گزارش جشنهای صده استاد الهی- قسمت چهارم (آخر)

 

س [ این بخش از گزارش سمپوزیومهایی که به مناسبت یکصدمین سال تولد استاد الهی در برخی مراکز آکادمیک و دانشگاه های اروپا و آمریکا، در سال ۱۹۹۵ میلادی تهیه شده است، در واقع رونویسی از متن گزارش تصویریی می باشد که به همین مناسبت، در آن زمان تهیه شده و در قالب کاستهای وی اچ اس در همان سال در اختیار عموم قرار گرفتند. این فیلم ویدئویی، هم اکنون دیجیتالیزه شده و در یوتوب تحت نام «زندگی و آثار استاد الهی – بازسازی دیجیتال» در دسترس همگان قرار دارد. مشاهده این فیلم به همه خوانندگان توصیه می شود. برای دیدن این فیلم کلیک کنید.] س
 

نمایشگاه یاد بود یکصد مین سال تولد استاد الهی در پاریس 
پاریس « کارتیه لاتن » با همکاری یونسکو ، وزارت فرهنگ فرانسه ، وزارت بهداشت فرانسه ، فرهنگستان پاریس ، شهرداری پاریس ، کلیسای دانشگاه سوربن. س
دو طومار بلند در دوسوی مدخل کلیسا، در اصل دعوتیست به نمایشگاه زندگانی و آثار استادالهی که به مناسبت یکصدمین سالگرد تولد او برپا شده . س
این نمایشگاه روز ۱۴ شهریور ماه ۱۳۷۴ افتتاح شد . پایه گذاران نمایشگاه، سازمان های ملی و بین المللی متعددی بودند که در پاریس سمپوزیوم یکصدمین سالگرد تولد استاد الهی را نیز تحت عنوان معنویت ، کثرت و وحدت برپا داشتند . س
 
 
استاد الهی کیست ؟ س
عارفی استثنائی ، قاضی ای عالی رتبه ، موسیقیدانی بی مانند. جراید از این بابت کنجکاوی بسیاری را برانگیختند . س
برخی از بریده های جراید در مدخل ورودی، دیده می شود . س
تابلوی اول به ما می گوید که نمایشگاه متشکل از سه بخش است : سحر، طلوع و قرص کامل . هریک ازاین سه بخش نمودار دوران معینی از زندگانی استاد الهی است . قسمتی هم به موسیقی اختصاص دارد که خود، بزرگداشتی از این هنر است که در کار و زندگی استاد جای مهمی داشته . س
این دو تابلو نمودار رویدادهای مهم زندگانی استاد الهی است، در کنار حوادث تاریخی که برای بیننده تشخیص موقعیت او را در دوران حیات آسان تر می کند . س
 
هدف از تشکیل این نمایشگاه، بزرگداشت یاد استاد الهی است . شناساندن وجوه گوناگون شخصیت او چنانکه باید و شاید در چنین نمایشگاهی میسر نیست . درعوض کوششی بکار رفته تا به کمک برخی اشیاء و لوازم زندگی، که زمانی به او تعلق داشته اند و نیز نشانه های مستندی از احوال و طرز سلوک او و قطعاتی از موسیقی و گفتارهای پند آموزش ، تصویری از شخصیت تابناک او به دست داده شود . س
  
در هر یک از سه بخش نمایشگاه ، پاره ای از رویدادهای مهم زندگی استاد در دوره مربوط به آن بخش در قالب فیلم کوتاهی خلاصه شده : س
خالق هستی ، عالم معنا ، جهان ماده ، انسان و سرنوشت او . زندگانی استاد الهی یکسره وقف یافتن حل این معضلات شد .س  
او به طرز بدیعی به سه سوال اصلی که ذهن آدمی را همواره به خود مشغول داشته است پاسخ می گوید : س
 
انسان برای چه موجود شده ؟ ، در این موجودیتش چه وظیفه ای دارد ؟ و هدفش چیست ؟ س
سیر در مراحل گوناگون زندگانی استاد الهی همچون سفریست درونی که در طی آن عادیات را در کنار خوارق عادات خواهیم یافت . س


سحر
اکنون به بخش سحر می پردازیم . بخشی که اختصاص به دوران کودکی و جوانی استاد دارد :س
 
 نسب نامه استاد الهی به قرن هشتم هجری باز می گردد . پدرش حاج نعمت الله جزء ملاکین محل بود . که آوازه شهرتش در منطقه غرب بیشتر به دلیل تبحرش در امر عرفان و کشف و کرامات و سرودن اشعار عرفانی بود . استاد الهی در روز ۱۹ شهریور ۱۲۷۴ شمسی در روستای کردنشین جیحون آباد در نزدیکی کوه بیستون به دنیا آمد . در ۹ سالگی به قول خود وارد گود ریاضت شد . و دوران ریاضات و طاعات او با نظارت دقیق پدر به مدت ۱۲ سال دوام یافت . س
 
سه ویترین این قسمت حاوی اشیاء و لوازمیست که یاد آور جو دوران کودکی استاد الهی است : س
 
اسباب روزمره هر درویش در اصل نشان وارستگی از علایق دنیویست. اصل تبرزین تبر است که روزگاری از سلاح های جنگی بوده . اما در دست درویش به مرور به نشان مبارزه با نفس اماره بدل شده . س
درون خالی کشکول کنایه از تزکیه درون و ترک خودپرستیست به قصد راضی شدن به رضای خداوند . کنده کاری های ظریف به بعضی از این اشیاء زیبایی و ارزش بسیار بخشیده است . س
کلاه درویشی از دیگر لوازم سنتی است که به دست صاحب آن سوزن کاری میشد : س

س " درویش های واقعی قدیم حقن وارسته از عالم دنیا بودند. همیشه کاری می کردند که فکرشان متفرق نشود . سوزن کاری و کارهای دستی برای خود قرار می دادند . سوزن کاری دستشان را مشغول می کرد ، فکرشان هم به طرف مبدأ بود." (استاد الهی) س

تصاویری چند از زادگاه و خانه پدری استاد الهی . س
س "پدرم همیشه به من می فرمود : شما را توی باغی با صفا به عمل آورده ام . وقتی خارج باغ را نگاه کنی جز کثافت و مذبله چیزی نیست . بعد از رحلت پدرم وقتی وارد زندگی شدم خیال نمی کردم ممکن است کسی دروغ بگوید یا تقلب کند یا برخلاف انسانیت کاری کند و از این لحاظ خیلی صدمه خوردم ." (استاد الهی)س

مستندات ویترین میانی مبین تعلیماتیست که استاد از پدر خود دریافت کرده است : س
 
این کتاب خطی حاوی بیش از ۱۵۰۰۰ بیت شعراست که بر زبان پدر جاری شده و پسر همه را هم زمان تحریر کرده. این همان کتاب شاهنامه حقیقت است که نخستین بار در سال ۱۳۴۵ از طرف انجمن ایران شناسی فرانسه به ریاست هانری کوربن چاپ و منتشر شد . س
این دیگری دفتریست حاوی ۲۰۰۰ بیت شعر که استاد الهی در جوانی سروده. برخی از این اشعار شرح تجارب معنوی استاد است . برخی گویای راز و نیازش با محبوب ازلیست . وبرخی دیگر پند و موعظه و الگوی هدایت است . س
دفتر کوچک، مجموعه دعاهایی در یک هزار و پانصد بیت به قلم حاج نعمت الله است . استاد در کودکی هر شب جمعه پیش از خواب تمامی این دعاها را قرائت میکرده . س
 
استاد الهی با هنر خطاطی مأ نوس بود . در پرداختن به این هنر دقیق و ظریف چنانکه می بینیم نیازی به چیزی جز چند ابزار ساده نیست . س
در ویترین سوم اشیاء گوناگون دیگری ، هریک یادآور گوشه ای از زندگانی استاد است :س
عصایی با دسته نقره که به ظرافت قلم زنی شده . گردنبند یشم ، یادگاری خاص از مادر استاد و شلاق سوارکاری که یادآور مهارت او در کار سواریست . س
 
نخستین عکسهای استاد را درسن ۲۶سالگی بردیوار مقابل می بینیم :س
س "عکسی که در آن عمامه و گیسوان دارم زمانیست که وارد ۲۶ سالگی شده بودم . در یک حالت ملکوتی بودم ، مدام در حال ریاضت بودم و در ۲۴ساعت فقط یکبار غذا  می خوردم . یعنی غروب به غروب فقط یک وعده غذای ریاضتی می خوردم ، مع الوصف چهره ام همیشه سرخ و سفید بود وبسیار سر حال بودم . " (استاد الهی)س

بنا به اشاره پدر از ۶ سالگی به بعد گیسوان او دیگر کوتاه نشد . گیسوان بلند بنا بر تصمیم استاد الهی در سن ۳۴ سالگی کوتاه شد . این در حقیقت نشانه آن بود که روزگار معنویت دیرین به سررسیده و دوران معنویت نو آغاز شده . س
در سال ۱۲۹۹ مدتی بعد از ازدواج و تولد اولین فرزندش با درگذشت پدر، دورانی به سرمی رسد که سالها بعد استاد الهی آن را خوشترین دوران زندگانی خود می خواند . س

روستای کرد نشین جیحون آباد در استان کرمانشاهان قرار دارد. یک راه فرعی حدود ۱۸ کیلومتر آن را به جاده اصلی استان وصل می کند . کمی آن طرف تر کوه بیستون است که بیش از دو هزار سال پیش داریوش هخامنشی شرح فتوحات خود را بر جبهه سنگی آن حک کرده است . س
جیحون آباد دهکده ای معمولیست با بام ها و دیوارهای کاهگلی که گاه درختی چند یکنواختی خانه های خاکی رنگ آن رابرهم می زنند . در پس این ظاهرعادی ، جیحون آباد در یکصدو پنجاه سال گذشته از مراکز اصلی عرفان ایران بوده است . در تمامی این دوران تنی چند از بزرگان معنوی در میان خاندانهایی وفادار به طریقتشان در جیحون آباد سکنا داشته اند . از آن خاندانها یکی خاندان نیاکان استاد الهیست .ر 
س
س "پدرم حاج نعمت، نویسنده و شاعری عارف بود که همگان او را باطنداری بزرگ می دانستند . در اخلاقیات بسیا رسختگیر اما در واقع بسیار مهربان بود. من ندیدم کسی به اندازه پدرم با ایمان باشد . مادرم سکینه خانم بسیار پرهیزکار بود و نسبت به پدرم از هیچگونه فداکاری دریغ نداشت. پدرم بارها می فرمود که بیشتر موفقیتشان مرهون وجود مادرم بوده است . " (استاد الهی)س

س "در این خانه بود که در روز ۱۹ شهریور ۱۲۷۴ به دنیا آمدم . منزل ما از هر لحاظ مناسب بود و همه اطاقهای آن به یک حیاط اندرونی راه داشت. دوران کودکی و نوجوانی من در میان این دیوارها به دور از قیل و قال و تلاطم دنیا سپری شد . پدرم به تربیت من در زمینه معنویات و موسیقی بسیار اهمیت میداد. به یاد دارم که روزی پدرم به دلیلی مرا توبیخ کرد . پیرزنی آنجا بود به من گفت : عزیزم چه کار کردی که پدرت .... به او پرخاش کردم ، چیزی نگفت . کمی بعد پدرم پیغام فرستاد که اگر گناه اولت را ببخشم ، گناه دومت را که شکستن دل آن پیرزن است تا رضایتش را جلب نکنی نخواهم بخشید . در رعایت احترام دیگران بسیار سختگیر بود . " (استاد الهی)س 

س " از۹ سالگی تحت نظر پدر شروع به روزه و ریاضت کردم که تقریبن دوازده سال به طور متوالی با انقطاع ده الی پانزده روز در بین چله ها ادامه داشت . افطار من غالبن نان و سرکه بود و در تمام این مدت هیچگونه ناراحتی جسمی حس نکردم . اوقات من اغلب به عبادت و موسیقی و درس خواندن می گذشت . خوشترین ایام زندگانی من همین سالها بود که سرشار از تجربیات درونی بود و جز سخن حق چیزی نمی شنیدم . " (استاد الهی)س 

س " بیست و چهار ساله بودم که پدرم از دنیا رفت . سخت متأ ثرشدم . چون علاوه براینکه پدر و راهنمای معنوی من بود رشته روحی خاصی نیز ما را به هم پیوند میداد. در این زمان بود که زندگانی من ورق خورد. " (استاد الهی)س



طلوع
بعد از سحر به قسمت طلوع می رسیم . این قسمت یادآور دورانیست که استاد الهی وارد اجتماع شد و شغل قضاوت اختیارکرد .س  
استاد پس از درگذشت پدر به تناوب در شهرهای مختلف اقامت گزید و در عین حال به بسط دامنه تحقیقات خود در مسائل معنوی پرداخت . سرانجام حاصل تحقیقاتش این بود که در مقام جستجوی حقیقت، دوران ریاضات سخت جسمی و مراقبه به طرز قدیم به سررسیده . و از آن پس خود عملن نشان داد که شرط سلوک معنوی دیگر گوشه عزلت گزیدن نیست . بلکه فعالیت و تلاش مثبت در بطن اجتماع است . نکته ای که به تفصیل در این تابلو بیان شده .ر 
س
چند عکسی متعلق به دوران اشتغال در اداره ثبت و سپس سالهای قضاوت استاد: س
س " شغل قضاوت مستلزم اخذ دیپلم قضایی بود . انسان به هرکاری دست می زند باید تمام جدیت خود را به کار ببرد و مهمل نباشد تا آنرا به بهترین طرزش انجام دهد . کلاس سه ساله قضا یی را آنقدر جدیت کردم تا در مدت شش ماه خواندم . " (استاد الهی) س
 
گفتارهایی که به دیوار نصب شده حاوی برخی تفکرات استاد در باره شغل قضاوت است : س
س " تا زمانیکه وارد کار دولتی نشده بودم نمیدانستم که آن همه عبادت و دوازده سال ریاضت که برحسب دستورات انجام دادم ارزشش به اندازه یکسال کار اداری بود . اداره و شغل های حساسی که در آن همه چیز فراهم بود و خلل نکردم هر سالش به اندازه آن دوازده سال اجر داشت . " (استاد الهی) س

استاد الهی گاهی به اطرافیان خود انگشتری و تسبیح به رسم یادگار هد یه می داد . س
در این ویترین چند تسبیح و چند انگشتری با نگین های عقیق و فیروزه به تماشا گذاشته شده . تاریخ بعضی از این نگین ها ی گرانبها به دویست سال پیش می رسد . ر
س
حس عدالت خواهی در استاد الهی بی حد قوی بود و حدود آن محدود به چهارچوب وظایف اداری نمیشد . از دیدگاه او حقیرترین شیء یا کوچکترین اتفاق در زندگانی روزمره نیز شایسته آن بود که در ارتباط با نظام کل کائنات مورد سنجش قرار بگیرد .س
  
این اشیاء قدیمی هر یک حکایتی دارند . اما عبرت آموزترازهمه حکایت این فندک ناچیز است : س
س " قصه این فندک به زمانی مربوط می شود که دادستان قم بودم . روز جمعه ای بود . در خیابان رد می شدم، شخصی آمد پاکتی به دست من بدهد که به عرضش رسیدگی بکنم . به واسطه اینکه محیط آنجا ایجاب نمی کرد که خیلی انسان با اشخاص متفرقه تماس داشته باشد، تأ کید کرده بودم هرکس کاری دارد درموقع اداری و به طریق اداری مراجعه بکند و به طور خصوصی پیش من نیاید . حالا اگر قضیه عمومی و مهمی بود عیب نداشت ولی کارش شخصی بود و فوری هم نبود . به او گفتم فردا بیاور اداره ، اصرار کرد . گفتم فرض کن این را هم گرفتم، فردا باید بدهم دفتر ثبت شود . امروز بدهی اثری ندارد. به قدری سماجت کرد که اجبارن تندی کردم تا رفت . برگشتم به منزل . جمعه بود و بیکار بودم . رفتم دنبال چیزی بگردم، چشمم به یک فنددک ده سال پیش افتاد . وقتی خواستم کارش بیندازم از بنزینی که درآن ریخته شد مقداری روی دستم ریخت، بدون اینکه متوجه بشوم. تا روشن کردم دستم غرق شعله شد . گرچه به تفضل خداوند آتش خاموش شد ولی سوختگی شدیدی پیدا شد .اواخر شب درخواب به من گفته شد، شکرگزار باش که دستت قطع نشد. تو مأ موریت داری به درد مردم رسیدگی کنی ، حالا جمعه و شنبه می کنی ، مثل سایر کارمندان دولت شده ای ؟ آن شخص قلبش شکست و با آه و ناله از آنجا رفت . ولی چون قصدی نداشتی به همین جا ختم شد . " (استاد الهی)س

در این ویترین دیواری لوازم و اسناد دیگری از این دوره زندگی استاد الهی دیده می شود : س
چند قباله قدیمی مربوط به خانواده استاد . برخی لوازم شخصی . جعبه شطرنج . نامه ای چند که به دست استاد نوشته شده . س
در طول بیست و هفت سال اشتغال به شغل قضاوت ، استاد الهی مسئولیت های مختلفی در اغلب استان های کشور برعهده داشت . دراین نقشه ایران، شهرهائی که استاد در آن مقیم بوده و مقاماتی که برعهده داشته مشخص شده . س
 
کنار سکو، میز کار کوچک استاد . در سمت راست، لباس قضاوت استاد الهی . س
استاد الهی شغل قضاوت را بوته آزمایش اصول اخلاقی خود می دانست . وجدان و ثبات استاد در همه حال سرمشق بود . و شهامتش در مقابل فشارهای مالی وتهدیدهای سیاسی و اداری هرگز کاستی نمی گرفت . پرونده شخصی استاد در بایگانی اداری، گواه قاطعی بر استحکام اخلاقی خدشه ناپذیر اوست . بی طرفی درکار قضاوت شعار او بود . اما این  بی طرفی همواره با شفقت و مروت و توجه خاصی در کار درماندگان و یتیمان و ساده دلان همراه بود . س
 
برخی اسناد اداری و شخصی در این ویترین دوم گرد آمده . در میان پاره ای از اوراق پرونده اداری استاد، نامه هائیست خطاب به وزیر دادگستری وقت در باره لزوم تجدید نظر و تغییرات در برخی از قوانین دادگستری . س
کیف دستی ، چند کتابچه کوچک، حاوی یاداشت های شخصی و چند ترجمه وچند شعر . س
عکس هائی چند از سالهای قضاوت استاد، ما را به پایان دوران اشتغال اداری او نزدیک می کند . س
 
استاد هر سال در روز تولدش نوزدهم شهریور ماه، عکسی به یادگار می گرفت . این عکس ها متعلق است به سالهای ۱۳۳۳ و ۱۳۳۵ و ۱۳۳۷. در اینجا طی فیلمی کوتاه خلاصه ای از دوران طلوع را می بینیم . و بدینگونه بخش دوم به پایان می رسد .س
  
س " بعد از درگذشت پدرم، ضمن ادامه ریاضت، تصمیم گرفتم که ترک عزلت کنم . چند سالی به تناوب در جیحون آباد و کرمانشاه و تهران به سربردم . در این مدت به کارهای ملکی ام می رسیدم و سرگرم تحقیقات معنوی و موسیقی بودم . کم کم به این نتیجه رسیدم که باید با دید تازه ای با عرفان رو به رو شد . و شروع کردم به جستن راه جدیدی که به کمک آن انسان بتواند به کمال برسد . هر چند که اصول اساسی معنویت تغییر ناپذیراست اما طرز بکار بستن آن ها با گذشت زمان تغییر می کند .س دوران وجد و سماع و مراقبه درعزلت به سرآمده بود . بعد از سالها تحقیق به این نتیجه رسیدم که بهترین راه برای عمل کردن به اصول معنوی و اخلاقی و بسط دادن فکر، حضور در اجتماع است.س
    
به این ترتیب در سال ۱۳۰۸ شمسی گیسوان بلند را کوتاه کردم و لباس درویشی را کنار گذاشتم . کت و شلوار به تن کردم و در اداره ثبت احوال کرمانشاه استخدام شدم . دو سال بعد به عنوان نماینده ثبت تجریش به تهران اعزام شدم . در همین زمان در کلاس قضایی ثبت نام کردم . با اینکه فقط شش ماه به پایان دوره سه ساله قضا یی باقی مانده بود ، امتحانات نها یی را با موفقیت به پایان رساندم و وارد شغل قضایی شدم . تا سال ۱۳۳۶ مسئولیت های قضایی متعددی در شهرهای مختلف کشور برعهده داشتم. در تمام این مدت، تحقیقات معنوی ام ادامه داشت ومی کوشیدم تا از تجربیاتم در جهت بسط تفکراتم استفاده کنم . س
 
خداوند مرا با کراهت خودم وارد اداره و کار دولتی کرد . مرا با زور قاضی کرد و به من پست های حساس قضاوت داد . بعدن دریافتم که در هر کدامش هزاران نکته حکمت نهفته بود که اگرهزاران حکیم و فیلسوف جمع می شدند نمی توانستند چنین نقشه هایی بکشند . در قضاوت کارها یی می کردم که هیچکس جرأت آنها را نداشت . حاضر بودم منفصل ابدی بشوم ولی یک حکم برخلاف ندهم . چون من با خدا سروکار داشتم نه با وزارتخانه و از کسی نمی ترسیدم . س
 
ریاضت هایی که قبل از ورودم به اداره کشیدم ،هر دوازده سال آن به اندازه یکسال در اداره بودن اجر نداشت . س
حال شاگردان مکتب من باید وارد اجتماع بشوند ، فعال باشند ولی تحت تأثیر محیط قرار نگیرند و دنیا مشغولشان نکند . " (استاد الهی)س
 
 

قرص کامل
اینک به بخش قرص کامل می رسیم که اختصاص دارد به آخرین دوران زندگانی استاد الهی . در این بخش بیشتر به معنای همدلی و هماهنگی توجه شده . همدلی با یکایک نزدیکان ، هماهنگی در زندگی روزمره استاد . هماهنگی در کار وهماهنگی در فکر. الگوی این قسمت بنای مقبره استاد در هشتگرد است .س
 
در سال ۱۳۳۵ استاد الهی پس از بیست و هفت سال اشتغال به کار قضاوت بازنشسته شد و در تهران اقامت گزید. وقتش از آن پس بیشتر وقف آموزش معنویات ، تألیف کتاب و موسیقی شد . درِ خانه اش به روی خاص و عام باز بود . هرکس را که سؤالی داشت و جوابی می طلبید در نهایت سادگی به حضور می پذیرفت . س
عکس هایی چند، یادآور زندگانیش با نزدیکان است .ر 
س
س " هر خاندانی که درآن صمیمیت و احترام متقابل برقرار باشد هیچ وقت منقرض نمی شود و همیشه با شادی و موفقیت زندگی می کنند ." (استاد الهی)س

در ویترین اولی نسخه های اصلی چند اثر استاد به تماشا گذاشته شده . از تأ لیفاتش که به چاپ رسیده یکی برهان الحق است که درسال ۱۳۴۲ انتشار یافت . حاشیه برشاهنامه حقیقت درسال ۱۳۴۶ منتشر شد . معرفت الروح درسال ۱۳۴۸ به چاپ رسید . حقیقت الاسرار رساله ایست که در بیست و هشت سالگی نوشته و هنوز مانند چند اثر دیگر استاد به چاپ نرسیده .س

در ویترین دوم میان دفترهای شعر و خطاطی، بیاض کوچکیست با جلد چرمی . این بیاض مجموعه گفتارهای معنویست به شعر کردی با عنوان کلام سرانجام که در قرن هشتم تصنیف شده . سه نسخه از این کتاب که اصالت آنها قطعیست در قرن گذشته استنساخ شده . این نسخه خطی یکی از آن سه نسخه است . س
 
استاد الهی از بابت احاطه برمسائل مربوط به متون مقدس کردی در زمان خود یگانه مرجع بود . و چنین بود که توانست نسخه های اصیل را از روایات مخدوش که در طی قرن ها شیوع یافته بود جدا کند و متن کاملی از کلام سرانجام فراهم سازد . س
نمونه هایی از تمرین خطاطی استاد . استاد الهی برای تمرین خطاطی بیشتر از اشعار حافظ و گاهی گفته های خواجه عبدالله انصاری و ندرتن از اشعار شعرای دیگر استفاده می کرد .ر
س
در یکی از دو ویترین بلند دو طرف، عبای استاد است که گاهی در خانه به تن می کرد . و در دیگری یکی از لباسهای معمولی اوست . س
ساعت هایی که هر یک از آنها در دوره ای از زندگی به استاد الهی تعلق داشت ، حکایت از این دارند که به وقت شنا سی و انضباط ارج بسیار می نهاد . بند این ساعت جیبی را استاد به دست خود بافته است . از هدایایی که به نزدیکان و دوستان می داد یکی ساعت بود . س
استاد الهی در نگاهداشت حساب وکتاب دقیق بود . به خصوص سخت توجه داشت که مبادا به کسی بدهکار باشد و آنرا از یاد ببرد . دفترهای حسابش از این بابت او را یاری   می داد . ر
س
وصیت نامه استاد چنان ساده و روشن بود که رسیدگی به کارهایش بعد از رحلت ، خانواده را به هیچ مشکل و دردسری دچار نکرد . س
وقفنامه قسمتی از زمین های استاد با امضای خود او . کتابچه قطوری که سؤال و جواب های کتاب برهان الحق به خط استاد در آن نوشته شده . س 
استاد الهی در سنین بالا از سلامت کامل برخوردار بود . روزی از او در باره رمز سلامتش سؤال شد : س
 
س " هرگزاعتیادی نداشتم ، مخصوصن ناراحتی های زندگی در من اثر نداشته . هر روز صبح ورزشی شبیه ورزش سوئدی میکنم که از سر تا پا باشد و برای اینکه خسته کننده هم نباشد برای هر حرکتی ذکری درست کرده ام . مقدار کمی هم ورزش ایرانی می کنم که عبارت باشد از میل وشنا . " (استاد الهی)س

این تصویر به دست استاد برپشت پاکتی کشیده شده : س
س" من از نقاشی فقط سه چیز بلدم بکشم ، دو خروس که باهم می جنگند ، بلبلی در قفس و یک ماهی در حوض . " (استاد الهی)س

روی این دیوار چند گفتار از استاد دیده می شود : س
س " انسان واقعی کسیست که از خوشی دیگران خوشحال شود ولذت ببرد ودر ناراحتی دیگران غمخوارشان باشد . هر وقت توجه به خدا کنیم او را در قلب خود می یابیم . پس خدا را باید در قلب جستجو کنیم . " (استاد الهی)س

استاد الهی در بیست و هفتم مهرماه ۱۳۵۳ چشم از جهان فرو بست و در هشتگرد مقبره اش بنا شد . در ۱۳۶۱ مخالفین راه و نامش بنا را ویران کردند تا با هتک حرمت مزارش یاد او را لکه دار کنند . هیهات که مزاراز جسد خالی بود . س
این عکس مقبرایست که دوباره ساخته شده . س
بخش قرص کامل مثل دو بخش قبل در فیلم کوتاهی خلاصه شده .س

بعد از بازنشتگی در سال ۱۳۳۶ استاد الهی در تهران ساکن شد . در این میان نزدیکان و دوستان بیش از پیش از حضور او برخوردار می شدند. از آن به بعد استاد الهی بیشتر وقت خود را صرف تحقیقاتی کرد که سرانجام به انتشار آثار و همچنین تکمیل رپرتوآر موسیقی او منتهی شد . نخستین کتاب استاد برهان الحق در سال ۱۳۴۲ انتشار یافت. دراین کتاب برای اولین بارارزیابی دقیق و عالمانه ای از متون مقدس اهل حق به عمل آمده و مراحل مختلف دین به معنای اعم و توجیه بعد عرفانی تمامی ادیان به معنای اخص توضیح داده شده است . چند سال بعد کتاب معرفت الروح را انتشار داد. در این کتاب مراحل مختلفی که روح باید طی کند تا به کمال برسد تشریح شده است . س
از همان زمان استاد الهی به ارائه تعلیماتی پرداخت که حاصل عمری تفکر و تجربه بود . به تدریج نتیجه افکار و روش ابداعی خود رادر اختیار حق جویان قرار داد. س
 
در خانه اش به روی همه باز بود و بی هیچ تکلف و توقعی همه کس را به حضور می پذیرفت . بسیاری برای یافتن پاسخ به سؤالات خود به نزدش می شتافتند و شیفته خرد و موسیقی او می شدند. س
 
استاد الهی از معنویت تعریفی منطقی و متعادل ارائه می دهد . تعلیماتش عملیست و به زبانی ساده بیان شده . سیستم فکری و روش استاد الهی با عنوان مکتب سیر کمال در دسترس همگان قرار دارد . س

استاد الهی پیش از رحلت گفته بود : س
س " هیچ وصیتی ندارم جز اینکه در گوشه ای مرا دفن کنند . دیگر علاقه ای در اینجا ندارم و آماده لبیک گفتن هستم ." (استاد الهی)س

س (او) روز بیست و هفتم مهرماه ۱۳۵۳ جهان را ترک گفت . این مقبره ایست که برمزار او درهشتگرد بنا شده است. س
س " تا خودم چیزی را عمل نکنم غیرممکن است به کسی بگویم وهر نکته ای که از زبانم خارج شود تا عمقش را نسنجیده باشم بیان نخواهم کرد . من از کسی تقلید نکرده ام . همه اش نتیجه مشاهدات و تجربیات خودم بوده است. عصاره اساس تمام ادیان راخلاصه کرده ، در دو کلمه به دست سالکین راه حق داده ام . از اول عمرم تا آخر عمرم عارم نیامده است اگر چیزی ندانم بگویم نمی دانم و سعی داشته ام هرچه می گویم صحیح بگویم .عشقی داشتم به فلسفه و حکمت و مورد مطالعه قرار دادم .عوالم سیر و سلوک وعرفان را هم که مایه اصلی است تا آنجا که باید حلاجی بشود حلاجی کردم . " (استاد الهی)س

استاد الهی با شکل دادن به نتایج تجربیات خود درقالب یک سیستم فکری ابداعی معقول و موزون که آن را سیر کمال نامیده، تعریف تازه ای ازمعنویت به دست داده که جوابگوی نیازهای عصرماست . به صراحت معلوم کرده است که معنویت علمی تجربیست با معیارها و قوانین و اصولی دقیق که توضیح آنها به زبانی ساده میسراست . با عمل کردن به قوانین سیر کمال است که انسان می تواند در خود فرو رود و به غایت مقصود خود برسد . بدینگونه است که وقوف کامل بر«خود حقیقی» پیدا می کند و بدایت و نهایت خود را در می یابد . س
 
برای به دست دادن جزئیات واطلاعات دقیق تر در باره احوال و آثار استاد الهی چند برنامه کامپیوتری در اختیارعموم گذاشته شده . س
این کارت ها حاوی چکیده هایی از تعلیمات استاد الهیست که مجموعه آنها سررشته ای از طرز فکر او را به دست می دهد. س
اینک قدم به قسمت مخصوص موسیقی استاد می گذاریم . این قسمت طوری ترتیب داده شده که راحت بتوان مدتی آنجا نشست و به موسیقی استاد گوش داد . اولین بار است که موسیقی استاد الهی در اختیار عموم قرار می گیرد . استعداد موسیقی او از کودکی چنان نمایان بود که پدرش از همان آغاز به تعلیم او در نواختن طنبور ، ساز خاص عارفان همت گماشت . س
 
موسیقی دانان نواحی مختلف که توسط پدر برای تعلیم او دعوت می شدند از استعداد عجیبش بر سر شوق می آمدند. در شش سالگی طرز نواختن و احاطه او بر ردیف های سنتی طنبور، همگان را به حیرت انداخته بود . در نه سالگی استاد مسلم طنبور بود . س

طنبور سازیست با کاسه ای گلابی شکل و دسته ای چوبین که در قدیم دو تار بیشتر نداشت . استاد الهی با افزودن یک سیم زیر امکانات فنی طنبور را وسعت داد . از این گذشته با بکار گرفتن همه انگشتان هر دو دست، سبکی بدیع و بی سابقه در تکنیک نواختن طنبور به وجود آورد . بعدها به آموختن موسیقی سنتی ایران پرداخت و نواختن نی و تار و ستار و دف و کمانچه و ویلون را نیز فرا گرفت . س
 
س "ارتباط موسیقی با روح است و ارتباط روح با خداست . افسوس که آنرا وسیله عشق مجازی قرار داده اند . " (استاد الهی)س

استاد الهی بیرون از دایره نزدیکان و دوستانش هرگزسازی ننواخت. با این حال هنرمندانی نامدار به حضورش رسیده و موسیقیش را ستوده اند . س
 
یهودی منوهین : س
س " کاملن تحت تأثیر قرار گرفتم ، چون این موسیقیدان خارق العاده توانست تنش و تمرکزی که هرگز تصور نمی کردم امکان داشته باشد را درمحدوده کوچک فواصل چهارم و پنجم حفظ کند . توانایی حفظ جاذبه موسیقایی درمحدوده چنین فاصله کوچکی به نظرم کاری خارق العاده بود . من هرگز چنین چیزی نشنیده بودم .اولین بار بود که چنین اثری را تجربه می کردم . موسیقی بسیارحساس، بسیار توانا و در عین حال بسیار دقیق و نابی بود . آنچه را می شنیدم نمی توانستم باورکنم . »س 

موریس بژار :س
س " استاد الهی خود موسیقیدان خارق العاده ای بود . او برای من موسیقی نواخت و من با آن موسیقی رقصیدم . من نمی توانم با کلمات، آن چیزی را که شنیدم و احساس کردم بیان کنم . این تغییرشگرفی در زندگی من ، دروجود من و در اندیشه من ایجاد کرد . "س

شخصیت و اندیشه استاد الهی منبع الهام نقاشانی نیز بوده است که آثار بعضی از آنها را در اینجا می بینیم .س 
به مناسبت یکصد مین سالگرد تولد استد الهی کتابها و اشیایی در دسترس طالبان قرار دارد . بازدید کنندگان می توانند پیش از ترک نمایشگاه ، نظرات خود را در این دفتر یاد بود بنویسند : س
 
بعد از بازدید نمایشگاه بهترین جمله ای که به ذهن می آید جمله خود استاد است : س
س " لذت من اینست ببینم ، کسانی که به خانه من می آیند راضی و خوشحال از اینجا می روند . " (استاد الهی)س


اختصاصی فصلنامه اندیشه آنلاین آلمان
منبع:س
فیلم وی اچ اس که به مناسبت یکصدمین سال تولد استاد الهی از نمایشگاه آثار او تهیه شده بود. س 
کد ثبت در آرشیو فصلنامه اندیشه آنلاین آلمان:س
 #chva üskihd wni hsjhn hgid-rslj +ihvl(Hiv)

                                                                          

فایل صوتی برای نابینایان. کلیک کنید
 
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر