید برد . س
توصیه می کنم به مطالعه مقالات در سایت ادامه دهید. بدیهی است به هر گونه سوال شما نیز پاسخ داده خواهد شد.س


 سوال همین شخص محترم در مورد پاسخ فوق در همان تاریخ 
با سپاس از پاسخ شما، اما یک نکته هنوز برایم روشن نیست و آن این است که تفاوت ارتباط استاد و ادیان با عموم مردم، فقط در مورد جهانی بودن یا نبودن در کجا آشکار می شود. باقی تفاوتتان را درک کردم و نیازی به توضیح نیست.س


پاسخ
به سادگی: یک دین می گوید، اگر از ما هستی، وانگاه چنین و چنان. استاد الهی می گویند، اگر موجودی به نام انسان هستی، وانگاه چنین و چنان. ضمن آنکه، طبق آموزش های استاد، همه ادیان صحیح می گویند و به هرکدام عمل کنید درست است، به شرط آنکه عمل شما با عقیده و ایمان همراه باشد. و اگر به ادیان اعتقاد ندارید، به وجدانتان عمل کنید. ایشان با ارائه سه قانون طلائی، یک فرمول همگانی در دسترس عموم قرار داده اند. با این وصف، این یک دید جهان شمول است و همه را در بر     می گیرد. همانطور که فوقن گفته شد، ادیان فاقد این دید هستند.س


با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

 16.07.2022
                                                                                          
  سوال سس س
 با درود 
من یک آتئیست هستم و معتقدم خدائی که معجزه اش قرآن بوده، قطعاً نمی تواند چنین جهانی را خلق کند (اشاره به یکی از عکسهای ارسال شده توسط جیمز وب) . البته نظر شما را در مورد جیمز وب می دانم، اما می خواستم این نکته را با شما هم در میان بگذارم. ضمناً جمله بالا از من نیست ولی منهم به آن اعتقاد دارم. سپاس س

جواب
با درود
بله یقینن حق با شماست. واقعیت آن است که ما با قدرتی مافوق تصور، بزرگ تر از آنچه تنگ نظران خشکه گرای مذهبی می پندارند مواجه هستیم. خدائی که برایش من که خداباور هستم با شما که خداناباور هستید تفاوتی ندارد. تفاوت در اعمال، افکار و نیات ماست که تعیین کننده درجه سیرکمال روحی ما می باشد. برای او همه مخلوقات یکسان هستند و همه را به یک اندازه دوست دارد و اهمیت می دهد. س

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

 12.07.2022
                                                                                          
  سوال سس س
 با درود 
حتماً شما هم عکسهای ارسال شده توسط جیمز وب به ناسا را دیده اید. این قضییه باعث خوشحالی بسیار زیادی در رادیو و تلوزیونهای فارسی زبان شده است و مدام گفته می شود که با این عکس ها می شود پی به بیگ بنگ برد. چون شما مقالاتی را در این مورد نوشته اید که کمی متفاوت به نظر می رسند و قبلاً هم به شخص دیگری در همین صفحه توضیحاتی داده بودید، می خواستم ببینم نظر شما در این باره چیست؟ البته این سوال را طور دیگری فرموله کرده بودم که گم شد. با درود مجدد. س

جواب
با درود
ببینید همه این هیاهو فقط برای چند عکسی می باشد که قبلن توسط تلسکوپ هابل هم گرفته و ارسال شده بودند. تنها تفاوتی که در این سری از عکسها با سری تهیه شده از طرف هابل دیده می شود، وضوح بیشتر این سری جدید است. ناسا معتقد است که جیمز وب می تواند امواج نورانی مادون قرمز را نیز ثبت کند. خب البته به نسبت وضعیت کنونی علم در سیاره ما که دوران جنینی خود را طی می کند، این امر را می توان یک دستاورد خوب تلقی نمود، اما لازم است در این رابطه به چند نکته مهم توجه کنیم تا بدام دنباله روی از عوام نیافتیم.س
-
اول آنکه:     اکثر ما ایرانیان به علت فقدان تفکر، مجبور هستیم به دستگاه عظیم تبلیغاتی گلوبالیسم بیاویزیم. این بدان مفهوم است که آنها برای ما تعیین می کنند که چه چیز را بپذیریم و چه چیز را رد کنیم. س

دوم آنکه:    همه موسسات تحقیقاتی هر ساله بودجه ای هنگفت را بخود اختصاص می دهند، در نتیجه باید هر ساله بیلان کار ارائه دهند، بنابر این مجبور هستند در برخی اوقات یک امر عادی را در سوشیال مدیا بسیار بزرگتر از آنچه هست نشان دهند. و ما ایرانی ها هم جز دنباله روی چاره ای نداریم. س

سوم آنکه:    اتفاقی که افتاده است آن است که جیمز وب کمی جلوتر از فضائی را رصد می کند که برای هابل ممکن بود. متأسفانه برای افراد غیر متخصص و یا حتی برای برخی متخصصین نیز این توهم پیش می آید که جیمز وب مشغول رصد عمق فضا می باشد، بدون آنکه به آن بیاندیشند که اصولن عمق فضا یعنی چه؟ زیرا ما فعلن موفق به عکس برداری واضح تر از چندین کهکشان شده ایم، حال آنکه مجموعه مافوق تصور بزرگی از این کهکشانها، تنها یک یونیورس(کائنات)[1] را تشکیل    می دهد و به همین شکل، مجموعه ای از تعداد بیشماری از این یونیورس ها یک مالتی ورس(طبق)[2] را تشکیل می دهد. در آثار استاد الهی ، اگر اشتباه نکنم به یازده مالتی ورس اشاره شده است. با این وصف به تصور من هرگز دانش و تکنولوژی بشر به آن اندازه نخواهد رسید که بتواند این مالتی ورس ها را شناسائی و رصد کند.س

چهارم آنکه :    دانشمندان طبق یک پارادایمی که محصول تفکرات اینشتین-هابل است، چنین می پندارند که یک انفجار، از نوعی که ما در زمین می شناسیم، در  یک زمانی خاص صورت گرفته است، در نتیجه توقع دارند آن انفجار را آن طور که در تصور دارند روئیت نمایند، حال آنکه واقعیت آن است که هیچ دلیل منطقی وجود ندارد که شروع انبساط جهان با یک انفجار عظیم بوده باشد. در بهترین حالت، بیگ بنگ را می توان آغاز ایجاد جهان مادی دانست که البته با تولید سروصدا و گرد وغبار بوده است. اما خیلی قبل از آن، اتفاقات عظیم دیگری رخ داده است که من آن را بر طبق گزارش استاد الهی از خلقت در بخش علوم تلفیقی توضیح داده ام. البته آنجا هم سروصدا و انفجاراتی رخ داده که نوع آن فعلن از تصورات ما خارج است.س

در انتها فراموش نکنید که همین هیاهو را حداقل یکبار دیگر در جهان علم تجربه کرده ایم، یعنی زمانی که اینشتین و هابل پس از روئیت فضا با تلسکوپ منسوب به پروفسور هابل، این نتیجه عجولانه را به دنیا اعلام نمودند که طول و عرض جهان هستی چیزی حدود چهار تا پنج میلیار سال نوری می باشد. امروزه حتی دانشجویان سال اول استروفیزیک هم می دانند که این یک رقم بسیار کوچک است. س
البته باید به این نکته نیز اشاره کنم، تا آنجا که من می دانم، دانشمندان دست اندرکار این پروژه بزرگ، معمولن دچار چنین غلو گوئی هایی نمی شوند، زیرا گویا این نقش را حتمن ما ایرانیان باید بازی کنیم.س
[1]Universe
[1]Multiverse
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

09.07.2022
                                                                                          
  سوال سس س
 با درود 
من به خدا و دین و اینجور چیزها اعتقادی ندارم. به عقیده من امیدواری در زندگی مهم تر از هرچیز است.س

جواب
با درود
تا حدود زیادی حق با شماست. سیاره زمین محل اقامت انسانهایی است که یا نسبتن تازه خلقت می باشند و یا از سیرکمال روحی خود عقب مانده اند. از اینرو مابین این افراد، امید، نیروی محرکه اصلی برای ادامه زندگی می باشد. افراد این دو گروه، بدون ایمان هم می توانند به زندگی خود ادامه دهند اما بدون امید، اکثرن به مواد مخدر یا الکل روی می آورند و یا ندرتن دست به خودکشی می زنند.س
در مورد ایمان وضع کمی متفاوت است. ایمان اگر به یک حد و مرز مشخص نرسیده باشد، با آزمایشات و امتحانهای زندگی، اغلب درهم می شکند. آن عده ای که موفق می شوند در ایمان خود پایدار بمانند بالاخره روزی به آن حد مشخص می رسند و آنگاه در آن ایمان، امید هم بوجود می آید که از آن به بعد، روز بروز قوی تر می شود و امکان درهم شکستن را به سمت صفر سوق می دهد.س 

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

08.07.2022
                                                                                           
  سوال سس س
 با درود 
در شبکه های تلوزیونی و رادیویی از روانشناسان مهمان می شنویم که : " باید در زمان حال زندگی کرد، زیرا گذشته، گذشته و آینده هم هنوز نیامده است" ولی من فکر می کنم این یک طرز فکر یک سونگرانه است، زیرا انسان حیوان نیست که فقط به این لحظه و ساعت بیاندیشد. می خواستم نظر شما را نیز در این ارتباط بدانم. با تشکرس

جواب
با درود
قبل از آنکه نظر خود را در این ارتباط بیان کنم باید به عرض شما برسانم که این گفتار در واقع یک توصیه است که از طرف عرفای بزرگ ، چون مولوی عنوان شده است.س
از دید من این امر را می توان از دو زاویه مورد تدقیق قرار داد:س

 یکم:    برای رهائی از فشار افکار آزاردهنده و شومی که در نتیجه ضربه ای که در گذشته خورده ایم و یا امکان از دست دادن چیزی در آینده که بدان وابسته هستیم، بوجود می آید. در این حال این گفته یا توصیه کاملن بجاست.س
دوم:    در حالت عادی و به عنوان رستن از قیود باید و نباید های اجتماعی و اخلاقی. در این صورت باید عرض کنم، این مطلب بسیار گمراه کننده است، زیرا یک انسان عاقل باید از گذشته خود برای رفع نقاط ضعفش استفاده کند و با محاسبه احتمالات برای آینده خود برنامه ریزی کند. اتفاقن یکی از دلایلی که غربی ها بر اکثر پهنه این سیاره چیره شده اند، در نظر گرفتن همین دو اصل است. کاری که ما ایرانیان کمتر بدان پرداخته ایم و سعی کرده ایم در زمان حال!! زندگی کنیم: "آقا ولش کن! دم غنیمت است! فردا که هنوز نیامده..." و افکاری از این دست که ما را در زمینه های مختلف، از تعقل، بازنگری، آسیب شناسی و برنامه ریزی باز می دارد. یکی از دلایلی که ما ایرانیان در همه امور نسبتن عقب مانده ایم همین امر است.س

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

26.06.2022
                                                                                          
  سوال سس س
 با درود 
به چه علت شما معتقدید که جهانبینی حضرت استاد الهی حتی کمونیسم را هم پوشش می دهد، در صورتی که آنها هیچ اعتقادی به اینجور مسائل ندارند؟س

جواب
با درود
ببینید مسئله این نیست که دیگران در این مورد چگونه می اندیشند، بلکه مسئله آن است که بدانیم این جهانبینی جدید چه ارمغانی برای بشریت آورده است. وقتی ما می گوئیم جهانبینی استاد الهی کامل است، پس باید بتواند همه افراد بشر را، صرفنظر از نوع تفکر آنها پوشش دهد و برای این پوشش اگر و اما تعیین نکند. خب ببینید مگر شعار اولیه کمونیسم و یا بهتر است بگوئیم سوسیالیسم چه بود؟ نان و کار برای همه. اگر شما قوانین نظم نوین جهان را عمیق تر مطالعه بفرمائید متوجه خواهید شد که آنچه قرار است به بشریت بدهند بسیار فراتر از آن شعار است، طوری که طبیعتن باید آن افکار را نیز اقناع کند. حال اگر بازهم افرادی با داشتن همه نوع امکانات اجتماعی در آن زمان، شعارهای ایده آلیسمی توهم آلود بدهند، باید گفت این یک مشکل روانی است، ضمن آنکه این افراد یقینن مورد ستم و پیگرد قانونی قرار نخواهند گرفت. س

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

25.06.2022
                                                                                          
  سوال سس س
 با درود 
جدیدأ نوشتن کتاب برای دیگران چه در داخل و چه خارج از ایران مد شده است. آیا به نظر شما این امر یک اقدام صحیح است یا اشکال اخلاقی دارد؟ س

جواب
با درود
آنچه فرمودید یک امر جدید نیست و تا آنجا که من اطلاع دارم، این عمل از چهار دهه پیش، در میان ما ایرانیان در جریان است. در همین کشور آلمان حدود شش سال پیش، شخصی به من پیشنهاد داد که در مقابل شش یا هفت هزار یورو برایش در یک مورد خاص کتابی بنویسم که البته من قبول نکردم. ر
من فکر می کنم این مسئله می تواند اشکال اخلاقی داشته باشد، زیرا آن شخص می تواند با آن کتابی که دیگران برایش نوشته اند خود را جزو طبقه نخبگان جابزند که در این صورت پیآمد آن در جامعه ممکن است بسیار منفی و مخرب باشد و باعث گمراهی افراد شود. س

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

22.06.2022
                                                                                          
  سوال سس س
 با عرض درود 
لطفآ اگر ممکن است نظر خود را در ارتباط با دمکراسی، دیکتاتوری و استبداد بیان بفرمایید؟س

جواب
با درود
در این مورد مقاله ای را در دست تهیه دارم. پس از پایان کار، در سوشیال مدیای ما، هم شما و هم دیگران را مطلع خواهیم نمود.س 

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش
این مقاله در تاریخ بیست و هشتم جولای ۲۰۲۲در سایت پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان، در بخش علوم سیاسی انتشار یافت.  قسمت اول  -  قسمت دوم.س

13.06.2022
                                                                                          
  سوال سس س
 با عرض درود به شما......س
سوالی دارم که بطور خلاصه خدمتتان عرض می کنم. خوشحال می شوم اگر نظرتان را در این مورد اعلام بفرمائید.س
به عقیده من کلمه مشروعیت را حتی سیاسیون ضد دین هم در جای ناصحیح بکار می برند. به عقیده من بسیاری از آنها حتی معنی واقعی این کلمه را نمی دانند. نظر شما چیست؟س

جواب
با درود
بله من با شما تا حدی موافق هستم، اما با تفسیرات زیر:س
این کلمه در علوم سیاسی ایران به مفهوم "قانونی بودن" یک امر خاص، برای مثال یک حکومت، بکار می رود. حال آنکه مفهوم حقیقی آن "کسب مهر تأیید شرعی" می باشد، بدان مفهوم که پرچمداران شرایع ادیان رایج باید آن مسئله را مورد تأیید قرار دهند تا آن امر، جنبه ماورائی بخود بگیرد. اما سوال این است که این طرز فکر در کجا ریشه دارد؟س
اگر تاریخ مدون و یا حتی اسطوره ای جهان را عمیقن مورد تدقیق و مطالعه قرار دهید، یقینن به این واقعیت پی خواهید برد که همیشه ادیان و حکومتها، در ترکیبی دو سویه، به همکاری با یکدیگر پرداخته اند. این بدان معناست که حکومتهای دارای قدرت، از دین مورد نظر خود دفاع نموده اند و در مقابل، آن دین نیز آن حکومت را در میان مردم از نظر فقهی، شرعی و مقبول معرفی نموده است. این امر رفته رفته  مفهوم "قانونی بودن"  یک حکومت را بخود گرفت.  روند چنین هماهنگی و تعاملی تا اوایل دوران رونسانس، در سراسر جهان، با شدت کامل پیش رفت، اما بعد از آن به تدریج، قدرت خود را از دست داد و امروزه به حد اقل خود رسیده است. س
در این میان عده ای ماکس وبر، جامعه شناس آلمانی نیمه دوم قرن نوزدهم میلادی را به این معادله وارد نموده حتی او را مروج این عقیده می دانند که البته به تصور من عقیده نادرستی است. س

عقیده من آن است که هرچه از دوران روشنگری به سوی این دوره پیش می آییم، متوجه این واقعیت می شویم که محور فعالیتهای گروه ها و اِلیته های سیاسی در جهان، در ایجاد حکومتها و دولت ها، نه بر اساس تأییدیه متشرعین ادیان، بلکه بر اساس اعلامیه حقوق بشر بوده است. امری که همراه با فکتهای دیگر، دمکراسی نوین را ایجاد نمود. واقعیت آن است که این امر، در واقع یکی از دستاوردهای جنگ جهانی دوم محسوب می شود. با این وصف در این دوره استفاده از کلمه "مشروعیت" به مفهوم قانونی بودن، بی مورد است، زیرا عملن دوران تعیین قانون بوسیله شرایع ادیان بسر آمده است. با این حساب، از این پس باید در مباحث سیاسی غیر دینی بجای کلمه "مشروعیت " از کلمه "اعتبار یافتن" استفاده نمود.س"

آنچه جنابعالی مطرح فرمودید، یک مبحث فلسفی-الهیاتی بسیار طولانی و پیچیده است. اما فکر می کنم با همین مختصر، توانسته باشم نظر خود را منتقل کنم. س

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

05.06.2022
                                                                                          
  سوال سس س
با درود و عرض ادب
جناب......... من مدت۲۲ سال است که شاگرد حضرت استاد هستم و در خانواده مسلمان به دنیا آمده ام. الان در فرانسه زندگی میکنیم و از آنجا که در مدارس، بچه ها از همه ادیان هستند دائما درباره دین یکدیگر سوال میکنند.س
از آنجا که شما فرمودید تاریخ مصرف ادیان به سر آمده، من به دخترم گفتم که ما دین خاصی نداریم و فقط شاگردان دانشگاه سیر کمال استاد الهی هستیم و تمام ادیان را قبول داریم و احترام میگذاریم و سه اصلی را که استاد به عنوان جوهر کشی همه ادیان فرموده اند را برایش توضیح داده و گفتم که باید سعی در انجام این اصل داشت و انسانیت داشتن مهمتر از این است که تو مسلمان باشی یا یهودی یا مسیحی یا ...... . ولی از طرفی مثلا من لب به مشروبات الکلی نمیزنم یا گوشت خوک نمیخوریم و فقط گوشت حلال خریداری میکنم...... و این موضوع باعث میشود که دخترم دوباره سوال میکند که اگر مسلمان نیستیم و دین خاصی نداریم پس چرا مثل مسلمانها مثلا فقط گوشت حلال میخری؟
من باعقل ناقص خود همینقدر توانسته ام جواب سوالات دخترم را بدهم، واقعا نمیدانم چگونه باید این مسئله دین را برایش توضیح دهم (ضمن اینکه .......).س
جناب ........ خواهش میکنم شما لطف کنید و بفرمایید که دقیقا به بچه ها چه باید گفت؟
با عرض معذرت که وقت پرارزشتان را گرفتم و تشکر برای پاسختان.س
س س
جواب
با درود
ببینید آنچه شما در این رابطه به فرزندتان فرموده اید کامل است و مطلب دیگری نمی شود به آن افزود، زیرا اگر بخواهیم به فرزندانمان در این ارتباط  فشار بیاوریم،  قطعن نتیجۀ عکس خواهد داشت، زیرا اینجا بحث بر سر برخورد فرهنگهای مختلف است.  گذشته از آن، تأکید آموزش های استاد الهی بر آن مسائلی می باشد که سیرکمال روحی ما را تضمین می کند. خب با این وصف چه باید کرد؟ شما وظیفه مادری خود را انجام داده اید، ولی حالا فرض کنید او با دوستان خود آنچه شما صحیح      نمی دانید بخورد و یا آنچه برای شما تابو است انجام دهد، در آنصورت من به شما اطمینان می دهم که یقینن زمین به آسمان نخواهد چسبید و عرش به فرش سقوط نخواهد کرد و شما و فرزندتان از راه استاد دور نخواهید شد.  اصولن داستان چیز دیگریست و آموزش های استاد الهی بسیار عمیق تر از این مسائل است. ضمن آنکه در این جهان خاکی، همه ما اشتباه خواهیم کرد و از این اشتباهات خواهیم آموخت. در مورد گوشت خوک هم باید بگویم که مسلمانان، یهودیان و بخش قابل توجهی از مسیحیان نیز از این گوشت استفاده نمی کنند و هندوها هم که بطور کلی گوشت نمی خورند و هر نوع آن را نجس می دانند. به 
دوست محترم، همشاگردی عزیزم،  بدون آنکه بخواهم برای شما و یا دیگران فتوا صادر کنم، شخصن معتقدم که این مسائل در مقابل عمق تعالیم استاد بسیار بی اهمیت است. زیرا می دانید، در واقع خشکه گرائی آفت حقیقت است.س 
به فرموده استاد: برای عاقل یک اشاره هم کافی است.  س

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

-----------------------------------------------------------------------------

27.05.2022

                                                                                         
  سوال 
با عرض سلام و ارادت خدمت....س
،یک سوال الهیاتی دارم مربوط به اختلافی که مابین عقاید سنی و شیعه وجود دارد مبنی بر این که سنی معتقد است، اگر چیزی می خواهی باید مستقیمآ از خود خدا بخواهی و نمی توانی برای این منظور واسطه بتراشی و این در حالی می باشد که شیعه امامان خود را واسطه میان انسان و خدا می دانند. می خواستم بدانم نظر شما از دیدگاه دانشگاه سیرکمال در این مورد چیست؟
با تشکر از وقتی که می گذارید و پاسخ سوالات مردم را می دهید.س

جواب
 با عرض درود
سعی می کنم پاسخ سوال شما را با ایجاد یک مدل فکری و آنالیز آن بدهم.  ببینید، در طول تاریخ مدون ایران، ما افرادی را داشته ایم مانند حافظ ، سعدی و یا نظامی گنجوی که این افراد در اشعار خود بارها اعلام داشته اند که جز به خدا به کس دیگری  التجا نخواهند کرد. برای مثال نظامی در خمسه لیلی و مجنون می گوید:س
.....
 تا چند مرا ز بیم و امید           پروانه دهی به ماه و خورشید
     تا کی به نیاز هر نوالم            بر شاه و شبان کنی حوالم
از خوان تو با نعیم‌تر چیست      وز حضرت تو کریمتر کیست
از خرمن خویش ده زکاتم       منویس به این و آن براتم
.....

اما در مقابل افرادی را داریم با اعتقادات عجیب، برای مثال، موش و مار پرستان هندوستان. حال اگر شما معتقد باشید که تنها اشخاصی مانند نظامی گنجوی، رابطه صحیحی با خدا دارند، من از شما می پذیرم، اما در این رابطه باید سه مسئله را مد نظر داشت، بدین شرح:س

  اول آنکه:    افراد نام برده شده فوق همگی از عرفای واصل هستند و برای رسیدن به این بینش عمیق، قرنها وقت و انرژی صرف نموده، مراقبه و تمرکز زیادی مبذول داشته، بارها به زمین خورده، باز برخاسته و به سیرکمال خود ادامه داده اند. گذشته از آنکه اغلب این عرفا دارای مقام خاصی نیز بوده اند که حتی با مقام کمالی ها هم قابل مقایسه نیست. ق

   دوم آنکه:   شما خود را بگذارید بجای خدا با آن صفاتی که همه ادیان برای او قائل هستند، در اینصورت آیا تصور می کنید باید آن موش و یا مار پرست را به درون آنچه شما و یا همفکرانتان، جهنم می نامید سرنگون ساخت؟ آنهم فقط به دلیل آنکه او و امثال او در محیطی بدنیا آمده و پروش یافته اند که چنین پرستشی در میان آن قوم و قبیله رایج بوده و از کودکی چنین عقایدی به او القاء شده است؟ر 
اگر جواب شما مثبت است باید بگویم که هنوز درک شما از خدا، یک درک فرقه گرایانه، متعصب و کور است و این امر، نشاندهنده آن است که خدای شما یک موجود بسیار محدود و مغرور و یکدنده است.ساا

دوست من، فراموش نکنید که خدای واقعی، و نه یک موجود خیالی که ساخته توهم و القائات مذهبی می باشد، خدای همه موجودات و ممکنات است، خدای همه پهنه هستی با بیشمار مخلوقاتی که ما حتی تصوری از چگونگی بیولوژیک آنها را هم نداریم.س
آیا شما فکر نمی کنید که یک خدای حقیقی، بسیار با حوصله و پر مهر و محبت تر از آنچیزی باشد که ما تصور می کنیم؟ خدائی که آن موش پرست را هم دوست دارد، که نه تنها موش و مارو و سنگ پرست، بلکه یک آتئیست، یک کمونیست ، یک یاغی و یا حتی یک جانی و آدمکش را نیز. زیرا او می داند که زندگی های متوالی همه انسانها را متحول خواهد ساخت. اصولن دلیل زندگی های زمینی همین است. س
آیا شما فکر نمی کنید که ما هم در زندگی های پیشین خود به چنین کژفکری هایی دچار بوده ایم و تنها در اثر مرور زمان در چندین زندگی زمینی، درک ما از این مسئله عمیق تر شده است؟س

نکته سوم آنکه:   باید دانست تنها شاخصی که در این میان از اهمیت بسیار بالا و تعیین کننده ای برخوردار است، درجه صداقت آن خداپرست و آن موش پرست است. این بدان مفهوم است که اگر آن موش یا بت پرست به آنچه می گوید با ایمان عمل کند، بالاخره روزی خدا به هر ترتیبی شده است او را تعلیم خواهد داد و از اشتباه درخواهد آورد. در مقابل، ممکن است آن خداپرست برای کسب مفاخر اجتماعی، چنین خود را زاهد می نمایاند و برای دیگران هم موعظه می کند. به نظر شما کدام یک از این دو، به انسانیت نزدیکتر می باشد و پرستش کدام قابل قبول است؟س

بطور کاملن خلاصه باید خدمتتان عرض کنم که در این مورد، هم شیعیان درست می گویند و هم اهل سنت. بدان مفهوم که فرضن سنی ها درست بگویند، بازهم اگر التجای آن شیعه از روی ایمان باشد، ولو آنکه نه به امامان بلکه به یک سنگ هم باشد، آن خدای صبور و بخشنده و خطاپوش، به خواست او رسیدگی می کند. گرچه خدا عده ای برگزیده را برای این منظور تعیین نموده است تا این خواص، با وساطت برای افراد معتقد به چنین ارتباطی، به عللی خاص، امتیازاتی را بدست آورند و یا از امتیازات بدست آمده استفاده کنند، اما در هر حال پاسخ دهنده خداست. به عبارت ساده تر، این خداست که خود را با مخلوق برحسب درجه پیشرفت روحی و اعتقادات آنها هماهنگ می کند، زیرا می داند که به تدریج، این هماهنگی دو طرفه خواهد شد. س
در این ارتباط باید دانست، رمز کار در این است که این امر بستگی به درجه پیشرفت روحی اشخاص دارد. زیرا صبر و تحمل و مهر و محبت و عشق خدا به همه مخلوق خود، بی نهایت، بی قید وشرط و همگانی است. با این حال، مقدار کسب این عشق از او، همراه با فکتهایی دیگر، بستگی به خلوص نیت ما دارد.س
دوست من، اینها که برایتان توضیح دادم، همگی از آموزش های منحصربفرد استاد الهی می باشد و تا به آن عمل نکنی به عمق آن پی نخواهی برد. س

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

22.05.2022
                                                                                          
  سوال سس س
با سلام خدمت شما .....س 
از زمانی که با استاد الهی از طریق کتب ایشان آشنا شده ام، همیشه این افسوس را می خوردم که چرا در زمان ایشان نبوده ام، مثل سایر بزرگانی که در این راه بوده و شاگردانی پرورش داده اند و از این دنیا رفته اند. کمی بعد با جستجو در اینترنت در مورد استاد به سایت و مقاله های شما برخورد کردم که این موضوع باعث خوشحالی بی اندازه ای در من شد که چنین اشخاصی در عصر حاضر وجود دارند که ارتباط با این استاد بزرگوار را تجربه و درک کرده اند. با توجه به تحقیقات بسیار زیاد شما در مورد سخنان استاد الهی چند سوال در ذهن من بعد از خواندن کتب ایشان بوجود آمده بود که از شما تمنا دارم در صورت امکان در این موارد مرا راهنمایی بفرمایید. با توجه به حجم سوالاتی که در قسمت نظرات در سایت شما پاسخ می دهید و کمبود وقت، سوالاتم را تقریبا به ترتیب اهمیت مرتب کرده ام. می دانم که تعداد سوالات زیاد است ولی تقاضا دارم که در صورت امکان با توجه به تجربیات شما لطف نموده و به تمام سوالات پاسخ دهید . ممنون

 س ۱- آیا ماموریت استاد به پایان رسیده یا هنوز برای کمک به شاگردانشان حضور دارند؟س

 س ۲- کتاب استاد را قبلا خوانده بودم ولی این بار با اشتیاق و جدیتی بیشتر شروع به خواندن آن کردم. گفتار های کتاب طوری بودند که گویی من هم در جلسات حضور دارم و تا بحال همچین حسی رو تجربه نکرده بودم. بعد از آن خیلی دوست داشتم بدانم که آیا استاد من رو به عنوان شاگرد که قصد ورود به این راه را دارم ، قبول کرده اند یا نه ( البته منظور من بعنوان سر سپردن در این راه نیست) منظور یک شاگرد مبتدی که استاد منت گذاشته تا مسئولیت آموزش این شاگرد نوپا را به عهده داشته باشند و بدانم که در این راه هستم؟ این مطلب را به این دلیل مطرح کردم که استاد در جایی از گفتارشان فرموده اند که فقط در یک مورد است که سالک وقتی به مشکل بخورد کاری از او بر نمیاید و فقط استاد اوست که می تواند در این مشکل به او کمک کند و آن نفس اماره است ( تا آن جا که بخاطر دارم) . این مورد بعد از این که برای بار دوم شروع به خواندن کتاب استاد کردم برای خود من پیش آمد و من همیشه تا قبل این مورد بعد از مدتی ممارست شکست می خوردم ولی این سری احساس کردم علاوه بر تلاشی که برای مبارزه انجام میدهم یک نیروی بسیار قوی به کمکم می آید تا آن لحظه سپری شود. به همین دلیل می خواستم بدانم که آیا این را می توانم به عنوان یک نشانه از بودن در این راه و کمک بزرگ استاد الهی در حق یک دانشجوی مبتدی بدانم یا خیر؟( برای اطمینان در آگاهی اینجانب نه به چالش کشیدن و داشتن هیچ گونه شک در واقعه رخ داده و با توجه به اینکه بنده مانند شما تا کنون دیداری در عالم معنا با استاد نداشته ام و با توجه به اینکه شخص در طول زندگی به حضرات و امامان طی دعا و اذکار متوسل می شود امکان دارد این واقعه از سمتی دگر یا کمک شخص بزرگی دگر رخ داده باشد و در صورت مثبت بودن یا نبودن راهی هست که بتوان این موضوع را تمیز داد ؟)س

 س ۳- با اینکه استاد از گرویدن شاگردان جدید پس از رحلتشان نیز به این مکتب آگاهی داشته اند ولی بجز مواردی اندک که من به دنبالشان بودم و در کتب ایشان به آن دست یافتم در مورد طریقت اهل حق که باید توسط دانشجویانی که به این راه وارد شده اند ، صورت پذیرد، مطالبی به دست نیاوردم ( منظور خواندن نماز یا ذکر ، تعداد اذکار ( جلی و خفی) یا اعمال دیگر ) گرچه در مقالات شما (مقاله ۱۰۶) و گفتار استاد در این مورد یعنی در مورد نظم نوین جهان ، پذیرفته شدن تمام ادیان ، یا خلاصه شدن مسیر کمال در چند مورد که استاد فرموده اند : فکر نیک ، گفتار نیک ، اعمال نیک یا آنچه برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند ، اشاره شده است ولی می خواستم بدانم به کار گرفتن همین موارد و اجرای آن ( که البته بسیار مشکل می باشد ) کافی است یا موارد دیگر همچون نماز، ذکر و .. جزء ملزومات این راه می باشد؟ و اگر هست جزئیات اجرای آنها در کجا ذکر شده؟س

 س ۴- استاد در جایی با اشاره به قرآن و آگاهی خودشان در مورد ضرب الاجل انسان در زمین سخن گفته اند . زمانی که این مطلب رو خواندم با این که این مورد بر سیر کمال انسان به صورت قوس صعودی و عدالت خداوند و اتمام حجت بر بندگانش ( تجربه کردن مراحل سختی و خوشی در زندگی برای همه) دلالت دارد ، از آن به بعد کمی ترس در مورد سپری کردن این مدت از زمان یعنی پنجاه هزار سال دارم و کمی ذهن من را به خود مشغول کرده. گرچه در جایی استاد با اشاره به سوالی که از حضرت محمد در این مورد شده فرمو ده اند: زمان آن شاید به اندازه یک نماز نافله باشد ولی می خواستم در این مورد اگه امکان داره مطلب رو کمی باز کنید به این دلیل که مواردی در همین زندگی هست و پیش می آید که انسانی در محیطی نامناسب چه از لحاظ اجتماعی ، ثروت و ....با وجود سختی هایی که تجربه می کنند، به رتبه ها و مقام های خوبی در زندگی دست پیدا کرده اند. آیا نمی توان این را بر حساب همین موارد در نظر گرفت ؟ ( یا حتما باید در مدت این ضرب الاجل اتفاق بیافتد) و اینکه اگر ما بعنوان شاگرد این راه توسط استاد پذیرفته شده باشیم ، در ادامه حیات بعد و بازگشت به دنیا یا ماندن در برزخ همچنان در زمره رهروان و شاگردان ایشان محسوب و تحت آموزش و راهنمایی و یا کمک معنوی ایشان قرار خواهیم گرفت یا خیر؟ و اینکه اگر سالک از خدا بخواهد که به او کمک کند تا با تمام تلاش و جدیت در همین زندگی فعلی به رشد کمال برسد آیا اشکال دارد ( با توجه به اینکه استاد فرموده اند : سالک نباید در مورد مرگ زودهنگام یا طول عمر زیاد از خداوند مطالبه ای داشته باشند ). و اینکه با توجه به وضعیت زمین در حال حاضر بازگشت به زمین برای طی ضرب الاجل باقیمانده ، همین زمین با اوضاع آشفته خواهد بود یا یک سناریو جدید و متفاوت ؟س

س ۵- سر سپردن و تداوم آن تا رسیدن به حاصل در طول زندگیهای زمینی صورت می پذیرد یا این روند در برزخ هم می تواند ادامه داشته باشد ؟ و آیا در این دوره فعلی ما هم صورت می پذیرد یا خیر. اگه در این مورد توضیح بدید ممنون میشم.س

س ۶- در زمانهایی نه چندان دور از دوران استاد الهی وتقریبا هم عصر ایشان یا حضرت حاج نعمت، شخصی بنام " باوا محی الدین" که به گفته مریدان ایشان از جمله اقطاب هم می باشند و در سال ۱۹۷۱ به آمریکا مهاجرت و سکنی گزیدند و تاریخ وفات ایشان هم ۱۹۸۶ میلادی می باشد هم با آشنایی دادن از حضرات و عرفایی معروف و بنام همچون " حضرت عبدالقادر گیلانی " و وجود کشف و کرامات بر ادامه سلسله قادریه و پرورش یاران و اصحاب سر و تشکیل جلسات پرداختند که سایت ، فیلمها ، کتب ، اذکار و سخنرانیهای ایشان ، فلوشیب و مقبره ایشان که در حال حاضر در فیلادلفیا است، موجود می باشد. می خواستم بدونم چرا در کتب استاد، اطلاعات و نامی از ظهور همچین افرادی برده نشده ؟ ممنون از پاسخگویی شما
س
جواب
با سلام خدمت شما دوست عزیز
س ۱- ببینید من اهل تقیه و در پرده سخن گفتن نیستم، از دید من که بی پایه و اساس هم نیست، استاد الهی آخرین ظهور کامل هستند و حداقل در این تمدن، شخص دیگری با این مشخصات نخواهد آمد، مگر در درجاتی پائین تر، زیرا در همه زمینه های فکری، همه آنچه باید کامل شود و همه معضلاتی که باید حل شوند، به انجام رسیده اند و من در چندین مقاله از جمله مقاله «نظم نوین جهان»، سعی کرده ام با کلامی ساده این امر را مدلل نموده به اثبات برسانم. س
با این حساب، با جدیت می توان گفت، مأموریت استاد الهی پایان پذیر نیست، مگر در پی یک طوفان نوح دیگر، یک تمدن دیگر بیاید. حال آنکه من عمیقن بر این اعتقاد هستم که برای نوع انسان، این تمدن، آخرین تمدن خواهد بود و تکلیف انسان در همین محدوده زمانی روشن خواهد شد. بدیهی است طبق آنچه گفته شد، حضور دائمی غیر فیزیکی ایشان نیز محرز است.س

س ۲- در پاسخ به این سوال شما باید بگویم، همین ارتباط قلبی که شما با استاد الهی پیدا کرده اید و آن تجربه معنوی که تشریح نموده اید، خود گواه آن است که فعلن در این مرحله، پذیرفته شده اید، اما سرعت پیشرفت شما بستگی تام به کوشش شما در این راه دارد که کشش از آن سو را بدنبال خواهد داشت. این امر که آیا این ارتباط شما مستقیمن با استاد بوده و یا از طریق یک مقام معنوی دیگر که از طرف استاد در این زمینه مسئولیت دارد، فرق چندانی ندارد، زیرا چون صد آمد، نود هم پیش ماست. این بدان مفهوم است که اگر حتی با یکی از مقامات راه استاد هم ارتباط گرفته باشید، بازهم خواست استاد در کار است.س

س ۳- مقدمتن باید بدانید که مکتب اهل حق، یک مکتب طریقتی نیست، زیرا این سیستم برای مرحله حقیقت، که آخرین سطح از چهار مرحله پیشرفت روحی می باشد، طراحی شده است. استاد الهی آخرین مراحل سیرکمال روحی را از اعماق مرحله حقیقت(مکتب اهل حق) استخراج نمودند. بنابراین می توان گفت، نماز برای مرحله شریعت، آنهم تنها در دین اسلام و اذکار جلی و خفی برای مرحله طریقت و معرفت و حتی حقیقت است، اما برای دانشگاه سیرکمال استاد الهی اجرای این سه قانون طلائی، دین واقعی محسوب می شود و برای رشد روحی و نزدیک شدن تدریجی به مبدا خلقت، کاملن کافی می باشد:س

س ۱ - توجه به خدا داشته باش و با او راز و نياز کن؛ قبله در قلب ماست،.....س
س ۲- آنچه بر خود نمی پسندی و نمیخواهی برای ديگران هم نخواه و همانطور که در دفع ضرر خودت میکوشی در دفع ضرر ديگران هم کوشا باش؛ آنچه برخود می پسندی و میخواهی برای ديگران هم همان را بخواه و همانطورکه برای جلب منفعت خودت کوشش میکنی برای ديگران هم همان کوشش را بکن.س
س ۳- بدان برای چه به اين دنيا آمده ای، چکار بايد بکنی و وقتی از اين دنيا رفتی چه میشود . (اصول عقاید استاد الهی بخش اول) اس

س ۴- در روند سیرکمال، در ابتدا، ترس از نوعی که توضیح داده اید، اجتناب ناپذیر است و نه تنها مضر نیست بلکه مفید نیز می باشد زیرا در روان اثر خاصی می گذارد که به اشخاص، از انحراف نسبت به اصول واقعی اخطار می دهد و در روح، سیستم وجدان را احیا می کند. اما اگر پیشرفت روحی بطور طبیعی در جریان باشد، به تدریج ترس از بین می رود و جای خود را به اطمینان می دهد. س
اینکه شما سیرکمال را در چه مدت زمان طی کنید، بستگی تام به کوشش و تلاش شما در این راه دارد. استاد در جائی می گویند، سیرکمال اتصال می خواهد و با تکنیکهای تصنعی مانند یوگا، این امر به انجام نخواهد رسید. بنابراین زمانی که شخصی در این راه پذیرفته شود، چه در این زندگی زمینی، چه در برزخ و چه در زندگی زمینی آینده خود، تا زمانی که به کمال روحی نهائی دست یابد، زیر نظر مستقیم و یا غیرمستقیم استاد می باشد و در این مسیر می تواند از خدا یا استادش کمک بخواهد. این مسئله را خود ایشان در گفتارهایشان تأیید کرده اند.س
اینکه شما در زندگی های زمینی خود چه وضعیت اجتماعی و خانوادگی و فیزیکی داشته باشید، مربوط می شود به اطلاعات ثبت شده در سیستم کارمای شما که معرف نقاط ضعف و قوت شماست . س

س ۵- اگر یک شخص، مراحل ابتدائی که باید حتمن در زمین طی شوند را طی کرده باشد، اصولن لازم نیست دوباره به زمین بازگردانده شود و می تواند باقی کار خود را در برزخ به اتمام برساند. با این حال حتی در برزخ هم زمانی که بخواهند درجه پیشرفت شما را معلوم کنند، بازهم با متدهای مختلف، شما را به وضعیتهای زمینی متصل می کنند تا بتوانند عکس العمل شما را تجزیه و تحلیل کنند. در مورد سرسپردن نیز، استاد در جائی میگویند، سالک باید به جائی برسد که معنن سر او را بسپارند. من معتقدم استاد بدنبال پرورش اهل حق های واقعی هستند.س

س ۶- ببینید در زمانهای گذشته، اقطاب بزرگ زیادی از خاستگاه های مختلف دینی و در سطوح مختلف در سراسر جهان به پرورش مریدان خود مشغول بوده اند. اما عزیزم، آن دوره بسر آمده و عصر جدیدی در معنویت آغاز شده است. به قول آمریکائی ها: "حالا کلانتر جدیدی در شهر است" . در این عصر با ظهور استاد الهی و ارائه نقطه نظرات و تعالیم ایشان، علم، فلسفه و عرفان یکپارچه شده است و در قوانینی بسیار ساده در اختیار همگان قرار گرفته است. این همان آرزویی بود که رنه دکارت، عمر خود را وقف تحقق آن نمود، ولی نتیجه ای که او بدنبالش بود توسط مقام شامخی مانند استاد الهی ارائه شد. کار ما در پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان اثبات همین یکپارچگی می باشد. خب هنوز دانشمندان با صرف هزینه های چند صد میلیاردی، قادر نیستند نحوه ایجاد و منشا فرمیونها را به ما بگویند، حال آنکه استاد در گزارشی که از نحوه خلقت ارائه داده اند، این مسئله را روشن نموده اند. و یا با ارائه همان سه اصل طلائی که فوقن بدان اشاره شد، در واقع نتیجه غائی عرفان و فلسفه در یک مجموع با سه اصل کلی یکپارچه شده است. س

همه آن اقطابی که شما نام برده اید، انسانهای بزرگی بوده اند، اما امروزه آن سیستم دیگر وجود ندارد و سیستم معنوی جدیدی حکم فرماست و ما باید فرزند زمان خویش باشیم. ضمنن باید بدانیم که آثار استاد الهی تذکرة الأولیاء (زندگینامه عارفان)  نبوده است، ایشان برحسب ضرورت موضوع، از برخی بزرگان اهل حق که کمتر نامی از آنها شنیده شده بوده است، یاد نموده اند. با این حال حتی از برخی از افراد مورد نظر شما هم یاد شده است.س

دوست من، اگر بخواهم بطور مبسوط و عمیق تری به سوالات شما پاسخ بدهم، مطلب در حد یک کتاب قطور خواهد شد، اما اگر شما به مطالعات خود در بخش های مختلف سایت پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان ادامه دهید، قطعن به حقایق زیاد دیگری دست خواهید یافت که بر اساس آموزش های بی بدیل و منحصربفرد استاد الهی طراحی شده اند.س
امیدوارم توانسته باشم تا حدودی به سوالاتتان پاسخ بدهم
  س
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

15.05.2022
                                                                                          
  سوال سس س

از آنجا که این سوال بسیار طولانی بود، ساده شده است تا از اتلاف وقت جلوگیری شود

 با درود و عرض ادب
س ..... بنابر عقیده افلاطون، عشق را نمی شود تعریف کرد، اما شما در مقالات چند سال پیش خود آن را تعریف کرده اید. این تناقض در کجا ریشه دارد. شاید به نظرات این فیلسوف بزرگ که در همه دوران معتبر است توجه کامل نفرموده اید.س

جواب
با درود
ببینید، اجازه بدهید کمی رک و بی پرده سخن بگوئیم. اول آنکه چه کسی به شما گفته و یا چگونه به این نتیجه رسیده اید که آنچه افلاطون و یا هر کدام از فلاسفه باستانی گفته اند در همه اعصار معتبر است!؟ چنین عقیده ای کاملن باطل است. اگر می بینید برخی دوستاران مقوله فلسفه به این سخنان می آویزند دلیلش آن است که هنوز با عقاید و نقطه نظرات استاد الهی آشنا نشده اند و در واقع دستشان خالیست.س 
س
بگذارید مطلب را جور دیگری بیان کنم. آیا شما تصور می کنید از حدود دوهزار و پانصد سال پیش تا به امروز کسی نیامده است که بتواند طرحی نو ارائه داده و پاسخ سوالات مردم را بطور علمی و منطقی و بدون آغشتگی به خرافه بدهد؟س
اینکه فرموده اید افلاطون گفته است که عشق را نمی شود تعریف کرد، یک اشتباه فکری می باشد که ناشی از کمبود اطلاعات در این زمینه است. دلیل آن هم این است که استاد الهی نه در آن زمان بلکه در این عصر ظهور یافته و آنچه عوام، اسرار    
 می نامند را تشریح نموده اند. بنابراین افلاطون حق دارد که چنین بگوید، زیرا در آن زمان ملات فکری کافی برای تشریح عشق را در اختیار نداشته است.س

اینکه شما آنچه من گفته ام با آنچه افلاطون عنوان داشته را تناقض می دانید، بدان دلیل است که شما بر اثر تبلیغات و یا آنچه در دانشگاه های کنونی به شما تدریس کرده اند، دچار دگماتیسم ذهنی شده اید، از اینرو فعلن آمادگی پذیرش حقایق کشف شده جدید را ندارید. باید عرض کنم، آنچه شما تناقض می پندارید در واقع چیزی نیست جز تکمیل و یا تصحیح آنچه تا به امروز در مورد مسائل الهیاتی، عرفانی، علمی و فلسفی گفته شده است. زیرا مسئولیت و به تبع آن برنامه ما همین است. س

در این رابطه، یکی از این موارد که بر اساس آموزش های استاد الهی، سالهاست در آن مورد بحث می کنیم و در برخی مقالات سعی در توضیح آن داشته ایم آنست که:س

س " به محض آنکه تعریفی از خدا ارائه دهی، او را محدود نموده ای، زیرا در هر حال این تعاریف از فکر تو که ناشی از درجه پیشرفت روحی تو می باشد نشئت می گیرد و تو در هر حال محدود هستی. حتی بعد از مرگ نیز تصور تو از خدا فقط مقداری عمیق تر می شود، با این حال، این درک هنوز از روح تو سرچشمه می گیرد و بنابراین کامل نیست." س

خوشبختانه می بینم این تلاشهای ما تا حدی موفق بوده است و توانسته ایم این ایده را در برخی از جوامع فلسفی جابیاندازیم.س
همانطور که بدان اشاره فرمودید، ما عشق را در مقاله «تفاسیر مربوط به گزارش نحوه آفرینش- بخش دوم» با کلماتی مختصر و ساده تعریف نموده ایم. اگر همه این مقاله و مقاله پیش از آن، یعنی قسمت اول را مطالعه بفرمائید، تصدیق خواهید نمود که دیگر زمان آویختن به نقطه نظرات باستانی بسر آمده است.س

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

14.05.2022
                                                                                          
  سوال سس س
با عرض درود و خسته نباشید....س
در برخی جاهای دیگر برای مثال در....... کف نفس را شنیده ام، اما از توضیحات مجری چیز زیادی متوجه نشدم. شما کف نفس را چگونه تعریف می کنید. لطفا با زبان ساده. مرسی

س س
جواب
با درود
کف نفس یعنی: "کنترل خواسته های حیوانی" . این مسئله در پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان از اهمیت زیادی برخوردار است زیرا به اعتقاد ما، کشتن و تضعیف نفس به نیت سیرکمال، روش صحیحی نیست. بطور خلاصه می توان گفت، نفس را فقط باید تحت کنترل داشت. برای مثال من برخی اوقات هوس یک قطعه کیک می کنم، در این حال طبق تعالیمی که دیده ام همه جوانب را باید در نظر بگیرم و اگر هیچ مانعی، چه عقلی، چه پزشکی، چه معنوی و چه..... وجود نداشت، بخود اجازه می دهم این کار را انجام دهم.س 
  س
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

10.05.2022
                                                                                          
  سوال سس س

با عرض درود و .....س

در پی سوالی که مدتی پیش در مورد برخی افراد از گروه ها و آئین ها و فرقه های دینی، که متآسفانه آموزش های استاد الهی را با کلماتی دیگر به نام خود جعل می کنند، سوالاتی داشتم که برایتان ارسال می کنم. چون می دانم که اگر اسم این فرقه ها و آئین ها را که دست به چنین کار نادرستی می زنند بفرستم، شما انتشار نمی دهید، لذا از اینکار خوداری می کنم. در غیر اینصورت هر زمان که مایل باشید قطعاتی از برنامه های تلوزیونی این افراد را به عنوان سند در مورد سرقت اطلاعات برایتان   می فرستم تا ببینید که آنچه می گویم بی پایه و اساس نیست.س
باری، سوالات من اینها هستند:س
س ۱- آیا روان همان روح است و بعد از مرگ، این روان است که به مبدا بازمی گردد؟س
     س ۲- آیا آزادی مطلق وجود دارد؟ اگر جواب مثبت است، کجا و چگونه؟س
      س ۳- آیا یک فرقه مذهبی و یا هر کس دیگر می تواند یک عرفان را پایه گذاری کند؟
با تشکر از شما

جواب
ببینید اینکه پیروان و یا افرادی از سلسله های فِرَق یا آئین های دیگر، چه نظری دارند و چه می گویند، نباید در شما حساسیت ایجاد کند، ولو آنکه حرف شما صحیح باشد و آنها مطالب خود را از استاد الهی گرفته باشند. بهتر آن است که همه حرفها را بشنوید و آنچه را بهتر و کامل تر می بینید همان را برگزینید. زیرا ما با هیچ دین، مذهب، فرقه و آئینی هیچگونه مخالفتی نداریم و همه آنها برای ما محترم هستند.س

حال بپردازیم به سوالات شما
پاسخ به سوال اول:س
خیر روان با روح تفاوتهای بسیار دارد. این امر را من در بخش «علوم تلفیقی» در سایت پژوهشکده، طی چند مقاله علمی بطور کامل توضیح داده ام. باید بیاد داشت، به دلیل آنکه، تنها از زمان انتشار مقالات ما در مورد روان در سایت پژوهشکده بود که به تدریج، افراد علم گرا و برخی روانشناسان در حال شناخت این فنومن پیچیده می باشند، زیرا تا قبل از آن، حتی در مراکز آکادمیک هم در مورد روان اطلاعاتی را به دانشجو می آموختند که از روی ظواهر بیماران ثبت شده بود و با واقعیت، کیلومترها فاصله داشت. بطورکلی می توان گفت: شناخت روان از زمان انتشار مقالات ما در این مورد آغاز شد.س
ضمنن در همان بخش، یعنی بخش «علوم تلفیقی» در چندین مقاله، روح را برحسب تعالیم منحصربفرد استاد الهی، از ابتدائی ترین تا پیچیده ترین فرم آن بطریق علمی توضیح داده ، تشریح نموده ایم.س

پاسخ به سوال دوم:س
این مطلب را هم من در سالهای اخیر چندین بار پاسخ داده ام. در سیاره زمین و حتی در جهان موازی که آنرا برزخ نامیده اند نیز آزادی مطلق وجود ندارد زیرا در هر دوی این جهانها، ما، تحت نفوذ و حاکمیت قوانین وضع شده بر این جهانها هستیم. آزادی مطلق فقط در عالم کمال وجود دارد و فقط در آنجاست که می توانی هرچه می خواهی انجام دهی زیرا سیستم علیت وجود ندارد. س

پاسخ به سوال سوم:س
این سوال را سال پیش، یک دوست دیگر مطرح نموده بود و در همین صفحه اگر بگردید پاسخ را خواهید یافت. اما در اینجا مختصرن می توانم بگویم که عرفان نتیجه نهائی هر دین حقیقی می باشد. همانطور که در مقالات متعدد از جمله در مقاله  «مراحل پیشرفت روح» بدان پرداخته ام، هر دین از مرحله شریعت شروع می شود تا با طی مراحل طریقت و معرفت به مرحله حقیقت برسد و در آنجاست که آن عرفانی که از مرحله طریقت شروع شده بود در اینجا شکوفا می شود و معنی حقیقی آن آشکار می شود. بنابراین عرفان را نمی شود پایه گذاری نمود. دلیل آنهم واضح است، زیرا اسلام آخرین دین است و دگر دین جدیدی نیامده و نخواهد آمد. ضمنن باید دانست، همه سختگیریها و بعضن جنایاتی که به اسم دین انجام می شود، در مرحله شریعت و بوسیله متشرعین خشکه گرا و متعصب بوده است. این امر در مراحل بالاتر به مرور از بین می رود و محو می شود. بهتر است رجوع شود به مقالاتی که ذکر آن رفت.س

در انتها باید این حقیقت را به شما بگویم که در هر حال، همانطور که بارها با سند و به تفضیل توضیح داده ام، افکار و تعالیم منحصربفرد استاد الهی، تنها عاملی است که همه ادیان، مذاهب، فرقه ها و آئینها و حتی علم و فلسفه را یکپارچه خواهد کرد و هوشمندان جهان که دچار دگماتیسم و فرقه گرائی نباشند، چاره ای جز پذیرفتن این واقعیت ندارند. زیرا این دوره، عصر علم و دانش است و سلاح اتمی و یا تبلیغات فرقه گرایانه هم بکار نخواهد آمد، زیرا قوی ترین سلاح همانا نیروی علم و دانش و منطق است و بس. سند آنچه گفته شد را در بیش از چهارصد مقاله ای می یابید که به شش زبان انتشار داده ایم و چهار هزار مقاله نیز آماده انتشار می باشند.س

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش


05.05.2022
                                                                                          
  سوال سس س
 با عرض سلام و.....س
عارفان در وصف دیدن یار که منظور همان خداست شعرها سروده و سخنها گفته اند. این افراد خدا را در چه هیبتی می دیده اند. اصولن خدا را چگونه می شود دید و در هنگام وصل چه می بینید؟
س س
جواب
با سلام
ببینید حقیقت آن است که من نمی دانم این عرفا دقیقن چه می دیده اند، زیرا ارتباط با خدا با درجات مختلف پیشرفت روحی مرتبط است و متاثر از دید شما نسبت به این مسئله می باشد. برای مثال یک عارف معتبر هندی را می شناسم که چون تصور   
می کرد باید یک قالب و یا فیگور ببیند، به او در میان یک نور شدید، سایه ای از یک انسان نشان داده بودند و او هم اقناع شده بود. س

بطور کلی این حالت ممکن است در هنگام یک مراقبه عمیق و یا کاملن غیرمترقبه ایجاد شود. در حالت دوم، زمانی که اتصال و ارتباط برقرار شود، اگر شخص حتی در یک خیابان شلوغ هم در حرکت باشد، به آرامی ذهنش از هیاهو و سروصدای محیط جدا و توجهش متمرکز می شود. در قدم دوم، برای مثال با وزیدن یک باد معمولی، سرشار از عشقی وصف ناشدنی می شود که او را مجذوب می کند. بعد از آن، بوی عطری به مشامش می رسد که قابل مقایسه با هیج رایحه ای در جهان نیست. برخی اوقات صدای یک موسیقی بسیار زیبائی به گوشش می رسد که هرگز در جهان مانند آن را نشنیده است. در روند این جریان به تدریج فکرش آرام می گیرد و از شاخه ای به شاخه دیگر نمی پرد. در این حال حتی اگر چشمش به یک تکه سنگ بیافتد حس غیرقابل وصفی به او دست می دهد و اثرات خدا را در آن سنگ و یا هر چیز دیگری حس می کند. در آن حال اگر دشمن خونی او سر راهش قرار بگیرد، حاضر است خاک زیر پای او را ببوسد.س

در هر حال در حالتهای عمیق تر اگر شخص در خیابان باشد چون از حالت عادی خارج است، ممکن است از او حرکاتی مانند گریه و یا گفتگو باخود و یا حرکت در مسیر چپ و راست و مانند آن سر بزند و باعث شود دیگران او را دیوانه و مست تلقی کنند. این حالت به ویژه زمانی شدت می گیرد که دیدار به پایان رسیده و او به آرامی از شما جدا می شود و شما دیوانه وار از یک کوچه به کوچه دیگر به دنبال او می گردید، بدون آنکه متوجه این امر باشید که مهمانی به پایان رسیده است.س

باید توجه داشت که این نوع گریه با انواع گریه های دیگر کاملن متفاوت است. در واقع این گریه، یک پدیده کاملن استثنائی می باشد که روان را از کدهای سیاه و تیره تخلیه می کند.س
در حالتهای بسیار عمیق، معمولن روح از بدن جدا می شود و جسم در آخرین وضعیت خود به همان حال باقی می ماند تا روح مجددن به جسم بازگردد.س
البته باید توجه داشت که ارتباط با خدا ممکن است به اَشکال مختلف باشد . این امر از یک کلیشه تغییرناپذیر تبعیت نمی کند.س
ضمنن باید دانست، آن حس واقعی را به هیچ وجه نمی توان با کلمات بیان داشت و تشریح نمود.س
س
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

04.05.2022
                                                                                          
  سوال سس س
 با سلام
شما در مقالاتتان مخصوصن در مقاله نظم نوین جهان از گلوبالیسم منفی صحبت نموده اید. این گلوبالیسم مورد نظر شما چه تفاوتی با گلوبالیسمی که دیگران در آن مورد سخن می گویند دارد. با تشکر
س س
جواب
با درود
گلوبالیسم منفی، آن چیزی است که در حال حاضر در جهان در جریان است. این را من گلوبالیسم منفی نام داده ام زیرا مجموعه ای از قدرتمندان جهان چه سیاسی، چه دینی و چه قدرتهای مالی در یک مجموعه گردآمده، سعی در کنترل جهان برای منافع خودشان دارند و برای این مجموعه، جان انسانها و موجودات، پشیزی ارزش ندارد. اما باید دانست که جهان به سوی نوعی از گلوبالیسم پیش می رود که نفع همه مردم جهان را در نظر می گیرد، زیرا قدرتمندان این سیاره، تحت تاثیر خواست آخرین مظهرالله، درخواهند یافت که اگر حتی یک گرسنه و بی سواد در جهان باقی بماند می تواند تبدیل به یک معضل جدی مانند تروریسم شود، پس باید همه مردم جهان را از ثروت و امکانات یکسان برخوردار نمود و این کاریست که طبق پیشگوئی های  استاد الهی یقینن بوقوع خواهد پیوست.س
امیدوارم در این مختصر، فرق مابین این دو نوع گلوبالیسم برایتان روشن شده باشد.س
  س
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

03.05.2022
                                                                                          
  سوال سس س

با درود 
منظور شما از اینکه جهانبینی استاد الهی را کامل و نهایی می نامید چیست. منظورم آن است که از چه جهت این جهانبینی را کامل و نهایی می دانید، شاید مثلا صد سال دیگر یک جهانبینی دیگر هم بیاید.س
 س
جواب
با درود
ببینید من در واقع این مسئله را در مقاله «نظم نوین جهان» به روشنی و به تفضیل توضیح داده ام. بهتر است شما آن مقاله را بطور دقیق مورد مطالعه قرار دهید. در اینجا بطور مختصر می توانم بگویم که، یک جهانبینی زمانی کامل است که قادر باشد:س
س ۱- ساختار جهان هستی را در یک اِشل کلی تشریح کند و این توضیحات باید در مرحله اول منطقی بوده، قابلیت تطابق با اصول علمی را داشته باشد.س
س ۲- ایجاد موجودات سیاره زمین را از طریق علمی و منطقی توضیح دهد.س
س ۳- در مورد انسان، ضمن تشریح این موجود هوشمند در هر دو بعد فیزیکی و کوانتمی آن ، دلیل سقوط او در این جهان مادی و وظیفه ای که برعهده دارد را مدلل کند و آنچه پس از مرگ بر او می رود را توضیح دهد.س

البته اینها حداقل هایی هستند که من بدان اشاره نمودم، زیرا استاد الهی هیچ مطلبی را ناگفته نگذاشته اند. خب اگر شما جهان بینی دیگری را یافتید که حتی تا نزدیکی این جهانبینی هم چیزی گفته باشد که چنین منسجم ، بدون گوشه های تاریک، منطقی و علمی و دقیق باشد، لطفن مرا خبرکنید تا منهم خود را تصحیح کنم.س
بنابراین ما با یک جهانبینی کامل روبرو هستیم که قادر است همه پرسشهای فلسفی، عرفانی و علمی ما را به درستی پاسخ دهد، مسیر صحیح را به ما نشان بدهد و ما را در این مسیر، هدایت و راهنمائی کند. اینکه گفته شد «ما» به این دلیل است که جهانبینی استاد الهی نوع انسان را بطورکلی، بدون در نظر گرفتن، رنگ، نژاد، جنسیت و عقاید آنها پوشش می دهد. در این ارتباط اگر شما مقالات ما را در بخش «علوم تلفیقی» در سایت پژوهشکده، مورد مطالعه قرار بدهید، قطعن آنچه گفته شد را مورد تایید قرار خواهید داد.س
در آینده بطور قطع و یقین، عده ای با ادعاهای توخالی، فرقه هایی را بوجود خواهند آورد که مانند قارچ که بطور ناگهانی از زمین می روید و عمر کوتاهی نیز دارد، از بین خواهند رفت . اما آنچه باید گفته شود، گفته شده است و جائی و نیازی برای ایجاد یک جهانبینی دیگر نیست، زیرا همانطور که توضیح داده شد، این یک سیستم کامل است که تا حداقل پایان این تمدن کار می کند. س

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

02.05.2022
                                                                                          
  سوال سس س

با درود 
نظر شما در مورد تغییراتی که در چهار دهه گذشته در کلماتی مانند فِساد داده اند و آنرا فَساد و یا عطر را عِطر می خوانند چیست. با سپاس از شما برای....س
 س
جواب
با درود
 این کلمات در اصل، عربی هستند و در زبان عربی «ف» در کلمه فساد با گلیف فتحه و در فارسی با گلیف کسره خوانده می شود. افرادی که به زبان عربی گرایش بیشتری دارند، این قبیل کلمات را با گلیف مورد استفاده عربها می خوانند، مانند فَساد، ولی باید توجه داشت که این کلمات به قول عربها مُفَرَس شده، به فارسی تبدیل شده اند و می شود آنها را به کسره، در این مورد فِساد خواند. این امر برای کلمه عِطر و عَطر هم معتبر است. من شخصن ترجیح می دهم نوع فارسی شده این کلمات را استفاده کنم.   س

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش


01.05.2022
  سوال سس س

با درود و عرض...س
سوالی داشتم در مورد یک جمله که زیاد بکار می رود. عارفان حقیقی متشرع . این جمله یعنی چه؟ با سپاس
 س
جواب
با درود
 یک عارف حقیقی مراحل شریعت و طریقت و معرفت را پشت سر گذاشته است و در مرحله حقیقت قرار دارد. زیرا عارف یعنی کسی که جوهر عرفان در او حل شده باشد و این امر در سه مرحله پیش از حقیقت رخ نمی دهد. و از طرفی متشرع یعنی وابسته به شریعت. این دو باهم سازگار نیستند، یعنی یک عارف حقیقی نمی تواند در بند شریعت باشد، گرچه اصل و اساس و مخرج مشترک همه ادیان یعنی پرهیز از دروغ و تقلب و... را رعایت می کند. بنابراین، یک عارف واقعی حقیقت یافته، در بند ظواهر شریعت نیست که بشود او را متشرع نامید. همانطور که یک عارف حقیقی از خشونت پرهیز می کند و او را با سلاح و جنگ و خونریزی کاری نیست و از آن جدن دوری میکند.  س

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

24.04.2022
                                                                                          
  سوال سس س

با سلام و....س
متاسفانه برخی افراد که مدعی عرفان در سلسله های مختلف هستند، برخی از دروس پژوهشکده، مخصوصا در بخش علوم تلفیقی را برمی دارند و به عنوان یافته های خود به خودشان نسبت می دهند و حتی به عنوان درس، آنها را مطرح می کنند، اما با تغییر کلمات. برای مثال استاد از کلمه روح حیوانی در تعالیم خود استفاده کرده اند و شما در چند جا از میدان مغناطیسی حیوانی هم برای این کلمه استفاده کرده اید، این افراد از مغناطیس حیوانی استفاده کرده اند. آیا راهی نیست که جلوی این سرقت اطلاعات را بگیرید. چون من به عنوان دانشجوی این راه، از این همه ریا، بسیار ناراحت می شوم. با تشکر از زحمات شما
 س

جواب
با درود
 ببینید از این نوع اعمال نادرست از افرادی با ادعاهای عجیب و غریب بسیار سر زده است. یکی از اقطاب یکی از سلسله های درویشی، گفتارهای استاد الهی را برداشته بود و با نام خود بچاپ رسانده بود. پس از چندی که این کار سخیف او لو رفت، فیلمی را در یوتیوب دیدم که در آن، پسر این شخص با یک فرد بریتانیائی، پدر خود را مسخره می کرد، زیرا این شخص بطرز کاملن واضحی عقل خود را از دست داده و به هذیان گویی دچار شده بود.س
 
در هر حال اگر کسی به هر طریقی، کم یا زیاد، یافته های معنوی شخصیتی مانند استاد الهی را به عنوان یافته های خودش جا بزند و همزمان ادعای قطب و عارف بودن را هم داشته باشد، باید گفت در این صورت قبل از هرچیز خط بطلان بر روی حیثیت خود کشیده است زیرا عرفان قبل از هر چیز یعنی راستی و درستی و پرهیز از تقلب. معمولن در این مورد خاص این قبیل اعمال، از خود بزرگ بینی و غرور ناشی می شود. این افراد همه این کارهای نادرست و غیراخلاقی را انجام می دهند تا چند مرید خود را حفظ کنند.س
 
در انتها باید بگویم همه سلسله های درویشی برای ما کاملن محترم هستند و ضمنن باید بیاد داشت که این اعمال از همه اقطاب سلسله های درویشی سر نمی زند و این افراد محترم به کار خود مشغول هستند و اگر یک یا دو نفر از اقطاب آنها دست به چنین عملی بزند، این خطا را نباید به پای مریدان محترم آن سلسله گذاشت.س

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

24.04.2022
                                                                                          
  سوال سس س

درود . شما در مورد نورهایی شبیه ستاره ، که به سمت یه انسان حرکت میکنند و .... اطلاعاتی دارید ؟! این نورها ذراتی با بار الکترون و .. هستند و امواجی و به فرد ارسال میکنند . س

جواب
با درود
 آنچه در حال حاضر دانشمندان بدان دست یافته اند آن است که نور از بسته های انرژی تشکیل شده است که فوتون نام دارند. در واقع نور را این افراد تشعشعات الکترومغناطیسی می دانند. اما نور و ماهیت آن بسیار پیچیده تر از آن است که مراکز آکادمیک جهان می پندارند و آنچه در مورد نور می دانند بسیار کم و کوچک است.س
در مورد اینکه فرموده اید، "این نورها امواجی به فرد ارسال می کنند" باید بگویم، نور می تواند حرکت موجی داشته باشد و هر موج می تواند همراه با سفری که در طول فضا در مدت میلیاردها سال نوری دارد، خاصیت ویژه ای بخود بگیرد و این خاصیتها بر همه موجودات تآثیر می گذارند.س
در مورد قسمت اول سوال شما باید بگویم، نوری که شبیه ستاره باشد، من نه شنیده ام و نه از آن چیزی می دانم. شاید منظور شما نورهایی باشد که از خورشیدهای نابود شده و از بین رفته در فضا در حرکت هستند.س 

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

14.03.2022
                                                                                          
  سوال سس س
با درود
مدتی است که یک جمله بر سر زبانها افتاده است که سن فقط یک شماره است. از یکی از دوستانم که به این جمله که معلوم نیست از کجا آمده، اعتقاد دارد  پرسیدم منظور از این جمله چیست؟  و او در جواب گفت، یعنی اگر نود سالت است ولی دلت می خواهد برقصی، ازدواج کنی و یا لباس دخترانه بپوشی و یا آرایش کنی نباید به این فکر کنی که با این سن، این در شآن من نیست. می خواستم نظر شما را هم در این مورد بدانم. با تشکر

جواب
با درود
اول آنکه باید بگویم از نظر ادبیاتی این جمله ایراد دارد و از نظر من باید اینطور بیان شود: " سن تنها یک عدد است". به عقیده من تفسیری که دوست شما در این مورد ارائه داده است صحیح است، اما پذیرش یا عدم پذیرش آن بستگی به درجه سیرکمال افراد و البته کدهای ثبت شده در منطقه روان دارد. ضمن تأکید برآنکه نوع پوشش هر فرد، فقط به خود او مربوط است و کسی نمی تواند برای دیگران در این رابطه خط و مشی تعیین کند، باید بگویم، عملن شاهد آن هستیم که زنان و مردان پخته تر در هر جای دنیا که باشند نوع پوششان با جوانترها متفاوت است. اما ممکن است یک شخص مسن نیز به علت آنکه در نوجوانی و جوانی امکان انتخاب لباس مورد نظرش را از او سلب کرده اند، حالا بر اثر یک ری اکشن روانی می خواهد آنچه از او دریغ شده است را بدست آورد.س 
در مورد رقص، من شخصن معتقدم در هر سن و سالی آواز خواندن ، رقصیدن، به موزیک گوش دادن و شاد بودن، نه تنها مضر نیست بلکه بسیار هم مفید می باشد.س

آنچه در این ارتباط مرا متأسف می سازد، آن است که اکثر ما ایرانیها، بدون آنکه به عمق گفته و یا نقل قولی از دیگران بیاندیشیم آن را بطور مکانیکی مورد استفاده قرار می دهیم.  به نظر می آید بسیاری از ما ایرانیان پروسه فکر کردن را بدست فراموشی داده ایم و نتیجتن مطالب را سرسری و بدون تعقل و تفکر، یا می پذیریم و یا رد می کنیم. این آفتی است که می تواند باعث کندی ذهن شده، آن را از حرکت و تکاپو بازدارد.س


با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

07.03.2022
                                                                                          
  سوال سس س
با درود
هفته پیش در کانال یوتیوب  شخصی را نشان می داد که اتفاقأ یک اروپائی معروف بود به نام....... که روی آب استخر راه می رفت و چندین دوربین فیلمبرداری از زیر آب و روی آب، صحنه را زیر نظر داشتند. منظورم این است که به نظر می آمد که همه چیز درست است و کلکی در کار نیست. سوال من این است که این رقم نیروها از کجا می آید و آن کسی که قادر به انجام این کار است تا چه حد در سیرکمالش اثر دارد. با تشکر 

جواب
با درود
بطور خلاصه، این قبیل کارها، یا با کمک نیروهای پوزیترونی منفی و سیاه انجام می شود و یا با تمرین های بسیار شاق و ریاضتهای بسیار سخت و زمانبر.  در مورد شرقی ها معمولن این قبیل کارها از طریق ریاضات ویژه امکان پذیر می شود. برای مثال گزارشی در دست است که یک جوکی هندی دوازده سال ریاضتهای بسیار نامتعارف و سخت را کشیده بود برای آنکه بتواند بوی گل یاس را تولید کند، یا کسانی دیگر که سالهای بیشتری را صرف نموده بودند تا بتوانند تکنیکهایی برای راه رفتن روی آب راه بیاموزند. نتیجه چیست؟ عقب انداختن سیرکمال روحی . س
در مورد غربی ها معمولن با کمک همان نیروهای سیاه این امور بانجام می رسند. جادوی سیاه در بسیاری از نقاط جهان، از جمله مابین برخی غربیان رواج بسیار دارد، تا جائی که اکثر مطلق آنها، معنویت را با جادوگری، کارت تاروت ، فال قهوه و یا 
اموری از این دست اشتباه می گیرند. درست در همین زمان است که پای موجوداتی که برای ما قابل روئیت نیستند نیز به میان کشیده می شود و پس از آن کار بسیار دشوار می شود.س

بطورکلی، هیچ کمال یافته ای نمی داند چگونه باید روی آب راه برود و اشخاصی که روی آب راه می روند و یا مسائلی از این قبیل را به اجرا درمی آورند هیچکدام به کمال دست نیافته اند و یا حتی ممکن است هرگز به آن دست پیدا نکنند." س "   


با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

02.03.2022
                                                                                          
  سوال سس س
با درود
به راستی که در این شرایط زمانی، کلمه خدا دارای بار منفی میباشد، مدتها بود که هنگام عبادت، نام خدا را که میگفتم ناگهان تمرکزم قطع میشد و چهره ی افرادی که با نام خدا دست به جنایت میزنند به چشمم می آمد،با خود میگفتم فرق من با آنان در  چیست ؟ مدتهاست که بجای کلمه خدا از یار استفاده میکنم . با سپاس
  سس

جواب
خوب کاری می کنید  س

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

28.02.2022
                                                                                          
  سوال سس س
با درود فراوان 
شما در چند مقاله خود از بی مورد بودن نحوه برخورد دینداران با خدا نوشته اید. پس با این حساب مردم از کجا بفهمند که خدا از آنها چه می خواهد، چون جمله "هرچه برای خود می پسندی برای دیگراه بخواه و برعکس....."، خیلی گویا نیست. سوال اینکه دقیقأ و بطور شفاف خدا از ما چه می خواهد.   سس

جواب
من هرگز ارتباط دینداران با خدای خودشان را امری بی مورد توصیف نکرده ام، بلکه برعکس، هر نوع ارتباط شخصی با خدا مورد تأیید ماست. آنچه در مقالات من مورد نکوهش قرار گرفته است، این است که افرادی از یک دین، مذهب و آئین، خود را با آویختن به نکات ارائه شده در داخل دین خود، که البته مورد تأیید دیگران نیست، برتر بدانند و به دیگر نحله های فکری حمله کنند.س
در مورد جمله «هرچه بر خود می پسندی.........» باید بگویم که با ارائه این قانون و دو قانون دیگر، که بارها در مورد آن صحبت کرده ایم، استاد الهی نحوه برخورد با خدا را برای بشر تعیین نموده اند.س
 
در انتها، در پاسخ به سوال شما باید بگویم که خدا از ما هیچ چیز نمی خواهد.  مطلقن هیچ چیز و دلیل آن هم اینست که او می داند سیستمی که در جهان هستی برای کسب کمال روحی ایجاد نموده، بخوبی کار می کند و بر آن اساس، همه سرانجام به مقصد اصلی خود خواهند رسید. س
فراموش نکنید خدایی که چیزی از کسی بخواهد، یک خدای محتاج است، کامل نیست و ساخته ذهن ماست. درست به همین دلیل است که او همه را بدون استثناء یکسان دوست دارد. تفاوتات را خود ما انسانها با اعمال و افکار و نیات خود ایجاد          می کنیم.س 
.در این راستا، ارائه راه هایی برای رسیدن به خدا، جزوی از فعالیتهای این سیستم است
  س
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

10.02.2022
                                                                                          
  سوال سس س
با سلام و درود فراوان به شما آقای.....س
 نام من..... است و در دانشگاه.... آلمان به تدریس و تحقیق در مورد الهیات و عرفان مشغول هستم. مدتی است که با مقالات شما ابتدا به زبان آلمانی آشنا شدم و بعد از آنکه به قسمت فارسی سایت مراجعه کردم، متوجه شدم آنجا مقالات بیشتری برای مطالعه وجود دارد. با ادامه کار بر روی این مقالات، هم به آلمانی و هم به فارسی، به تدریج به استاد الهی و ...... و این راه علاقمند شدم، اما چند مطلب است که حقیقتأ متوجه آن نمی شوم که با این ایمیل خدمتتان عرض می کنم. در هر حال از شما ممنون هستم. با درود مجدد. ...س
س ۱- این راه را چه می توان نام داد؟ س
س ۲- آیا شما همان گروه عرفانی اهل حق هستید که در ایران عمدتن در استانهای کرمانشاه و کردستان مستقر می باشند و یا اصولآ با این افراد که خود را اهل حق می نامند ارتباطی ندارید؟.س
س ۳- در چند مقاله شما، از جمله در نظم نوین جهان، متوجه شدم شما این راه را همه شمول و فراگیر توصیف کرده اید، سوال این است که نقطه ثقل تفکرات عبادی شما چیست که بر آن اساس بشود ادعای فراگیر بودن دکترین استاد الهی را مدلل نمود؟س
س ۴- در طول تاریخ، در عرفان همه ادیان، مسئله ریاضت، نقطه اصلی و وزین، قلمداد و اجرا می شده است. در عرفان استاد الهی به نظر می آید این مسئله مفقود است. آیا این برداشت من صحیح است ؟ س
   سس
س 
جواب
با درود
فکر می کنم اگر بخواهم پاسخ به این سوالات شما را با ذکر جزئیات بدهم، لازم می آید به عمق مفاهیمی چون خدا، مراحل دین و استاد الهی وارد شویم و این خود یقینن به یک کتاب تبدیل خواهد شد. حال آنکه این چیزی است که تا به امروز با ارائه حدود چهارصد مقاله، به شش زبان انجام داده ام. اگر شما به مطالعاتتان در آن بخشها ادامه دهید، قطعن خودتان به پاسخهای مناسب، دست خواهید یافت. اما ادب حکم می کند که هیچ سوالی بی پاسخ نماند. از اینرو سعی می کنم به کوتاه ترین کلام ممکن، پاسخ به سوالات شما را بدهم.س

پاسخ به سوال اول:س
این راه، آخرین جهانبینی کامل و فراگیری است که استاد الهی آن را "دانشگاه سیرکمال" یا "طب روح" نام داده اند. از اینرو ما خود را "دانشجویان دانشگاه سیرکمال استاد الهی" یا بطور مختصر "دانشجویان سیرکمال" می نامیم. دلیل آن اینکه، استاد در یکی از گفتارهایشان می گویند: " شاگردان این راه برای سیرکمال آموزش می بینند". با این وصف کلمه دانشگاه و سیرکمال درهم آمیخته، دانشگاه سیرکمال را می سازد.س
باید بیاد داشت، کلمه دانشگاه به دو دلیل کلی عنوان شده است. یکم به دلیل آنکه، مطالب آموزشی استاد الهی در قالب علوم آکادمیک ارائه شده اند که آن را علوم تلفیقی نام دادیم. و دوم به دلیل آنکه، علمی بالاتر از این جهانبینی نخواهد آمد و دلیل کامل آن را من در مقاله نظم نوین جهان ارائه داده ام.س

پاسخ به سوال دوم شما:س
من افراد این گروه عرفانی را خواهران و برادران دوقلوی خودمان می دانم. این افراد، عمومن کشاورز و بسیار ساده و ضمنن با ایمان هستند، اما برخی از سیدهای آنها، مشکلات زیادی را ایجاد نموده اند که اگر روزی قرار باشد به آنالیز آن بپردازیم به این نتیجه خواهیم رسید که این سیدها خط بطلانی بر کلام سرانجام سلطان سهاکی کشیده اند و عملن جماعت اهل حق را گوش به فرمان معممین متشرع درآورده اند. س
اما مسئله به همینجا ختم نمی شود. نقطه ثقل تفاوت ما با خواهر و برادرهای دوقلویمان در این امر نهفته است که همان سیدهای کذائی، نه تنها خودشان متوجه این آخرین ظهور و دستاوردهای شگرف استاد الهی نشده اند، بلکه تبلیغات مسمومی که از طرف برخی از معممین ساخته و پرداخته می شود را به عموم اهل حق القاء نموده و می نمایند. س
  با کلام ساده، استاد الهی با در نظر گرفتن اصول تغییرناپذیر کلام سرانجام، و بر اساس مأموریتی که از مبدا خلقت مبنی بر کشف اسرار کسب نموده بودند، از عمق عرفان اهل حق که بالاترین عرفان ممکنه در زمین بوده است، برنامه آخرین مرحله دانشگاهی سیرکمال روحی را استخراج نمودند. این بدان مفهوم است که استاد، شکوفه درخت دین را به میوه تبدیل نمودند. درست به همین جهت است که ما معتقدیم، علمی بالاتر از آنچه استاد الهی ارائه نموده اند، نخواهد آمد. این علم تنها در زمینه عرفان عمل نمی کند بلکه دامنه وسیع آن، فلسفه و علوم آکادمیک را نیز دربرمی گیرد.س

پاسخ به سوال سوم شما:س
ببینید، اگر شما از یک مسیحی معتقد سوال کنید که "آیا خدای مورد پرستش شما، خدای همه انسانهاست و یا فقط خدای مسیحیان" ، او خواهد گفت: "خدای همه انسانها". حال اگر از او سوال کنید: "این خدا، از ما انسانها چه می خواهد و چه انتظاری دارد؟"، او ضمن برشمردن مسائل مختلف، قطعن به شما خواهد گفت که باید عیسی مسیح که یگانه راه نجات است را به عنوان خدای خود بپذیری!.س
دقیقن چنین مطلبی را از یک مسلمان معتقد خواهید شنید با این تفاوت که او در میان لیستی از انتظارات خدا که به شما ارائه می دهد، حد اقل مسئله نماز، روزه و حج را حتمن برخواهد شمرد. علاوه برآن، همه پرچمداران این ادیان، شرط رفتن به جائی که آنها بهشت و جهنم می نامند، پذیرفتن و یا رد دین خودشان می دانند.س
راستش را بخواهید، در اصل، این توصیفات، به مفهوم محدود کردن خدا به یک تفکر دینی خاص است که فقط تعدادی معدود از انسانها را دربر می گیرد. و معلوم نیست که بر سر باقی افراد بشر چه خواهد آمد.س

در همین ارتباط، استاد الهی سه اصل بسیار ساده را به عنوان جوهرکشی از اصول همه ادیان عنوان داشته، در اختیار عموم قرار داده اند.س
س ۱- خدا درون قلب توست. با او در هر زمان، در هر کجا، با هر زبان و لهجه و در هر وضعیتی که هستی گفتگو کن.س
س ۲- ببین چه چیزهایی را برای خودت مفید می دانی، برای دیگران هم همان را بخواه و هر چه برای خود مضر می دانی برای دیگران هم مخواه.س
س ۳- سعی کن دریابی از کجا آمده ای در این دنیا چه باید انجام دهی و بعد از مرگ به کجا می روی و چه خواهد شد.س
بند سوم از این سه اصل طلائی را ایشان در آموزش های معنوی خود، بدقت تشریح نموده اند.س
همانطور که می بیند این سه اصل، همه ادیان و حتی افراد خداناباور را نیز پوشش می دهد. س

استاد هرگز به عنوان یک شرط برای پرستش خدا، گرویدن به راه خودشان را ملاک قرار نداده اند. بنابراین، این سه اصل می تواند، نقطه ثقلی باشد که بر آن اساس بشود ادعا نمود که جهانبینی ایشان فراگیر است و نه تنها قادر است همه ادیان و مذاهب، آئین و فرقه های مشتق از آنها را پوشش دهد، بلکه هر نوع دیگر تفکر، چه خداباورانه و چه خداناباورانه را نیز شامل شود.س
از مجموع نقطه نظرات ایشان چنین برمی آید که حتی اگر یک خداناباور بر طبق وجدان و با در نظر گرفتن حقوق بشر، حیوانات، گیاهان و حتی جمادات عمل کند، این عمل او نیز خداپرستی محسوب می شود.س

پاسخ به سوال چهارم شما:س
خود ایشان یک دوره ریاضات دوازده سالۀ ممتد را تجربه نموده اند. آنهم از نوع بسیار دشوار که طی آن، غذای ایشان عمدتن محدود می شده است به مقداری نان و سرکه. اگر شما در تحقیقاتتان در طول تاریخ، شخص دیگری را می شناسید که چنین مدتی طولانی با شرایطی چنین طاقت فرسا، ریاضت کشیده باشد لطفن به من هم معرفی کنید. س
علاوه بر آن، دوران ریاضات ایشان تا آخر عمر ادامه داشت، اما از مدت زمان آن، به مرور کاسته شده بود و آنطور که خودشان عنوان نموده اند، در اواخر، به علت کهولت سن، این ریاضات، محدود شده بود به یک چله در سال و همینطور ریاضات سه روزه مرنوی.س
مسئله قابل توجه در این مورد، نتیجه ای است که ایشان از آن نوع معنویت که با ریاضات شاق همراه بوده است می گیرند مبنی بر اینکه: "دوران معنویت سنتی که اساس آن را ریاضت تشکیل می داده، بسرآمده است" . مسئله مهم تر آنکه، ایشان پس از ورودشان به اجتماع و اشتغال به کار، نظریه ای را عنوان نمودند که به عقیده من در جهان عرفان، در آن دوره و حتی امروزه، یک انقلاب عظیم و شجاعانه فکری می باشد. "هر دوازده سال ریاضات ممتد من، تنها به اندازه یکسال کار در اداره ارزش داشت". س البته باید در نظر داشت که، کار در اداره، در صورتی آن اجر را دارد که به شکلی که ایشان انجام می دادند، انجام شود. برای مثال ایشان حتی از خودکار اداره برای کار شخصی استفاده نمی نمودند.س

با این توضیحات باید بگویم که حق با شماست و نقطه ثقل در تعالیم سیرکمالی ایشان بر روی ریاضات از نوع سنتی، قرار ندارد. زیرا چه ریاضتی سخت تر از آنکه، آنچه بر خود می پسندی برای دیگران هم بخواهی و ... . این یک امریست که صحبت درباره آن ساده است، اما عمل به آن ساده نیست. س
در انتها باید عرض کنم که در مورد همه مواردی که عنوان شد، می شود به لایه های عمیق تری وارد شد، اما در آن صورت متن بحث ما به یک کتاب قطور تبدیل خواهد شد.س

امیدوارم توانسته باشم با علم اندک خود، حداقل به بخشی از سوالات شما پاسخ بدهم. ضمنن اگر مجددن در مورد مطلبی نظر مرا جویا شدید، لطفن هر دفعه فقط یک سوال را مطرح کنید. س 

  س
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

08.02.2022
                                                                                          
  سوال سس
با درود و عرض ادب
در ارتباط با تغییراتی که همراه با سخنان جدید پاپ بندیکت شانزدهم در کلیسای کاتولیک در شرف انجام است و با در نظر گرفتن مقاله نظم نوین که شما ارائه داده اید، تصور می کنم این امر اخیر، موید صحت مقاله نظم نوین شما باشد. آیا برای این نقطه نظر خود مبنی بر اینکه "تاریخ مصرف ادیان بسر آمده است" فاکتهای دیگری را نیز در نظر داشته اید. اگر ممکن است یک یا چند تا از این ملاحظات را بفرمائید. با تشکر از شما

پاسخ
با درود
مقدمتن باید به عرض شما برسانم که این موضعگیری پاپ بندیکت شانزدهم، موضوع جدیدی نیست، زیرا او قبل از آنکه در سال ۲۰۱۳ میلادی از کار خود کناره گیری کند، یکبار در سال ۲۰۱۰ هم در بریتانیا از کسانی که مورد آزار جنسی کشیش های کاتولیک قرار گرفته اند عذرخواهی کرده بود.س
او قبل از کناره گیری، تعداد ۳۸۴ کشیش را طی سال‌های ۲۰۱۱ و ۲۰۱۲ در ارتباط با پرونده رسوایی جنسی کشیشان، خلع ‌لباس کرده بود. و من این گزارش را در کتاب "تفسیری متفاوت از کتاب مقدس" آورده ام. البته هنوز این کتاب به چاپ نرسیده 
است ولی برخی از قسمتهای آن را در بخش الهیات سایت پژوهشکده اندیشه انلاین آلمان انتشار داده ام.س

تفاوت این موضعگیری جدید او در این است که مشخص شده است، از اواخر جنگ جهانی دوم تا سال ۲۰۱۹ حداقل ۴۹۷ کودک، مورد تجاوز جنسی قرار گرفته اند و دیگر آنکه، پاپ بندیک به یک اهمال کاری خود در مورد حضورش در جلسه ای درباره انتقال یک کشیش خطاکار از نورد راین- وستفالن به بایرن اعتراف کرده است. این کشیش در محل جدید کار خود مجددن دست به همان اعمال زده است.س

باید عرض کنم که این امر در برخی کشورهای اسلامی نیز رواج دارد و فاجعه تجاوز جنسی به کودکان در خفا به انجام می رسد. با این تفاوت که در کشورهای اسلامی به علت عدم وجود مطبوعات آزاد، و بدلیل آنکه این اعمال بوسیله افرادی صورت      می گیرد که خود، شدیدن مذهبی هستند، و همچنین به علت ترس خود کودک و حتی پدر و مادر از برملا شدن موضوع، این معضل، مخفی می ماند. در کشور خودمان چند سال پیش یک مورد آن برملا شد و کار این تجاوزات جنسی به مطبوعات نیز 
کشید، اما فرد خاطی، به علت مذهبی بودن صِرف و تقرب به مراکز قدرت، در امان ماند و دادگاهی نشد. س
متأسفانه این عمل کثیف جنسی در میان برخی از پرچمداران ادیان دیگر نیز رواج دارد.س
در کوتاه کلام باید بگویم این امر، تنها یک فاکت از حقایق دیگریست که موید آن است که دوران ادیان بسر آمده است.س

خواسته بودید به چند مورد از ملاحظاتی که بر ادعای بسر آمدن تاریخ مصرف ادیان تصریح دارد، اشاره کنم.س
س ۱- تهی شدن ارکان اصلی هدایت کننده ادیان، از حقیقت اولیه و جایگزینی آنها با ارکان به شدت سمی
س ۲- جایگزینی خرافه مطلق و روز افزون با حقایق مربوط به رابطه اصیل مابین انسان و خدا
س ۳- نهادینه شدن مادیات در ادیان از جمله دکانداری برای کسب ثروت و قدرت و شهوترانی بی حد و اندازه
س ۴- پیشرفت علم و جایگزینی افکار مدرن مبنی بر حقوق بشر با افکار مذهبی خشکه گرایانه
س ۵- و مهم تر از همه، ارائه سه اصل بسیار ساده و قابل اجرا برای هر کس، در هرکجا و در هر وضعیت و شرایط، از طرف استاد الهی
س      -خدا درون خود توست با او صحبت کن 
س       -هرچه برای خود نیک می دانی برای دیگری هم بخواه و انجام بده و هرچه را برای خود مضر می دانی و دفع می کنی برای دیگران هم مخواه و دفع کن
س       -سعی کن بفهمی از کجا آمده ای، در این دنیا چه وظیفه ای داری و بعد از مرگ بیولوژیک به کجا می روی و چه می شود

.بر طبق اظهار نظر استاد الهی در ارتباط با این سه اصل، تا انتهای جهان، مفهوم دین و ارتباط با خدا همین است و بس س
با این وصف دیگر ادیان کاری برای انسان نمی توانند انجام دهند.  س
گذشته از آن، استاد در یکی از پیشگوئی های خود در مورد روابط  زن و مرد در آینده، در واقع هر نوع ارتباط زن و مرد را در سه سطح، دست بندی نموده اند و هر سه را ازدواج نامیده اند. با این وصف روابط زن و مرد از هر نوع آن، جنبه ازدواج بخود می گیرد و این معضل، یکبار برای همیشه حل می شود و با اجرائی شدن قوانین دیگر نظم نوین، در آن زمان، چنین فجایعی ببار نخواهد آمد.س

آموزش های علمی استاد الهی در مورد نحوه آفرینش، ما را از داستانهای غیرعلمی و کودکانه ادیان در ارتباط با ایجاد جهان هستی و نوع انسان بی نیاز می کند.س 

در نظم نوینی که برای این سیاره در نظر گرفته شده است، عقیده مردم به ادیان بشدت کم و نسبت به مبدا خلقت زیاد می شود. البته مسائل زیادی دیگری را هم می شود مورد 
بحث قرار داد، ولی در آن صورت یک پاسخ ساده ، به یک کتاب مفصل تبدیل خواهد شد که نه مطلوب شماست و نه من. رجوع شود به مقاله نظم نوین جهان .س
...........................................................................................................................................................................................................................
.

23.01.2022
                                   
                                                       
  سوال سس س
سلام. خصوصیات انسان ها مانند خوش اخلاق بودن یا عصبی بودن، هوش بالای یا پایین، استعداد بالا یا پایین و..... از یک زندگی به زندگی دیگر انتقال پیدا میکنه؟ منشا خصوصیات انسان ها از روح هست یا ژنتیک. ممنون   سس
س 
جواب
با سلام
گرچه هرچه درجه کمال روحی کسب شده بالاتر باشد، صفات نیک آن روح درخشان تر خواهد بود، اما وقتی آن روح، یک زندگی زمینی جدید را شروع می کند، عوامل ارثی از اجداد سه نسل، به شدت یا ضعف بر روی روح بشری تآثیر می گذارند و همراه با عوامل دیگر از هفت عامل خلقتی مورد بحث استاد الهی، نوع خصوصیات روح بشری جدید را تعیین می کنند و ما می دانیم که روح بشری در هر حال بر روی خودیت جدیدی که یک زندگی جدید زمینی را آغاز کرده، بشدت تاثیر می گذارد، زیرا این خودیت باید با این روح بشری جدید درهم آمیزد و یک خودیت جدید را تشکیل دهد.س 
ضمنن اطلاعات درون سیستم کارمای این خودیت، از زندگی های قبل نیز در مسائلی که شما بدان اشاره کرده اید موثر واقع می شوند. یعنی ممکن است شخص مورد نظر، برحسب برخی کدهای سیستم کارما، یک مغز آسیب دیده، و یا کاملن سالم و مناسب را صاحب شود.س 
در کوتاه کلام، هم عوامل ژنتیکی روحی و هم عوامل ژنتیکی جسمی به علاوه همه یا برخی از عوامل هفت عامل خلقتی، بر روی ساختار جسمی، فکری و روانی هر شخص تاثیر می گذارند.س

لطفن رجوع کنید به بخش علوم تلفیقی مقاله روان قسمت اول و همینطور قسمت دوم.س 
  س
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

19.01.2022
                                                                                          
  سوال سس

با درود فراوان خدمت شما
اگر کسی هنگام دفع ضرر، جان خود را از دست بدهد ،باعث پیشرفت روح خود شده است ؟
به عنوان مثال عده ای در حال زور گویی و ظلم به کسی دیگرند ، حال اگر فردی با دخالت خود مانع ضرر رسیدن به آن شخص شود و جان خود را از دست بدهد، تکلیف روح او چه میشود ؟
اینکه شخص کار بسیار نیک و پسندیده ای انجام داده بحثی نیست، اما اینکه جان خود را فدای جان دیگری کرده است، آیا به نفس خودش خیانت کرده ؟
  با سپاس فراوان


جواب س  
با درود خدمت شما باید عرض کنم که به قول آمریکائی ها ، این یک سوال یک میلیون دلاریست. یک سوال بسیار مهم، عمیق و پر مفهوم. خوشحالم از اینکه بعد از مدتها شخصی پیدا شد و درست در جهت سیرکمال و دروس معنوی استاد الهی سوالی را مطرح نمود.س
خب بیایید این مطلب شما را ابتدا تجزیه و بعد آنالیز کنیم.س
س 1- دفع ضرر از خود و نزدیکان

اگر به علت غلبه بر ترس و احقاق حق خود و یا افرادی که نسبت به آنها مسئولیت داریم و یا برای یک امر اعتقادی باشد، و این امر موجب مرگ شخص بشود، به عقیده من در سیرکمال او اثر مثبت زیادی دارد. در طول تاریخ افراد زیادی برای نجات جان عزیزان خود سعی و تلاش نموده و کشته شده اند. این امر حتی در حیوانات نیز دیده می شود. متخصصین امور حیوانات، معتقدند که هیچ حیوانی خطرناک تر از یک ماده ببر که توله های خود را در خطر می بیند نیست. و یا بارها در داستانهای دینی خوانده ایم که اشخاص برای دفاع از عقیده خود جان خود را از دست داده اند و لقب شهید نیز گرفته اند.س 

س 2- دفع ضرر از دیگران 
اگر شخص نسبت به افراد مورد ظلم، مسئولیتی نداشته باشد، دفاع از آنها تا حدی جایز است که به خودش و یا به نزدیکانش لطمه جدی وارد نیاید. زیرا اگر در این بحبوحه کشته شود، حق همسر، فرزندان و پدر و مادر خود را ضایع کرده است. چون این امر مربوط به مقوله اولویت می شود و انجام آن ممکن است در برزخ سوال برانگیز شود. س

برای آنکه معلوم شود این شخص به نفس خود خیانت کرده یا نه، مآمورین در برزخ خیلی از مسائل دیگر را نیز در نظر می گیرند تا حقی از این شخص ضایع نشود. برای مثال پدر من دوستی داشت که سالها پیش برای نجات جان یک انسان دیگر    (فکر می کنم یک کودک بود) که در دریا در حال غرق شدن بود، جانش را از دست داد. خب معلوم است که این فرد نه تنها قصد خوکشی نداشته است، بلکه حتی تصور اینکه در این مسیر خودش کشته شود را نمی کرده است. پس این امکان وجود دارد که پوئن های زیادی را برای این امر دریافت کند.س

 برخی اوقات سرنوشت برخی افراد با از دست رفتن جانشان برای نجات افراد دیگر گره خورده است، تا مقدار زیادی از کدهای منفی سیستم کارمای او تخلیه شود.س 
در هر حال این مسئله تا حد زیادی صرف نظر از دیگر عوامل دخیل، به نیت شخص بستگی  دارد. فرض کنید آن آقا برای نجات جان یک خانم زیبا رو، و در حالی که تعدادی از خانمهای دیگر در حال مشاهده جریان هستند، و برای جلب نظر آنها مبادرت به آن کار می ورزید. خب در آن صورت مسئله متفاوت می بود.س

البته همه آنچه گفته شد در مورد یک سالک آزموده و نسبتن پخته صدق می کند که تعالیم صحیح را گرفته و درک کرده باشد. برای افراد عادی، مسئله کمی ساده تر است. یعنی مامورین برای او ساده تر می گیرند، چون اطلاعات او در حد یک سالک نیست.س
یک مورد دیگر که ممکن است کمی حیرت آور باشد، آنست که افرادی که در برزخ دستشان به جائی بند است،  تخفیف هایی برایشان در نظر گرفته می شود. س
در هر حال همانطور که گفته شد، افراد با سابقه سیرکمالی کم و افراد متصل به مراکز قدرت، مورد حمایت بیشتری قرار می گیرند، اما باید در نظر داشت که اتصال به مراکز قدرت هم از روی استحقاق افراد است.س 

در انتها تاکید می کنم که مامورین مسئول این قضایا در برزخ، همه این مطالب و حتی مطالبی بیشتر از این را هم در نظر می گیرند تا به شخص ضربه غیر متعارف وارد نیاید.س 
مسئله بسیار مهم و اساسی این است که، به امر پروسه رسیدگی به چنین پرونده هایی در برزخ، فاکت مشیت الهی که عامل هفتم از هفت عامل خلقتی مورد بحث استاد الهی می باشد را نیز باید افزود که همیشه و بدون استثناء در جهت مثبت و به نفع افراد عمل می کند.س 

البته در این راستا، مسائل دیگری را هم می توان مورد بررسی قرار داد، ولی بنابر دلایلی، از آن صرف نظر می شود، زیرا فکر می کنم تا این حد که مطابق با درجه فهم و اطلاعات من و شما می باشد، برای پاسخ به سوال شما کافی باشد.س
 
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

15.01.2022
                                                                                          
  سوال سس
این سوال در کانال اینستاگرام فارسی و با کلماتی دیگر در کانال یوتیوب پژوهشکده مطرح شده است 
با سلام. آیا شما دین جدیدی را تبلیغ می کنید؟ اگر اینطور است چرا واضح این را نمی گویید و در پرده سخن می گویید؟ با تشکر

جواب س
خیر . دین جدیدی وجود ندارد. آخرین دین، اسلام بود و دین دیگری بوجود نخواهد آمد. آنچه ما در مورد آن سخن می گوییم نه یک دین بلکه آخرین جهانبینی  است که نه تنها همه ادیان بلکه همه نِحله های غیر دینی و حتی ضد دینی و هر گونه دیدگاه فلسفی و سیاسی را نیز پوشش می دهد، زیرا این جهانبینی، یک جهانبینی کامل است و به نوع انسان به چشم مخلوقی می نگرد که استحقاق کسب کمال روحی و بازگشت به مبدا اصلی خود را دارد. این نگرش بطورکلی در ماورای اعتقادات فردی اشخاص می باشد.س 
در این رابطه ما در مقاله و فیلم «نظم نوین جهان- تقدیم به بشریت» دلایل خود را مبنی بر اینکه نظم کنونی جهان بسر آمده، بیان داشتیم و قوانین نظم نوین را هم انتشار دادیم. در این مقاله و فیلم آن، به مسائل مهمی پاسخ دادیم که تا بحال توضیحی برای آنها وجود نداشته است. مسائلی مانند:س
س ۱ - نظم نوین یعنی چه؟
س ۲ - چرا نظم کنونی بسرآمده است؟
س ۳ - چه نیروئی هر بار قوانین نظم نوین جهان را رقم می زند؟
س ۴ - به چه علت این تمدن و این نظم نوین، آخرین دوره برای بشریت خواهد بود؟
س ۵ - سیرتکاملی دین و عرفان در این دوره در چه سطحی قرار دارد؟
س ۶ - چرا معتقدیم با ارائه «علوم تلفیقی»، فلسفه و علم نیز به انتهای مسیر خود رسیده اند؟
س ۷ - چه کسانی قوانین تعیین شده برای نظم نوین جهان را به اجرا درخواهند آورد؟
.و معضلات دیگری از این دست
 
باید به عرضتان برسانم که ما هرگز در پرده سخن نگفته و نمی گویم، بلکه واضح و آشکار مسائل مربوط به جهانبینی نوینی که استاد الهی به ارمغان آورده اند را تجزیه و تحلیل نموده، بدون هیچگونه چشمداشتی در اختیار عموم قرار داده و می دهیم. اِشکال در آن است که متآسفانه ایرانی ها نسبت به غربی ها علاقه چندانی به مسائل علمی و پخته و عمیق نشان نمی دهند. تحقیقات ما در پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان نشان می دهد که بطورکلی غربی ها حدود ۶۰٪ بیش از ایرانی ها به چنین مسائلی علاقمند هستند.س 
در تآیید آنچه گفته شد باید عرض کنم، همه کتابهایی که در مورد استاد الهی نوشته شده است و همینطور اظهار نظراتی که در مورد ایشان شده است از طرف غربی ها بوده است.س
در انتها، خواندن مقاله «نظم نوین جهان- تقدیم به بشریت» (کلیک کنید) و یا مشاهده فیلم آن (کلیک کنید) در کانال یوتوب پژوهشکده را به شما توصیه می کنم.س
 
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

23.12.2021
                                                                                          
  سوال سس
. این سوال در اینستاگرام فارسی ما مطرح شده بود و مربوط می شود به بَنِر اطلاعاتی (خواص گیاهان، کاراکترهای حیوانات، سلامتی و بهداشت- قسمت پنجم) از گفتارهای استاد الهی 
 
سلام. این جمله که کلاغ هرکی رو ببینه بلافاصله سنش رو تشخیص میده در کدام مقاله علمی به اثبات رسیده؟ یا خداوند هیچ کسی رو مورچه نکنه ... در کدام مرجع علمی ثابت شده که انسان مورچه میشه؟ اگر منظور گوینده جمله این است که خداوند خصلت مورچه ( قناعت) را به کسی ندهد که این هم با فرهنگ دینی سعی و تلاش و قناعت مغایر است.س

 جواب مختصر در اینستاگرام
عزیزم، بسیاری از آنچه شما مقالات علمی می پندارید و هر روز از صبح تا شب از طریق کانالهای تلوزیونی اینترنتی، به خورد مردم می دهند، هیچکدام دارای پایه و اساس علمی نیست.س 
اگر قبل از آنکه اینچنین قضاوتی را ارائه دهید، ابتدا به مقالات علمی سایت پژوهشکده به ویژه در بخش علوم تلفیقی نگاهی می انداختید، یقینن خودتان پاسخ سوال خود را دریافت می داشتید. با این حال، جواب کامل این ایرادات شما در طی امروز تا فردا در بخش پاسخ به سوالات در قسمت خدمات سایت، انتشار خواهد یافت. توصیه می کنم حتمن به این پاسخ توجه بفرمائید.س


جواب کامل به ایرادات این شخص محترم س  

این ایراد شما را می توان به سه قسمت تقسیم نمود و مورد بررسی قرار داد.س

"س قسمت اول:   " این جمله که کلاغ هرکی رو ببینه بلافاصله سنش رو تشخیص میده در کدام مقاله علمی به اثبات رسیده؟

پاسخ آنکه:س
اول آنکه:س
 باید بدانید هنوزعلم به آن درجه که شما می پندارید نرسیده است که پاسخ همه سوالات را داشته باشد. ضمن آنکه هیچ مرکز علمی آکادمیکی در جهان وجود ندارد که صحت یا عدم صحت یک ادعا را تایید یا تکذیب کند.س 
دوم آنکه: س
مراکز تحقیقات در دانشگاه ها و انستیتوها، بودجه های سنگینی را بخود اختصاص می دهند و هراز چندگاهی مجبور به ارائه نتیجه تحقیقات خود می باشند . در غیر اینصورت بودجه آنها حذف خواهد شد. درست به همین دلیل است که در پریودهای از زمان، نظراتی در مورد مسائل مختلف انتشار می دهند، آن هم نه بطور قطع، بلکه بطور نسبی. برای مثال آزمایشاتی که در مرکز تحقیقاتی سرن[۱] در حوالی شهر ژنو سوئیس با صرف میلیونها دلار به انجام میرسد و انسان را حتی قدمی به راز ایجاد جهان نزدیک نکرده و نمی کند. بعد از آن، این شبکه های خبری هستند که برای پر کردن برنامه های خود، به موضوع پرو بال می دهند و تبلیغات می کنند که " طبق تحقیقات علمی جدید.... چنین و چنان...." برای مثال تا همین یکی دو سال پیش در همین شبکه های تلوزیونی، نوشیدن قهوه را از قول دانشمندان، قرارداد با شیطان می نامیدند ، اما بطرز حیرت آوری از چند ماه پیش، نوشیدن قهوه را نه تنها مضر نمی دانند بلکه آنرا برای کبد مفید هم می دانند و بازهم از قول دانشمندان و بر طبق تحقیقات جدید.س 
سوم آنکه:س
بر اساس فیلم برداری هایی که از زندگی حیوانات وحشی، بوسیله محققان مستقل و غیر وابسته به مراکز آکادمیک جهان به انجام رسیده است ، حیوانات دارای قابلیتهای بسیار پررمز و رازی می باشند. برای مثال رمه های حیوانات، قبل از وقوع زلزله و فوران آتشفشان از کوه، آن منطقه مورد خطر را ترک می کنند. استعداد شگفت آور سگها در یافتن افراد گم شده در جنگل یا کوهستان و یا در زیر آوار و کشف مواد مخدر و یا آگاهی آنها در مورد مرگ صاحب خود، از مواردی می باشند که کاملن برای انسان شناخته شده و عملن مورد استفاده می باشند. حال شما به من بگوئید، کدام دانشگاه و مرکز آکادمیک، مقاله ای انتشار داده است که در آن، دلیل چنین قدرتها و استعدادهایی مورد بررسی قرار گرفته باشند.س

"س قسمت دوم:  " در کدام مرجع علمی ثابت شده که انسان مورچه میشه؟

پاسخ آنکه:س
هیچکس چنین اداعائی نکرده است که انسان مورچه می شود. این فقط یک اصطلاح در زبان فارسی است که می گویند، "خدا آدم را مورچه نکند". پر واضح است که آدم، هرگز مورچه نخواهد شد، بلکه منظور آن است که امیدواریم دچار خصلتهای مورچه نشویم. یک مثال دیگر آن است که مادرهایی که خیلی زجر کشیده اند، می گویند "خدا آدم را مادر نکند". پر واضح است که منظور آن است که به درد و رنج مادر بودن در ارتباط با دغدغه همیشگی در مورد فرزندان، دچار نشوی.س 

سقسمت سوم:  " اگر منظور گوینده جمله این است که خداوند خصلت مورچه ( قناعت) را به کسی ندهد که این هم با فرهنگ دینی سعی و تلاش و قناعت مغایر است.؟" س

پاسخ آنکه: س
ببینید، سعی و تلاش در صورتی جزو خصلتهای نیک محسوب می شوند که نتیجه مطلوب داشته باشند. زیرا برای جابجائی مواد مخدر از یک سوی دنیا به سویی دیگر هم سعی و تلاش زیادی لازم است. در کشورهای فقیر، بسیاری از مردها، تمام روز را تا ۲۰ ساعت کار می کنند و شب، بخش قابل توجهی از آن پول را که با رنج و تلاش زیاد بدست آورده اند، صرف مواد مخدر، الکل و زنان روسپی می کنند و بخش بسیار کمی را به خانواده خود اختصاص می دهند.س
عده ای دیگر، تمام عمر خود را با تلاش و کوششی وصف ناپذیر صرف کسب و ذخیره پول می کنند، ولی خانواده خود را در فشار مادی نگاه می دارند. از اینرو خصلت سعی و تلاش برای جمع آوری مادیات در صورتی مثبت تلقی می شوند که دارای جنبه های بیمارگونه روانی نباشند. برای مثال در تلاش برای کسب مادیات، سلامتی خود و نیازهای خانواده را در نظر بگیرد و از آن پول ذخیره شده در جهت آسایش خود و نزدیکانش استفاده کند. بدیهیست در غیر آن صورت، آن سعی و کوشش، صفاتی نیک و مثبت ارزیابی نخواهند شد و آنچه شما قناعت نامیده اید، چیزی نخواهد بود جز خست طبع. یک نمونه تاریخی آن، داستان اسکروج[۲] نوشته چارلز دیکنز[۳] است که تا به بحال، چندین فیلم از روی آن ساخته اند.س

نتیجه آنکه : مورچه دارای صفت خست طبع است و همه ما امیدوار هستیم به کمک خداوند، به آن صفت دچار نشویم، زیرا که این خصلت، آن دو صفتِ سعی و تلاش را هم باطل می کند، چون مثبت یا منفی بودن این دو صفت، بستگی تام به نتیجه بدست آمده دارد.  این است آنچه استاد الهی فرموده اند. س

در این راستا باید به دو نکته بسیار مهم توجه داشت:س
اول آنکه: س
کسانی که با بیوگرافی و آثار استاد الهی آشنا هستند، به این امر واقف می باشند که ایشان زمانی مطلبی را عنوان می نمودند که عمق آن را سنجیده باشند.س
دوم آنکه:س
خیلی بیش از این مسائل مورد ایراد شما را ما در بخش علوم تلفیقی درسایت پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان مورد بررسی علمی قرار داده ایم. در واقع، سایت پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان، تنها ریفرنسی می باشد که در سطحی ماورای آنچه در مراکز آکادمیک می گذرد، این مسائل را بر اساس آموزش های بی بدیل استاد الهی مورد تحقیق و بررسی قرار داده و بدون هیچگونه چشمداشت، به شش زبان زنده دنیا در اختیار عموم قرار داده است.س


 [1]CERN
 [2]Scrooge
 [3]Charles Dickens

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

16.12.2021
                                                                                          
  سوال سس
این سوال در کانال یوتیوب پژوهشکده مطرح شده است
 
درود بر شما وقت شما به خیر و خوشی ممنون از زحماتی که می کشید ببخشید سوالی داشتم استاد اللهی که روحش شاد فوت کردند و شما جوری جواب سوالهای مخاطبین را می دهید که انگار در زمان حال حاضر زندگی می کنند من متوجه نمی شوم با سپاس فراوان.س

جواب س  
با درود و سپاس از توجه شما. در دنیای خاکی، ماده ذهن را می فریبد و برای ما براساس ردیفی از حوادث کوچک و بزرگ ، زمان می آفریند. در واقعیت امر فقط یک زمان وجود دارد و آنهم زمان حال است. مرگ، مطلقن وجود خارجی ندارد، انسان تنها جسم خود را ترک می کند. با این وصف، همه حضور دارند، منتهی در سطوح مختلف خلقت. لطفن به سایت پژوهشکده مراجعه کنید و مقالات «علوم تلفیقی» و «سیرکمال» را مطالعه فرمائید. خودتان به واقعیت پی خواهید برد. از لینک زیر استفاده کنید:س
www.andishe.online
 
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش
...........................................................................................................................................................................       
  سوال سس
 سوال از دوستان آتئیست
 با درود  س
اگر هرچه اتفاق می افتد و حتی افتادن یک برگ از درخت به خواست خداست، پس بسیار منطقی می باشد که این فقر و بدبختی هم خواست خود خداست. پس خدائی که برای بنده خود فقر بخواهد یک توهم بیش نیست. س.س

جواب
با درود
با کمی تغییر در آرگومنت قسمت اول فرمایش شما باید عرض کنم، بله حق با شماست. با این تفسیر که دچار شدن به فقر، مرض، بیکاری، بی کسی و مانند آن، خواست خدا نیست، اما امکان دچار شدن به این تیره روزی ها خواست خداست. این بدان معناست که سیستم تربیتی که برای پختگی و در نهایت، کسب کمال روحی گذاشته شده است، ایجاب می کند در ازای هر عمل نیک یا بد شما، یک عکس العمل مناسب ایجاد شود. این همان قانونی می باشد که ایزاک نیوتن، در ارتباط با حرکت اجسام کشف کرده بود. حال آنکه این یک قانون ازلی می باشد که قبل از ایجاد شدن مخلوق تعیین شده بوده است.س 
آنچه گفته شد، زمانی قابل فهم می شود که ما به زندگی های پی در پی، نه از نوع تناسخ، بلکه از نوع سیر صعودی آن که استاد الهی آن را تشریح می نمایند معتقد شویم.س
 
مسئله آخر آنکه: افتادن برگ از درخت، آنطور که عوام می گویند و به آن معتقد هستند، به خواست خدا نیست. این امر بر اثر قوانین علمی فیزیکی و کمی هم بیوشیمیائی که مربوط به رشد درخت است به وقوع می پیوندد. اما اگر سلسله علت و معلول را دنبال کنیم، در نهایت به قوانین اولیه و غیرقابل تغییری می رسیم که بوسیله مبدا خلقت تعیین شده اند.س
 س   
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

24.11.2021
                                                                                          
  سوال سس
 با عرض سلام خدمت.......س س
 لطفن بفرمائید از کجا و بر چه اساسی می توان متوجه شد که خودمان و یا اشخاص دیگر به مرحله وارستگی رسیده ایم یا خیر. با تشکر از شما....س
س
جواب
با سلام
.اول آنکه هر کس در روند سیرکمال روحی خود، از یک سطح خاص به بالا می تواند، حدودن افراد هم درجه و یا پائین تر از خود را تشخیص دهد. س
در مورد مرحله وارستگی پرسیده اید. بر اساس آموزش های استاد الهی، باید عرض کنم، یک وارسته کامل و به تمام معنا، به مفهوم آن است که آن شخص، به کمال نهائی، آنهم نه یک کمال معمولی، بلکه به رستگاری[1] که بالاترین نوع کمال می باشد دست یافته است. تصور من بر آن است که جزمظهرات کامل و استثنائی، افراد دیگری به این نوع کمال دست نیافته اند. س
در مورد استاد الهی، من مطمئن هستم که ایشان به آن مرحله دست یافتند و در همان زمان حضورشان در زمین، این امر به ایشان ابلاغ شد[2]. س

این نوع وارستگی که فوقن به آن اشاره شد را من، نوع خاص آن می دانم و معتقدم در حال حاضر در زمین از این نوع یافت نمی شود، حتی یک مورد. اما کسانی که به وارستگی عام دست یافته باشند نیز بسیار نادر هستند و معمولن اگر مسئله ماموریت معنوی در کار نباشد، آنها نیز به زمین نمی آیند، زیرا دلیلی برای اینکار وجود ندارد. س
بطورکلی اگر روزی رسید که شما حقیقتن و درونن، برایتان اینکه یک ماشین مرسدس بنز آخرین مدل داشته باشید و یا یک ماشین قدیمی و یا اصلن ماشین نداشته باشید، بی تفاوت باشد، و یا اینکه در حالت سلامت و یا در نهایت گرفتاری، سرزنده به وظائف روزانه خود بپردازید، حسادت و کینه نداشته باشید و همیشه در صدد کمک به دیگران باشید، می توانید ادعا کنید که به مرحله وارستگی نسبی عام دست یافته اید. البته اینها تنها چند مثال کوچک بود. این امر، شرایط دیگری نیز دارد. س

س [1] آثار ۱- گ ۹۱۵   س
 س [2] آثار ۱- گ ۲۰۶۸ ص ۷۰۲ پ سوم   س
   
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

21.11.2021
                                                                                          
  سوال سس
 س
 این سوال از یک دوست آئیست می باشد
با درود
تفاوتات فاحش مابین فقر مفرط و ثروت بیش از اندازه، هیچ توجیهی ندارد. این حقیقت یک فاجعه بزرگ انسانی می باشد و دلیل بر آن است که مطلقن خدایی وجود ندارد. همین و بس 

جواب
با درود س

اول آنکه نمی دانم این یک اعلامیه است یا یک سوال؟ اما فرض را بر این می گیریم که نظر ما را در این مورد جویا هستید. با این وصف باید بگویم:س
فرموده اید که وجود تضادی به نام فقر و ثروت، هیج توجیهی ندارد. لطفن بفرمائید که چگونه به این نتیجه رسیده اید؟ آیا مقالات سایت را مطالعه فرموده اید؟ زیرا در همین پژوهشکده، طی مقالات زیادی، سعی کرده ایم با روشی علمی و منطقی که بر اساس آموزش های بی بدیل استاد الهی تهیه شده اند، به این امر پاسخ دهیم، و من فکر می کنم که این تلاش ما موفقیت زیادی نیز به همراه داشته، و یا لااقل برخی از دوستان همفکر شما را قانع کرده است. س
حال، قبل از آنکه از شما بخواهم به آن مقالات مراجعه فرمائید، برای اینکه دست خالی نروید، پاسخ مناسب و خلاصه شده ای خدمتتان عرض می کنم.س

بر طبق آموزش های بی بدیل استاد نورعلی الهی ۱۸۹۵-۱۹۷۴ که حداقل در تمدن پنج هزار ساله کنونی، برای اولین بار ارائه می شوند، می توان به این مسئله در چند سطر، چنین پاسخ داد.س
س روح پس از خلقت، دارای نوعی خاص از سادگیست که ناشی از ناپختگی او می باشد.س
س - دلیل اینکه نوع انسان در سیاره ای خشن و نا امن به نام زمین اسکان داده می شود، آن است که با برخورد با تضادهایی از همان نوع مورد نظر شما، به تدریج به پختگی روحی برسد. همانطور که یک ورزشکار با استفاده از انواع وزنه، با سنگینی متفاوت و کار با آنها، بازوی خود را قوی می کند، دردها و رنجها نیز روح را تمیز کرده، قوی می کند.س     
س - درک این امر از اهمیت زیادی برخوردار است که: یک انسان با برخورد با انواع نابسامانی ها و رنجهاست که روحش پیشرفت می کند. اگر شما یک بچه بلوچ را که همراه خانواده اش در یک روستای بدون آب و علف زندگی می کند و روزانه      مجبور به فائق آمدن به مشکلات زیادی، فقط برای دستیابی به چند لیتر آب، می باشد را با بچه ای با همان سن و سال مقایسه کنید که در یک خانواده مرفه زندگی می کند و ابدن نمی داند که سختی چیست، درخواهید یافت که آن بچه بلوچ از پختگی     
بسیار زیادتری برخوردار است.س     
س - گذشته از این امر، همین کودک فقیر، یا در سالهای آتی زندگی خود و یا در زندگی بعدی خود در زمین، تولد در یک خانواده مرفه را نیز تجربه خواهد کرد. زیرا طبق تعالیم استاد الهی، هر روح باید هر دو طرف یک تضاد، در این مورد فقر و ثروت، را تجربه کند. س     
س - آنچه بسیار خلاصه برای شما تشریح نمودم، اساس حرکت صعودی روح بسوی کمال نهائی می باشد که همه انسانها، روزی بدان دست یافته به خانه واقعی خود بازخواهند گشت. جائی که مافوق تصور است و چنین تضادهایی مطلقن در آن جای ندارند.س     
البته باید توجه داشت که مسئله ظالم، مظلوم و ظلم، بحث دیگریست. س
برای کسب اطلاعات بیشتر به بخش «سیرکمال» در پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان مراجعه فرمائید.س

 دوست عزیزم، حال فرض کنیم که آنطور که شما معتقد هستید، خدائی وجود ندارد و توضیحات ما را هم قبول ندارید. با این وصف، شما باید حداقل به خودتان توضیح دهید که منشآ این تضادها از کجاست، زیرا با انکار وجود خدا، حتی با تفاسیر استاد الهی، لزومن با یک بی نظمی عظیم روبرو خواهید بود که توجیه کننده هیچ چیز نیست.س

در انتها باید به عرضتان برسانم که در نظم نوین جهان، همه این تضادها از بین خواهند رفت و نظر شما و دوستانتان هم تآمین خواهد شد. س
امیدوارم با دانش اندک خود، نقشی هرچند کوچک در تعدیل افکار شما ایفا کرده باشم.س
 
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

 14.11.2021
                                                                                          
  سوال سس
 با سلام  س
 من یک آدم مذهبی هستم و نماز می خوانم و افرادی مثل من زیاد هستند . چرا شما می گوئید دوران ادیان بسر آمده است؟.س
س
جواب
با سلام

ببینید، نحوه عبادت شما به هر شکل که باشد مورد احترام ماست. هدف ما این نیست که به اشخاص بگوئیم نماز بخوان یا نخوان، به کلیسا برو یا نرو. من در آنجا در جواب شما یا دوستتان از یک حقیقت بسیار بزرگتر سخن گفتم به این معنا که:س
روزگاری مذاهب مختلفِ منشعب از ادیان رسمی، با ایجاد ترس و وحشت از خدا و آتش داغ جهنم !! ، از یک سو، و از سوی دیگر، با آموزش روش زندگی دنیوی و ارتباط با خدا به سبک شریعت، در آن زمان، نظم اجتماعی و استحکام خانوادگی را تضمین نموده، مردم را کمابیش در جاده اصلی نگه می داشتند. زیرا اکثر مردم در آن زمانها حتی سواد خواندن و نوشتن هم نداشتند. اما امروزه، با ازدیاد فرصت طلبان دین فروش و دینداران متظاهر و سودجو که خود را در میان دینداران حقیقی جا زده و به تدریج، زمام امور دینی و زندگی روزمره مردم را بدست گرفته اند و همینطور به دلیل گسترش شبکه های اجتماعی که باعث برهم کنش عقاید متضاد است و باعث روشن شدن نسبی اذهان شده است، و با گسترش قوانین اجتماعی انسانگرایانه که از قوانین ادیان پیشرفته تر می باشند، دیگر نمی شود مردم را با داستانهای مذهبی و ترس از دوزخ، به آن سمت و سوی مورد نظر متولیان ادیان کشاند. س

از طرف دیگر در کتابهای مقدس همه ادیان به مسائلی برخورد می کنیم که پذیرفتن آنها به عنوان کلام خدا، مشکل است. برای مثال، قرآن با جمله "بسم الله رحمان رحیم" آغاز می شود، ولی در برخی سوره ها، آیه هایی وجود دارد که در آنها خبری از رحمانیت و رحیمی خدا نیست. برای مثال در سوره مآئده آیه ۳۳. این در حالی است که تضاد بزرگی نیز مابین این سوره و حدیثی وجود دارد که می گوید:  پیامبر به دیدار مرد مریضی می رود که چندی پیش با سنگ دندان او را شکسته بود. س
تا آنجا که من می دانم، این حدیث، مورد قبول سنی و شیعه می باشد و هر دو مذهب همزمان، این آیه از قرآن را نیز مورد تآیید قرار می دهند . س

با این حال، آنچه گفته شد، نمی تواند تنها دلیل کُند و یا خنثی شدن کامل سلاح دین در میان مردم باشد. زیرا همانطور که شما گفته اید، هنوز عده ای به همان متد عمل می کنند. بنا براین، باید دلیلی محکم تر برای ادعای تغییر، یعنی به سر آمدن عصر کهن، در دست باشد. س
آنچه من گفته ام آن است که دلیل اصلی و کلیدی امر مورد بحث ما در آن نهفته است که، بطور کلی عصر تفکرات کهن، در همه زمینه ها بسرآمده و نظم نوینی برای جهان در نظر گرفته شده است. زیرا، اینک حقیقتی بسیار فراگیر و ضمنن عاری از هر گونه خرافه در دسترس همگان قرار گرفته است که پاسخگوی همه سوالاتی می باشد که همواره برای نوع انسان در هر تمدنی مطرح بوده است. س

همانطور که بارها در پاسخ به پرسشهای مشابه عرض کرده ام، استاد نورعلی الهی  ۱۸۹۵- ۱۹۷۴همه آنچه مربوط به امور آبجکتیو[1] و در رابطه با مسائل سابجکتیو[2] می باشد را در سه اصل کلی[3] ، بسادگی تمام، بیان نموده در اختیار عموم قرار داده اند.س
بدیهیست که لازمه ورود به عصر نوین، که یک امر تدریجی است و هم اکنون در مراحل جنینی آن قرار داریم، ارائه قوانین جدیدی می باشد که مطابق با تفکرات مردم این دوران، و متآثر از حقایق نوین باشند. حقایقی که به مرور زمان، انسانها با آن آشنا خواهند شد. این حقایق، نافی هیچ دین، مذهب، فرقه و آئینی نیست، بلکه مانند یک چتر وسیع، همه انواع تفکرات، حتی از نوع آتئیستی آن را نیز پوشش می دهد.  س

در این رابطه، برای کسب اطلاعات بیشتر، به بَنِرهای اطلاعاتی «نظم نوین جهان» و همینطور به پیشگوئی های استاد الهی (قسمت اول و همینطور قسمت دوم) مراجعه نمائید.س

س [1] مسائل عینی و یا مربوط به امور زندگی زمینی
س [2] مسائل غیرعینی (ذهنی) و یا مربوط به معنویات
س [3] در برخی مقالات، به چهاراصل کلی تقسیم نموده ام
   
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش
......................................................................................................................................................................................................


07.11.2021
                                                                                          
  سوال سس
 با سلام  س
 به نظر می آید شما نظر انتقادی نسبت به ادیان دارید زیرا در بخش الهیات پژوهشکده دائمن از ادیان انتقاد کرده اید. آیا شما مخالف ادیان هستید؟.س
س
جواب
با سلام
.اول آنکه:  نقد و بررسی و تحلیل بر همه شاخه های فکری از جمله در مورد ادیان، نه تنها جایز، بلکه در جهت تقویت تفکر و تصویه باورها بسیار مفید است 
دوم آنکه:  به عقیده من، تاریخ مصرف همه ادیان بسر آمده است، زیرا نظم کنونی جهان بسر آمده و باد تغییر در حال وزیدن است. ساده بگویم، نظم نوینی برای این سیاره زیبای آبی رنگ در نظر گرفته شده است و مسیر حرکت همه پدیده ها به آن سمت است. در نظم نوین جهان، ایرانی آزاد و دمکراتیک در همه زمینه ها، از جمله در هنر، علم، فلسفه و عرفان جایگاه بسیار رفیعی خواهد داشت. س
   
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

07.11.2021
                                                                                          
  سوال سس
 با درود خدمت شما...س
من مدتی است که با سایت پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان آشنا شده ام و با برخورد با یکی از گفتارهای استاد الهی که در اینستاگرام این پژوهشکده انتشار داده اید : " ...... این مرام ماست: حق جوئی، حق گوئی و خیرخواهی." به یاد جمله معروف اشو زرتشت بزرگ افتادم که می گوید: " گفتار نیک، پندار نیک، کردار نیک" چقدر شباهت مابین این دو گفتار وجود دارد.س
س
جواب
با درود س
بله، نظر شما کاملن صحیح است. در واقع، امر فیلتر کردن خرافه از حقیقت در بررسی ادیان، یکی از اقدامات اساسی استاد الهی است. این بدان معناست که استاد بر این گفتار اَشو زرتشت، این پیامبر ایرانی نیز، صحه گذاشته اند. س
پروفسور جیمز موریس از این هم فراتر رفته، در مورد مقایسه استاد با پیامبران به خبرنگار آمریکائی که می پرسد:س

س خبرنگار:  آیا می توانید فلسفه فکری ایشان (استاد الهی) را با کسانی که ما می شناسیم مقایسه کنید؟ س

:چنین اظهار نظر می نماید
موریس:  استاد الهی از نظر علاقه و عشق به همه انسانها مانند حضرت عیسی بودند. از لحاظ سعی در نجات بشریت و تشویق مردم به فعالیت و کار و کوشش در جامعه ، شباهت به حضرت موسی داشتند . از لحاظ روش قضاوت به مانند حضرت علی و حضرت سلیمان بودند و موسیقی ایشان خاص خودشان بود.س
   
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

03.11.2021
                                                                                          
  سوال سس
با درود س
 لطفن بفرمائید تفاوت سکولاریسم و لائیسیته در چیست. البته مفهوم سکولارسیم را تقریبن می دانم، مشکل اصلی بر سر لائیسیته می باشد.سس
س 
جواب
با درود س
   سکولاریسم
به مفهوم جدایی دولت و دین از یکدیگر می باشد. این بدان مفهوم است که دین نباید در اداره یک کشور و قانونگذاری شرکت داشته و یا حتی اثرگذار باشد. س

لائسیته[1]
به مفهوم جدائی جدی دین و مشخصه های آن از سراسر جامعه است. کلمه لائیسیته اولین بار در سال ۱۸۷۱ توسط یک مربی اجتماعی فرانسوی، و بعدها توسط برنده جایزه صلح نوبل، فردیناند ادوارد بویسون[2]، ابداع شد. در یک تفکر لائیک، حتی پررنگ شدن علائم مذهبی در اجتماع جایز نیست. برای مثال اعتقاد بر آن است که آموزش در مدارس نباید شامل آموزش مذهب باشد.س 
س
[1] laïcité  س
[1] Ferdinand Édouard Buisson
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

02.11.2021
                                                                                          
  سوال سس
با درود س
در چهار دهه گذشته چه داخل و چه خارج از ایران چند عرفان پایه گذاری شده است. از دیدگاه شما چگونه می توان اصالت هر کدام را محک زد.سس
س 
جواب
با درود س
مقدمتن باید به عرض برسانم که عرفان را نمی شود پایه گذاری نمود، زیرا یک عرفان حقیقی، نتیجه طبیعی وغائی سیر کمال هر دین حقیقی می باشد که با اتمام مرحله شریعت هر دین شروع می شود و در انتهای مرحله حقیقت، کامل می شود.س
آنچه به گفته شما، افراد پایه گذاری می کنند، در بهترین حالت، نه عرفان بلکه یک نظریه است که حتی می تواند مثبت هم باشد، اما در هر حال بنابر آنچه فوقن گفته شد، ریشه در عالم معنا ندارد.س

در پاسخ به بخش دوم سوال شما باید عرض کنم، اگر شما صمیمانه به دنبال حقیقت باشید و قصد شما کسب کمال روحی برای بازگشت به جایگاه اصلی خود باشد، یقینن از طرف مبدا خلقت راهنمائی خواهید شد. این امر کاملن به درجه خلوص نیت شما بستگی دارد.س
  س
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

30.10.2021
                                                                                                   
  سوال سس
با سلام س
 شما در بسیاری از مقالات خود به این امر اشاره نموده اید که استاد آخرین مظهر هستند. چرا شما معتقد هستید که کس دیگری نخواهد آمد و علم دیگری هم نخواهد آمد. برای مثال در این پاراگراف زیر:س
 آخرین بند از توضیحات شما در مورد استاد الهی در بخش پاسخ به سوالات

س "- استاد الهی خلقت خاص نبودند، اما موفق شدند طی چندین زندگی زمینی، با کوششی مثال زدنی به مقام مظهریت دست یابند. این مقام، حداقل در تمدن حاضر، آخرین مورد خواهد بود و مظهریت دیگری در این حد نخواهد آمد. از اینرو، جهان بینی ایشان نیز آخرین علم است و علمی بالاتر نخواهد آمد. چون کامل و بی نقص است."س

در صورتی که مریدان ادیان و مذاهب دیگر معتقدند که یک موعود در آینده می آید. جواب شما به این مریدان چیست.س
س
جواب
آیا این افراد گفته اند که این «زمان آینده» کی می رسد؟ و این شخص مجهول قرار است دقیقن بیاید تا چه بکند؟س
بله این درست است که همه ادیان به این امر اشاره نموده اند که قرار است شخصی بیاید و دین را تکمیل کند، عدالت بیاورد، انسان را نجات بدهد و .... . اماس
برای روشن شدن این امر، مجبور هستم به اختصار، مسائلی را در این ارتباط روشن سازم. س

س ۱- دین  به مفهوم اخص آن، از خلقت اولین انسان که خود، پیامبر هم بوده است، ایجاد شد و تا به آخرین پیامبر، یعنی محمد(ص)، ادامه یافت. بعد از آن رسالت به اتمام رسید. زیرا شریعت کامل شده بود.س

س ۲- بعد از خاتمه پیامبری، لازم آمد ولایت ایجاد شود و قوام یابد. ظهور این دوره را می توان در سلسله های طریقت ردیابی نمود. همانطور که عرفای این گروه های عرفانی طریقتی معتقدند، علی ابن ابی طالب(ع)، شاه طریقت می باشد.س

س ۳- حدود هفت قرن بعد از ایجاد ولایت، مظهریت کامل دیگری به نام سلطان اسحق یا سلطان سهاک ظهور یافت. او مرحله حقیقت را پایه ریزی نمود که از هر سه مرحله پیش، یعنی شریعت، طریقت و معرفت، برتر بود.س

تا اینجا می توان گفت، درخت دین بسیار تنومند شده بود و همه شاخ و برگی را که لازم بود، رویانده بود. با اینحال، این درخت بسیار بزرگ و پیچ در پیج، هنور ثمر نهایی خود را نداده و به اصطلاح به گُل ننشسته بود.س

س ۴- حدود هفت قرن بعد از سلطان اسحق، استاد الهی پا به عرصه وجود نهاد و چندین سال بعد، یعنی از سالهای جوانی تا آخرین روز زندگی خود، همه دستاوردهای ادیان و مذاهب و نِحله های عقیدتی برخاسته از آنها را بررسی نمود و با تکیه بر ماموریتی که از مبدا خلقت، مبنی بر «کشف اسرار»، کسب شده بود، این اطلاعات را فیلتر نمود و حقیقت بدست آمده را که عاری از هرگونه خرافه و تعصبات کور بود و پایه و اساسی استوار در عالم معنا داشت، با یافتن و برجای خود نهادن گوشه های گم شده، مانند یک پازل، تکمیل نمود. با اتمام این پروژه، یعنی ایجاد دانشگاه سیرکمال، دین کامل شد، ثمر داد و به گُل نشست، زیرا همراه با تمهیداتی دیگر، راه بازگشت نوع انسان به مبدا اصلی خود هموار شد. آیا غیر از این است که این امر، دلیل ایجاد ادیان از ابتدای خلقت بوده است؟س

س ۵- همه آنچه به عنوان پیشگوئی های استاد الهی در سایت پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان آمده ، در واقع نه پیشگوئی، بلکه بخشهایی از پروژه ای می باشد که برای آینده این سیاره آبی رنگ در نظر گرفته شده است و حتمن به وقوع خواهد پیوست. با مطالعه این پیشگوئی ها(قسمت اولقسمت دوم) درخواهید یافت که عدالت در برترین و ممکن ترین شکل آن، برای آینده جهان تهیه دیده شده است. پس عدالت هم کامل شد.س

س ۶- استاد با پاسخ دادن به مسائل بسیارمهم دیگر، مانند: این جهان هستی بر چه اساسی و تحت چه قوانینی ایجاد شده است. انسان از چه بخشهایی در بعد کوانتمی خود تشکیل شده است و این بخشها چگونه در تعامل و همکاری با یکدیگر می باشند. جمادات، گیاهان، حیوانات و بشر چگونه بوجود می آیند و چه ارتباط کوانتمی و ارگانیکی با یکدیگر دارند و دلیل این دگرگونی ها چیست و ده ها مورد دیگر، علم را نیز به انتها رسانده، تکمیل نمودند. س

س ۷- علاوه بر همه آنچه گفته شد، استاد وظائف انسان بر روی زمین را تشریح نمودند و آنچه بعد از مرگ فیزیکی برای ما رخ می دهد، یعنی به کجا می رویم و چه می شود را توضیح دادند. با این وصف، تکلیف انسان با خدا، با خودش و با محیط زیست روشن شده است. پس فلسفه و عرفان نیز تکمیل شده است.س

حال با همین مختصر که برایتان توضیح دادم، شما به سوال من پاسخ بدهید که:  قرار است کس دیگری بیاید که چه بکند؟ س

دوست عزیز، اگر شما دچار دگماتیسم و خشکه گرائی نباشید، که یقینن نیستید، و ذهنی باز داشته باشید، که مطمئنم دارید، خودتان قادر به درک حقیقت و پاسخ به سوال من خواهید بود. س
با  س
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

30.10.2021
                                                                                                   
  سوال سس
با درود س
من اهل معنویت و عرفان و اینجور چیزها نیستم، ولی با گشت و گذاری در سایت پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان به این نتیجه رسیدم، بعد از اینکه ایران آزاد شود، خیلی از غربی ها برای دیدن مقبره استاد الهی به ایران هجوم می آورند. از نظر میهن دوستی و ملی گرائی می شود این را یک افتخار دانست.سس
س 
جواب
با درود س
بله حق با شماست. اگر به قضیه از این دید بنگریم، می توان گفت: وجود استاد، دستاوردهای ایشان و حتی مقبره او، در آینده افتخار میهنی و ملی هم خواهد بود و در کنار افتخارات دیگر ایران، باعث سرافرازی ما ایرانیان خواهد شد. دیدتان درست است.سس
با  س
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

30.10.2021
                                                                                                   
  سوال سس
با عرض درود و...س
آمارگیری های پژوهشکده در مورد علایق ایرانیان به مسائل مختلف را دیدم، اما در آنجا بطور مستقیم دلیل آن را نیافتم. به نظر من، این مسئله که ما به علم و عرفان و موضوعات پخته علاقه ای نداریم، برای ما ایرانیان غم انگیز است. اینطور نیست؟س
س 
جواب
گفت موسی را یکی مرد جوان      که بیاموزم زبان جانوران
......
 چون زبانهای بنی آدم همه         در پی آبست و نان و دمدمه (مولوی)س
با  س
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

21.10.2021
                                                                                                   
  سوال سس

با سلام. دیدگاه دانشگاه سیر کمال و استاد الهی درباره پرداخت خمس چیست؟ آیا خود استاد اصلا خمس پرداخت میکرده؟س 
جواب 
  
با سلام 
عزیزم در پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان ما با علم و عرفان و فلسفه سروکار داریم نه با شریعت ادیان. مسائل شرعی خود را می توانید با معممین و متشرعین درمیان بگذارید. با سپاس س

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

19.10.2021
                                                                                                   
  سوال سس

با درود فراوان. نظر شخصی شما در مورد سلسله پهلوی چیست؟ و فکر می کنید چه نوع حکومتی در آینده، برای ایران مفیدتر است؟س 
جواب 
  
با درودس
:پاسخ به قسمت اول سوال شما
رضا شاه، سرزمینی را تحویل گرفت که در آن مسائلی چون: بهداشت، علم، هنر، فرهنگ و ملیت افسانه ای بیش نبودند. حتی کشوری وجود نداشت و آخرین شاه قاجار، خرجی روزانه خود را از بیگانگان دریافت می داشت. آن سرزمین دارای هیچگونه زیرساختی نبود و مردم بی سواد، در ژرفنای بیماری های جسمی و خرافات دینی مفرط دست و پا میزدند. همه اینها را رضا شاه برای آن سرزمین مهیا ساخت و به آن شکلی معقول و قابل قبول از یک کشور واحد داد.س
محمد رضا شاه، همان خدمات پدرش را ادامه داد و علاوه بر آن، کشور ایران را به عنوان یک سرزمین مستقل، با پیشینه ای کهن و پرافتخار، و ایرانیان را مردمی با تمدن، به جهانیان شناساند.س
فرح پهلوی (دیبا) فرهنگ و هنر ایران را احیا نمود و در اِشلی نوین گسترش داد و جهانیان را با آن آشنا ساخت.س

:پاسخ به قسمت دوم سوال شما
مفید بودن یک حکومت، در گرو ایجاد یک دمکراسی سکولار تمام عیار، مبنی بر حقوق بشر و اقوام، و حفاظت جدی از آن می باشد. از اینرو نوع حکومت چندان اهمیت ندارد. البته در نظم نوین جهان، حتی بیش از این مقدار هم پیش بینی شده است. س

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

18.10.2021
                                                                                 
 (.کامنت دوم از شخصی با نام «فصل سرما»، بعد از پاسخی که هفته پیش ( در زیر همین قسمت)، به کامنت اول ایشان داده شد. (در کانال یوتیوب ما، زیر کلیپ «استاد الهی-قسمت چهارم» ارائه شده است   

کامنت دوم:س
سلام با تشکر از زحماتی که میکشید . بنده درمورد این جمله ( من این پسر را از مادرش، امانت گرفته ام ، این ......سلطان این دفعه او را زنده ....به مادرش برسانم ، اگر خواست او را بکشد .) در آثارلحق جلد اول چاپ سوم ۱۳۶۶ کاملن درست است . اما در آثارالحق جلد اول چاپ پنجم ، " این جمله نوشته شده (......اگر خواست او را ببرد )" اگر این مطلب در نظری دیگر نوشته ام بطور قطع بدانید که به نیت خیر خواهی، بوده . بنده ارادت خاص دارم. .سا

پاسخ به کامنت دوم آقای معظم له

با سلام و تشکر از پی گیری شما س
اول آنکه:   در مورد آنچه شما ادعا نموده اید، باید عرض کنم، اگر به گفته شما کسی در متن آثار استاد در چاپ های مختلف دست برده که البته چنین عملی تحت هیچ شرایطی جایز نیست، این مشکل آن شخص است نه پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان. س
دوم آنکه:   در خیرخواه بودن شما شکی نیست، اما خیرخواهی با لحن آمرانه و تحکم آمیز عنوان نمی شود. س
و دست آخر آنکه:   من شخصن از صمیم قلب از استاد درخواست می کنم، کرم نموده به همه ما در هر مقامی هستیم کمک کنند که اشکالات خود را رفع نموده، این امر مهم را درک نمائیم که راه حقیقی استاد الهی، راه دوستی، مودت و همکاری می باشد و نه ظلمت و کینه توزی. با آرزوی موفقیت برای شما و خانواده. فرامرز تابش
 

10.10.2021
                                                                                         این سوال از طرف کاربری به نام «فصل سرما»[1]، در کانال یوتیوب ما، زیر کلیپ «استاد الهی-قسمت چهارم» ارائه شده است   
       
  سوال سس
لطفا کلمات را عوض نکنید گفتار ۱۵۶۳ من این پسر .........تا به دست مادرش برسانم ، بعدا اگر خواست اورا ببرد شما کلمه اورا بکشد گفتید که درست نیست س

جواب 
با تشکر از توجه شما باید به عرض برسانم، از آنجا که نوشته شما کمی درهم است و مابین برخی کلمات، فاصله نمی گذارید و از گیومه استفاده نمی کنید، مشخص نیست که دقیقن از چه چیز ایراد گرفته اید. س
اگر منظور شما در مورد جابجائی احتمالی کلمه " ببرد با بکشد " می باشد، باید گفت که آنچه در متن مقاله، در سایت پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان آمده، با آنچه در کتاب "آثارالحق" جلد اول ثبت است، کاملن مطابقت دارد. س
س".....تا من به دست مادرش برسانم ، بعدآ اگر خواست بکشد. " س
به عبارت دیگر، کاملن مسلم است که شما به این گفتار در آثار استاد توجه نفرموده اید و اشکالی که می گیرید نه تنها دقیق نیست، بلکه کاملن اشتباه است و آنچه در اینجا آمده صحیح است. س

پیشنهاد می شود به متن اصلی در کتاب " آثارالحق - جلد اول، صفحه ۵۹۲- خط سوم از پاراگراف دوم " توجه فرمائید تا با ارائه مطالب نادرست، خدای نکرده باعث انحراف اذهان نشوید، زیرا برطبق آموزش های استاد الهی، هیچ گناهی بدتر از منحرف نمودن ذهن مردم با مسائل واهی نیست. س
فکر می کنم برای عاقل، یک اشاره برای درک واقعیت کافیست . س 
س
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش 

[1] fasle sarma 
 


02.10.2021
                                                                                                   
  سوال سس
با درود بسیار خدمت......س
این روزها بسیار از علم کوانتم صحبت می شود وآقای .... می گوید که این یک علم اسلامی می باشد که هزار سال قبل بوجود آمده است. آیا شما دقیقآ می دانید این علم چیست؟س 
جواب 
  با سلام

با درود. مقدمتن باید دانست که چیزی به نام علم کوانتم مطلقن وجود ندارد. زیرا این کلمه به مفهوم مقدار و تعداد است. احتمالن این مسئله اشتباه درک شده است. چیزی که در جهان علوم آکادمیک وجود دارد، مکانیک کوانتم ، شیمی کوانتم و .... است. همه این علوم کوانتمی، در واقع علوم جدیدی می باشند که از اوایل قرن بیستم به تدریج بوجود آمده اند. به نظر می رسید که در مجامع آکادمیک جهان، ماکس پلانک اولین کسی است که از این کلمه در تحقیقات خود بر روی ماده سیاه، استفاده کرده باشد.س 
متاسفانه فعلن مقاله فارسی را که در آن این مسئله را توضیح داده ام بیاد ندارم، اما در زبانهای غیر فارسی سایت پژوهشکده، در بخش بیوگرافی، در مقاله مکانیک کوانتم به این مسئله قدری بیشتر پرداخته ام.س
 

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

02.10.2021
                                                                                                   
  سوال سس
با سلام
از جائی سوال کردم که فرق بین آدم، بشر و انسان چیست ولی متآسفانه جواب مطلقآ نه روشن بود و نه منطقی. به من گفته شد در این پژوهشکده به این سوالات پاسخ داده می شود. متشکر خواهم شد اگر جواب مرا بدهید.س
 
جواب 
  با سلام
البته این یک امر عادی می باشد زیرا می توان استاد الهی را اولین کسی در حداقل تمدن حاضر دانست که این مفاهیم را بطور علمی و واضح برای ما تشریح نمودند.  بر طبق این تعالیم می توان گفت:س
بشر: س
پدیده ای است که خصوصیات فیزیکی و ظاهری یک انسان را دارد، اما قادر به تفکر نیست، زیرا در بعد کوانتمی خود، تنها دارای روح بشری می باشد و روح ملکوتی ندارد. از اینرو خلاقیت و تفکر از او سلب شده است.س
جنین تا زمانی که بدنیا نیامده است یک بشر است.س
انسان: س
در بعد کوانتمی خود دارای هر دو روح بشری و ملکوتی می باشد. بنابراین قادر به فکر کردن است و خلاقیت هم دارد.س
آدم: س
بطور کلی به خلقتی با خصوصیات کاملن ظاهری انسان اطلاق می شود. این کلمه بیشتر زمانی بکار می رود که صحبت در مورد کلیات باشد تا جزئیات. برای مثال گفته می شود: " از ابتدای خلقت، آدم همیشه با این مشکل روبرو بوده است" .س
برای کسب اطلاعات بیشتر رجوع کنید به مقالات مربوطه در بخش علوم تلفیقی.س 

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

02.10.2021
                                                                                                   
  سوال سس
با سلام
ترس از خدا را چگونه ارزیابی می کنید؟س
 
جواب 
  با سلام
ترس از خدا یک دیوانگی و کژفهمی مطلق است. عرفا و بزرگان از این جمله استفاده می نموده اند تا افراد عامی را از ارتکاب به اذیت و آزار دیگران بترسانند. اما این امر در بین خود عرفا به مفهوم ترس از دور شدن از خدا بوده است. یعنی "ای دل کاری نکن که از یار دور شوی" و یا چیزی شبیه این.س 

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

02.10.2021
                                                                                                   
  سوال سس
با سلام
آیا شما موسیقی را حرام می دانید؟س 
جواب 
  با سلام
یکی از سریع ترین و مطمئن ترین راه های ارتباط با خدا موسیقی می باشد. استاد الهی در این رابطه می گویند: " موسیقی با روح سروکار دارد و روح با خدا" . س 

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

02.10.2021
                                                                                        از دوستان آتئیست           
  سوال سس
با درود
اگر خدا همه جا هست پس چرا برخی جاها اعمال زشت و توطئه آمیز می شود؟ آیا آنجا هم خدا هست؟س 

جواب 
  با سلام
جهان هستی متآثر از دو منبع انرژی الکترونی(نور) و پوزیترونی(تاریکی) می باشد. تراکم این دو انرژی در جای جای این جهان هستی شدت و ضعف دارد. به این ترتیب، هرکجا اثرات نور کمتر باتشد ، لزومن اثرات تاریکی بیشتر خواهد بود و بالعکس. س
یک فرمول در مورد شاخه های فکری و عقیدتی:س
هر کجا عده ای گرد هم آمده و به پرستش معبود خود مشغول باشند، تا زمانی که عقاید دیگران را مورد تمسخر و یا حمله قرار نداده اند و تنها به کار خود مشغول باشند، هیچ مشکلی در کار نیست و کسی نمی تواند مزاحم آنها شود، ولو آنکه این افراد مگس، موش و یا حتی نجاست پرست باشند. اما اگر این افراد حتی از پیروان ادیان رسمی جهان هم باشند ولی دائمن در صدد تخریب دیگران بوده و پیروان عقاید دیگر را پست، نجس و ضد خدا بدانند، معلوم می شود بوئی، هرچند ناچیز، از خدا نبرده اند و در میان آنها خدا ظهور ندارد و به هیچ عنوان حقیقت را درک نکرده اند. خدای این افراد، یک خدای خیالی و پوشالی و دگم است که ناشی از توهمات خشن روان آسیب دیده این افراد می باشد.س
 

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

02.10.2021
                                                                                                   
  سوال سس
با سلام
 بنیادگرائی در دین چیست و آیا جایز است؟ با تشکر 
جواب 
  با سلام
بنیادگرائی در دین به مفهوم تکیه و تاکید بی چون و چرا بر تک به تک کلمات یک کتاب مقدس می باشد. بنیادگرایان دینی حتی تفسیر کتب مقدس خود را برنمی تابند و همه قوانین زندگی روزمره خود در اجتماع که محتاج کمی تعادل می باشد را از ظاهرآن کلمات استخراج می کنند.س 
به عقیده من، خشکه گرائی، تعصبات کور و بدترین نوع دگماتیسم، همگی ریشه در بنیادگرائی دارند.س 

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

02.10.2021
                                                                                                   
  سوال سس
با سلام
 به دوستان و اعضای خانواده ام می گویم که به حرفهای دیگران گوش ندهند و فقط آثار استاد را مطالعه کنند ولی یکی از بچه هایم این حرف را قبول ندارد. چه می توانم به او بگویم؟س 
جواب 
  با سلام
. من فکر می کنم حق با همان فرزند شماست که با این عقیده شما موافق نیست. یک انسان محقق، زمانی می تواند حقانیت و درستی راه خود را مورد تایید قرار دهد که با آنچه دیگر عقاید می گویند آشنائی داشته باشد. البته ایمان قلبی شرط لازم است اما در این دوره کافی نیست. باید مطالعه کرد و از نقطه نظرات دیگران آگاه شد.س 

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

19.09.2021
                                                                                                   
  سوال سسس
با درود و عرض ادب. آیا ما دانشجویان استاد الهی می توانیم با افرادی که اعتقاد به ادیان و آئین های دیگر دارند و یا سیاسی هستند معاشرت و دوستی کنیم؟س

جواب 
با درود
برخورد اجتماعی و معاشرت و دوستی با مردم، هیچ ارتباطی با دین و آئین و اعتقادات سیاسی ندارد. ایجاد دوستی معمولن بر اساس فاکتهای روانی مشخصی اتقاق می افتد که طرز فکر دینی و سیاسی می تواند تنها بخشی از این نقش را بازی کند، آنهم در شرایطی خاص. بارها اتفاق افتاده است که افرادی از یک دین با افرادی از یک دین دیگر ازدواج کرده اند، گرچه طرفین هر کدام نسبت به دین خود نیز پایبند بوده اند. س
در ارتباط با دانشجویان استاد الهی باید بگویم، بر اساس گفتارهای زیادی از ایشان، ما موظف هستیم با همه بخوبی و مهربانی و دوستی رفتار کنیم و می توانیم با همه افراد، صَرف نظر از آنکه به چه دین یا آئینی وابسته هستند و یا اصولن بی دین     می باشند، چه دیدگاه سیاسی دارند و یا اساسن سیاسی نیستند، دوستی و معاشرت داشته باشیم. س

یک توصیه مهم در این ارتباط:س
اگر توانستی با دوست خود که از دین، آئین و نِحله فکری دیگریست، بر سر یک میز بنشینی، فنجانی قهوه بنوشی و به این فکر نیفتادی که او را سوژه قرار داده ، تبلیغ عقیده خود را بکنی و یا نخواهی در هر موردی، بر اساس یافته های خودت به او درس بدهی و توانستی که او را همانطور که هست بپذیری و با او دوستی کنی و به قول فرزند ارشد استاد، امین الهی، موفق شدی که : " هیچ کس را نه پایین تر و نه بالاتر، بلکه نیکوکارتر از خودت ببینی"  می توان گفت، حداقل در این ارتباط، شرایط یک دانشجوی پخته استاد الهی را دارا می باشی.س

دوست من هرگز فراموش نکن، همگی ما ابتدا انسان هستیم و بعد هرچیز دیگر. ارزش یک دوستی خوب حقیقی، بسیار است و اگر نتوانی آن را حفظ کنی انسان ضعیفی هستی.س


با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

19.09.2021
                                                                                                   
  سوال سس
با درود س
متخصصان علوم تغذیه به ما یک زندگی گرمی را تحمیل می کنند. برای مثال میگویند تو می توانی در روز برای مثال ۵ گرم نمک، بیست گرم چربی، .... بخوری نه بیشتر. آیا این یک زندگی خسته کننده ای نیست که ما دائمآ در حال وزن کردن ادویه و کره و پنیر باشیم؟س

جواب 
با درود
ببینید اطلاعات این متخصصین ناشی از اطلاعاتی است که هراز چند گاهی، پژوهشگران و محققین در مجلات علمی بچاپ می رسانند. این امر دارای اشکالاتی می باشد که دقت این پژوهشها را زیر سوال می برد.س
 یکی از این اشکالات آنکه:  تیم های پژوهشی، از مراکز مختلفی برای پروژه خود بودجه دریافت می کنند که در برخی موارد بسیار هنگفت می باشند. از اینرو این تیم ها در فشار هستند که بیلان و نتیجه کار خود را ارائه دهند. در غیر اینصورت این بودجه قطع خواهد شد. از اینرو این افراد از کمترین چیزی که بشود بر آن اساس یک نتیجه علمی را عنوان نمود، سود می جویند و در آن مورد در مجلات علمی مقاله می نویسند. س

دو مثال: س
مثال اول: در دارچین مقداری کومارین می یابند و بر اساس تحقیقات دیگری که قبلن انجام شده و بر آن پایه و چند آزمایش بر روی تعدادی از بیماران و یا افراد عادی، کومارین برای کبد، مخرب اعلام شده است، نتیجه می گیرند که برای مثال در روز یک گرم دارچین مجاز است. س

مثال دوم: در مورد نمک نیز آزمایشات علمی آکادمیکی انجام شده است. حداقل در سندی که در اختیار من می باشد، این آزمایشات بر روی افرادی انجام شده است که به فشار خون بالا دچار بوده اند و با کم کردن نمک مصرفی روزانه آنها برای چهار هفته، متوجه شده اند که فشار خون آنها پائین آمده است و از این امر نتیجه می گیرند که دلیل عمده و یا یکی از دلایل عمده مرض فشار خون، مصرف نمک بالاست! امری که چندان منطقی به نظر نمی رسد. س
در این ارتباط چیزی که غالبن در نظر گرفته نمی شود، تفاوت مابین بدنهای مختلف و طبایع آنهاست. بدیهیست بدنی که ۹۵ کیلو وزن دارد و دارای طبیعت گرم است و غدد تعرق آن کم ترشح می کنند، با بدن دیگر با طبیعت سرد و وزن کمتر و غدد تعرق پرترشح، در جذب، پروسس و دفع انواع اغذیه، کاملن متفاوت است.س

 تا مدتی پیش، متخصصان تغذیه، قهوه را مضر برای کبد می دانستند، اما حالا تعدادی از پزشکان انگلیسی به بیماران خود که دچار تخریب کبد هستند، مصرف هرچه بیشتر قهوه را توصیه می کنند و معتقد هستند که تحقیقات جدید، موید آن است که قهوه در ترمیم بافتهای کبد بسیار موثر است.س
متاسفانه دیده شده است که بسیاری از متخصصان تغذیه، فقط قصد ساختن برنامه برای کانال های تلوزیونی اینترنتی دارند که در میان برنامه های خود، به چنین مطالبی هم می پردازند. س

در این راستا نباید فراموش کرد که شناخت دانشمندان نسبت به بدن انسان هنوز دوران جنینی خود را طی می کند. اما این امر با تولد «علوم تلفیقی» به تدریج در حال تغییر است و تا حدود بیست سال دیگر با یک پزشکی کاملن متفاوت روبرو خواهیم بود. تا آن روز ضمن آنکه توصیه های پزشکی را در نظر می گیریم، یک رویه متعادل در مصرف هر نوع مواد غذایی که به آن میل داریم را هم از یاد نمی بریم.س
شاید در آینده ای نزدیک برخی از تحقیقات آکادمیک در مورد نمک را ترجمه نموده مورد بررسی قرار داده، انتشار دهم.س


با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

19.09.2021
                                                                                                   
  سوال سس
با درود بر شما.....س
عده ای از متخصصان و پزشکان معتقدند که طبایع بدن، مانند بلغمی، سودائی، صفراوی و غیره هیچ پایه و اساس علمی ندارد و قابل اعتنا نیست. می خواستم نظر پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان را در این مورد بدانم. با تشکر

جواب 
البته نمی توان به این متخصصان ایراد گرفت. زیرا در جهان علم، برای قبول هر چیز باید فاکتهای مشخص علمی که بر اساس تحقیقات آکادمیک بدست آمده اند، در دست باشند.س
اما قبل از هرچیز باید بگویم که در حال حاضر برای پزشکی آکادمیک، هیچ جایگزن و آلترناتیوی وجود ندارد. با این حال برخی مراجع آکادمیک پزشکی، آیورودا را که اساس کار خود را بر طبایع بدن یا همان دوشاها یعنی واتا، پیتا و کافا و ترکیباتی از آنها بنا نهاده، مورد تائید قرار داده اند و این مراکز درمانی در اکثر کشورهای غربی مشغول به کار هستند. اما کار درمان را افرادی در این مراکز برعهده دارند که پزشک آکادمیک هستند. این امر به مفهوم تلفیقی از پزشکی باستانی هند که در مطابقت کامل با پزشکی باستانی ایران قرار دارد و پزشکی آکادمیک می باشد.س

باید بیاد داشت که پزشکی کنونی نیز هنوز کامل نیست و نقایص بسیاری دارد، ولی با ارائه جهانبینی جدید یا همان «علوم تلفیقی» که اجازه می دهد جهان و به تبع آن، بدن انسان نیز در ارتباط با بعد کوانتمی آن مورد بررسی قرار بگیرد، در آینده یقینن با پزشکی کامل تری روبرو خواهیم بود که قادر خواهد بود بر بیماری غلبه کند. در آن روز بطور حتم، محققان و پژوهشگران با شناخت مناسب و علمی بعد کوانتمی بدن انسان، به واقعیت طبایعی که شما نام بردید پی خواهند برد. با این وصف هر تغییری در جهان پزشکی در چهارچوب مراکز آکادمیک رسمی صورت خواهد گرفت.س

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

09.09.2021
                                                                                                   
  سوال سس
با سلام
 گفته می شود جف بزوز که یک میلیاردر معروف است، در زمینه طولانی کردن عمر انسان سرمایه گذاری بسیار بزرگی نموده است. سئوال من اینکه آیا از دیدگاه پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان، طولانی شدن عمر انسان امکان پذیر است و یا این مسئله تنها یک پروپگاندا می باشد؟م

جواب 
  با سلام
 بله این امر صحت دارد. استاد الهی در یکی از پیشگوئی های خود در ارتباط با آینده سیاره زمین می گویند: دانشمندان خواهند توانست عمر انسان را طولانی کنند، اما بر مرگ غلبه نخواهند کرد.س 

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

09.09.2021
                                                                                                   
  سوال سس
با درود
در یکی از شبکه های تلوزیونی، یک سریال شبه علمی نمایش داده می شود که بر طبق آن، ارواح در برخی خانه ها لانه کرده و اهالی را آزار می دهند. نظر شما از دیدگاه دانشگاه سیرکمال چیست..م

جواب 
  با درود
طبق آموزش های استاد الهی، ارواح کمال نیافته بعد از مرگ، گذشته از برخی موارد خاص، بلافاصله به برزخ منتقل می شوند. در موارد خاص هم که لازم آید آن روحِ جدا شده از جسم، برای مدتی معین و برای انجام کاری در زمین بماند، به هیچ عنوان اذیت و آزاری برای کسی ایجاد نخواهد کرد. طبق همین تعالیم، آن موجودات غیرقابل روئیت که برخی اوقات در برخی اماکن، ایجاد ناآرامی می نمایند، از انواع موجودات قدیمی ساکن سیاره زمین هستند و نه روح انسانی. برای کسب اطلاعات بیشتر در این زمینه به سلسله مقالات «موجودات هوشمند سیاره زمین» مراجعه نمائید.س 

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

09.09.2021
                                                                                                   
  سوال سس
با درود
 یک سوال کوتاه.  نظر شما در مورد سقط جنین چیست؟.م

جواب 
  با درود
طبق تعالیم استاد الهی، اگر در یک کشور، قانون این امر را مجاز بداند، سقط جنین ایرادی ندارد. برای مثال در کشور هندوستان به علت ازدیاد جمعیت و فقر مفرط ، از سال ۱۹۷۱ سقط جنین آزاد اعلام شده است و در سال ۲۰۰۳ حتی قوانین تکمیلی در این کشور وضع شد که زنان بر طبق آن بتوانند بطور بهداشتی تر این امر را به انجام برسانند. البته در مواردی که جان مادر در خطر باشد، و یا حالت اجبار پیش بیاید، بازهم می شود جنین را سقط نمود.س 

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

08.09.2021
                                                                     این سوال از طرف دوستان آتئیست برای ما ارسال شده است                              
  سوال سس
با درود
من یک آتئیست هستم و معتقدم شما برای اثبات نظرات خود از مراجع نادرست استفاده می کنید. برای مثال از آلبرت اینشتن مثال می آورید که در مورد خدا این یا آن را گفته است. حال آنکه خود او می گوید مردم از من سوالاتی خارج از علم می کنند و من هم مجبور می شوم به آن پاسخ دهم. با این حال او مرجع صحیحی برای این منظورنیست و به قول استاد ما آقای..... این کار یک مغالطه است .م

جواب 
  با درود
اول آنکه: س
باید خدمتتان عرض کنم که تصور من بر آن است که در سوال شما، مفهوم مغالطه بطور کامل درک نشده است. مغالطه به طور مختصر به مفهوم یک قیاس نادرست است که خروجی و یا نتیجه آن صحیح نباشد . به زبان عامه، یعنی شما با برهان غلط بخواهید به نتیجه صحیح، یا دلخواه خود برسید و اگر این نوع بحث عمدی باشد به آن سفسطه می گویند.س

دوم آنکه: س
آن گفتاری که شما از آلبرت آینشتاین ارائه داده اید را من در مجموعه ای از گفتارهای ایشان به فارسی و آلمانی که در اختیار دارم نیافتم.س

سوم آنکه:س
آنچه شما در مورد مرجع ناصحیح می گوئید نیز تنها با احتساب آنکه مرجع کیست و موضوع بحث چیست، می تواند صحیح باشد. س
برای مثال شما نمی توانید گفتار یک کشیش یا یک معمم که هیچگونه تحصیلاتی در رشته فیزیک ندارد را در یک بحث فیزیکی مورد استناد قرار دهید. اما می توانید نظر یک فیزیک دان را در مورد خدا مورد استناد قرار بدهید، زیرا در مورد اول، یک شخص خاص را در مقابل یک موضوع خاص قرار می دهید. کاملن واضح است که در این راستا، هیچ ارتباطی مابین موضوع بحث و مرجع وجود ندارد . اما مورد دوم امریست صحیح، زیرا یک شخص متخصص که با علوم آکادمیک عاری از هرگونه خرافه سرو کار دارد در مقابل یک بحث همگانی و عمومی قرار می گیرد.س

چهارم آنکه:س
همه فرزانگان ایران مانند اوستانس و یونان باستان مانند تالس و همه دانشمندان طراز اول جهان که مسیر علم و دانش را تغییر داده اند و اکثر فلاسفه باستانی و معاصر و همه پدران بنیانگذار آمریکا که بنیانگذار بزرگترین دمکراسی جهان نیز می باشند، مانند جورج واشنگتن و توماس جفرسون، عمیقن به خدا باور داشته اند. آیا می توان گفت چنین مغزهای متفکری همه در اشتباه هستند و حق با آتئیست هاست!!!س
برای مثال آینشتاین می گفت: من به خدای اسپینوزا اعتقاد دارم. خدایی که دائمن و لحظه به لحظه خواست خود را به انسانها دیکته نمی کند و...س
از طرف دیگر حداقل به دو فیزیک و ریاضی دان بزرگ مانند دکارت و نیوتن می توان اشاره نمود که هر دو الهیات دان نیز بوده اند. س

با این حساب می بینید که نه تنها آینشتاین مرجع صحیحی برای مباحث خداباورانه است بلکه برای اکثر مطلق مردم جهان بهترین مرجع نیز می باشد، زیرا همگان او را به عنوان یک عقل برتر می شناسند (که البته من با این مسئله موافق نیستم) . بدیهیست که به هیچ وجه چنین فردی را نمی توان به خرافه گرائی و یا عقب ماندگی ذهنی متهم نمود. س

گذشته از همه آنچه گفته شد، استناد ما به یکی از سخنان آینشتاین در مورد فیزیک کوانتم و مقوله خدا، در راستای مدلل نمودن وجود خدا نیست، بلکه مقصود آن بوده است که بگوئیم، آنچه دانشمندان بزرگی مانند آلبرت آینشتاین ، رنه دکارت و ایزاک نیوتن در مورد ساختار جهان هستی و ارتباط آن با خدا بدنبال آن بوده اند، بوسیله استاد الهی کشف و دسته بندی شد و در اختیار همگان قرار گرفت. این همان مقوله ای می باشد که ما در پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان، تا به اینجا در چهارصد مقاله و به شش زبان سعی در اثبات صحت آن داشته و داریم و این در حالی است که شاید بیش از چهار هزار مقاله نیز آماده انتشار می باشند. س

بطور خلاصه، آتئیسم زمانی بوجود آمد که عده ای اشخاص منطقی که ضمنن از تهدیدات دینی و مذهبی نیزهراسی بدل راه نمی دادند، در تعارض با خشکه گرایی و تعصبات کور مرتبط با تعاریفی نادرست و بسیار خرافی در مقوله الهیات، بخصوص الهیات اسلامی به مبارزه پرداختند. اتفاقن من معتقد هستم که پدیده آتئیسم برای جهان ادیان بسیار مفید است، زیرا این تفکرات، در واقع مانند یک وزنه مناسب در مقابل دگماتیسم دینی و مذهبی عمل نموده آن را به چالش می کشد. س
با این حال، من به شما و استادتان قول می دهم که اگر با یک ذهنیت باز و بدون پیش فرض و پیش داوری،  مقالات ما را حداقل در بخش علوم تلفیقی مطالعه بفرمائید، یقینن با یک خدای بسیار خردمند و دوست داشتنی مواجه می شوید و درمی یابید، در نزد او خداباور و آتئیست هیچ فرق نمی کند و ضمنن با نقشه و طرح منطقی و عقلائی او برای همه موجودات در سراسر کائنات آشنا می شوید. س

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش