۰۷ تیر ۱۳۹۸

استاد الهی- قسمت چهارم


خلاصه ای از شماره پیش               

دکترین استاد الهی
استاد الهی پس از یک دوره ریاضت ممتد دوازده ساله و پس از آن ادامه چنین ریاضاتی در طول سال، و بعد از آنکه سالها در اداره در مناسب مختلف در دستگاه قضایی ایران به کار مشغول شد و بدنبال تحقیقات و پژوهشهای علمی در حوضه ادیان و عرفان، دکترینی را ارائه داد که یک انقلاب فکری در این دو حوضه محسوب می شد.س

س "......ریاضتهائی که قبل از ورودم به اداره کشیدم، هر دوازده سال آن به اندازۀ یک سال دراداره بودن اجر نداشت . " (استاد الهی)سس

بر این اساس وی اصول هر دین واقعی را چنین تعریف نمود:س

اصل اول :س
 توجه به خدا داشته باش و با او راز و نياز کن؛ قبله در قلب ماست،.....س
اصل دوم:س
  آنچه بر خود نمی پسندی و نمی خواهی برای ديگران هم نخواه و همانطور که در دفع ضرر خودت میکوشی در دفع ضرر ديگران هم کوشا باش؛ آنچه برخود می پسندی و میخواهی برای ديگران هم همان را بخواه و همانطورکه برای جلب منفعت خودت کوشش میکنی برای د يگران هم همان کوشش را بکن.س
اصل سوم :س
 بدان برای چه به اين دنيا آمده ای، چکار بايد بکنی و وقتی از اين دنيا رفتی چه میشود ......."س
باید توجه داشت هدف استاد از ارائه این سه اصل، تنها ارائه ملاکی برای شناخت یک دین واقعی نیست، بلکه بیان این واقعیت نیز می باشد که دین از اساس در ابتدای خلقتِ حداقل نوع بشر و انواع مخلوقات دیگر سیاره زمین، دارای همین سه اصل بوده است که از طرف مبدا خلقت تعیین شده است. همه انواع ریتوالهای مذهبی در هر مذهب و آئینی، جزو فروعات آن دین و آئین
محسوب می شوند. از جمله ریاضاتی که خود ایشان سالهای متمادی چه به صورت ممتد و چه به طور منقطع در تمام طول عمر خود بجای آورده اند.س

:قسمت چهارم
مقدمه
قرار بود در این شماره به آثار استاد الهی پرداخته شود، اما با رایزنی با دوستان، مشخص شد که هنوز لازم است زوایای دیگری از شخصیت و زندگی ایشان مورد بررسی هرچند
مختصر،سقرار بگیرند. از اینرو تصمیم گرفتم تا بخشی از فصل مربوط به استاد الهی از کتابهای «دانشگاه سیرکمال استاد الهی» و «انسان از دیدگاه استاد الهی» را مستقیمن در اینجا بازتاب دهم. در صورتی که این بخش به درازا کشیده نشود و از حوصله خوانندگان خارج نشود، در ادامه، به بررسی آثار و دستاوردهای ایشان خواهیم پرداخت. در غیر اینصورت ارائه مطلب به شماره های بعدی موکول خواهد شد.س


مردن و تولد دوباره استاد در کودکی
مقوله تعویض روح در یک کالبدِ در قید حیات، امریست بسیار نادر ، زیرا که مقصود از این امر، تعویض روح ملکوتی می باشد. بدیهی است که امر جدا کردن روح ملکوتی از روح بشری که درهم درآمیخته اند کاریست که تنها بوسیله مبداخلقت و یا برخی مظهرات او قابل اجراست. اتفاقی که در همین راستا، در سن یازده سالگی برای استاد رخ داده است، یکی از سه موردی می باشد که طبق تحقیقات من شناخته شده و ثبت شده است. یکی از این موارد، یا بهتر بگویم، مورد دوم سالها بعد توسط خود استاد به موقع اجرا گذاشته شد.س
س" استاد الهی نور علی در تاریخ ۱۹ شهریور ۱۲۷۴ شمسی، مطابق با ۱۱ سپتامبر ۱۸۹۵ میلادی در یک خانواده باستانی معنوی شناخته شده، در قریه کوچکی به نام جیحون آباد در بخش دینور شهرستان صحنه، واقع در استان کرمانشاه به دنیا آمد. اما در سن یازده سالگی در اواخر تابستان سال ۱۳۲۴ شمسی، زمانی که پدرش در *مرقد سلطان اسحق، بنیان گذار سلسله عرفانی اهل حق و از مظهرات مطلق، مشغول ریاضات ویژه می باشد، به او می پیوندد تا در آخرین چله ریاضتی وی با او باشد، بطور ناگهانی در عرض چند ساعت از دنیا می رود و جسد کوچک و بی جان وی بر روی مرقد سلطان باقی می ماند و برای ساعاتی دعای پدرش مبنی بر زنده شدن وی موثر واقع نمی شود.س

س "......شب میشود ، پدرم میفرماید : « من این پسر را از مادرش امانت گرفته ام ، جنازه اش را می گذارم روی مرقد سلطان ، سلطان این مرتبه او را زنده کند تا من به دست مادرش برسانم ، بعدن اگر خواست بکشد .» مرا بر میدارد و روی صندوق مرقد میگذار و بارگاه پوش را رویم میکشد و منتظر میماند . نصف شب میشود ، کمی دعا و زاری و لابه میکند میبیند خبری نشد ...." (آثار الحق اول - گ۱۸۵۶)س
تا آنکه ناگهان پس از حدود شش ساعت از زمان مرگ، در پی واقعه ای شگفت آور، سلطان بر حاج نعمت الله، پدر نور علی ظاهر می شود و:س

س "... سلطان میفرماید: « برای پسرت ناراحت نباش، او زنده میشود ، فقط میخواستم روح او را عوض کنم . ... " س 

پس از آن روح دیگری به کالبد بی جان نورعلی دمیده می شود و وی زنده می گردد. استاد در همان گفتار این واقعه را چنین تشریح می نماید:س

س ".... حالا طلوع آفتاب است ............ ، وقتی اولین تیغ خورشید برآمد ، با اولین اشعه اش ، دیدم رشتهای باریک ( مثل قیطان) از خورشید جدا شد و در حالیکه یک سر آن به خورشید وصل بود به سوی من آمد، آمد ... آمد تا به نزدیک دماغم رسید ، دو رشته شد وهر کدام به یک سوراخ دماغم رفتند و مثل میخ محکمی به مغزم اصابت کردند . با اصابت آن دو رشته، من از جا پریدم و پدرم را صدا زدم : کاکه نعمت ، بابا ، بیداری؟ (به پدرم کاکه نعمت هم میگفتم) جواب دادند: بله . گفتم :گرسنه ام است . مرا پائین آورد . جسمن صحیح وسالم بودم ولی حال عادی نداشتم . دیدم هر جائی میروم یک طفل به همان سن وسال خودم که بسیار خوشگل وخوش منظربود همراهم است و با من بازی و شوخی میکند . برای پدرم گفتم ، فرمود « به کسی نگو» آن طفل دو سه ماهی همراهم بود، بعد گفت :می روم و هفده روز دیگر بر میگردم . درست هفده سالم که شد ، آمد . " س

در پی این رخداد حیرت آور که یک معجزه تمام عیار است، شیخ حسام الدین، قطب و شیخ بزرگ و سرشناس سلسله قادریه به درویشی که برای تهیه کفن برای جنازه نورعلی به آن حوالی رفته بود می گوید:س
س"...کفن لازم نیست او زنده شده . ..."س
:شیخ حسام الدین همچنین نامه ای به او می دهد تا به دست پدر نورعلی، حاج نعمت الله که ضمنن از دوستان وی نیز می باشد برساند. متن این نامه چنین بوده است 
س" نور علی نور[1] ( نورِ اَلا نور ) نورعلی قدمش مبارک باد – شخصی که سالها من و پدرم انتظارش را می کشیدیم نصیب شما شد."س

پدر استاد در آن زمان دلیل این امر را از حضرت سلطان اسحق(موسس مسلک اهل حق) که حدود شش قرن پیش از این حادثه می زیسته است جویا می شود و او (بطور خلاصه)می گوید:   " روحی که در آن بچه بود بدرد تعالیم تو و آنچه تو در نظر داری نمی خورد."س

در همان کتاب، در ادامه معرفی استاد الهی، آنطور که من شناخته و درک کرده ام، موضوع را از دید کاملن شخصی خود، بدین ترتیب مورد بررسی قرار دادم که در این مقاله به همان شکل بازتاب داده می شود.س
چرا معتقدم استاد الهی صحیح می گوید
برای بررسی این امر باید کمی زندگی استاد را مورد تدقیق قرار داد و به محیط آموزش و پرورش خانوادگی وی و همینطور دستاوردهای او در زندگی شخصی و اثرات او بر اجتماع پرداخت تا بتوان با حکم عقل ادعای فوق را ثابت نمود. تاکید بر این مطلب خالی از فایده نیست که هدف در این کتاب، به هیچ وجه بررسی زندگی استاد الهی نیست زیرا این امر کتابی مستقل خواهد بود که لازم است در آن بدقت به همه جنبه های ظاهری ، اعم از محیط تولد و رشد و تعلیم وی توسط پدر و مادر و همینطور دوران جوانی ، اشتغالات ظاهری، موسیقی، امور و شخصیت معنوی و عواملی از این دست پرداخته شود. برای به انجام رساندن این امر، شاید لازم آید چند متخصص و همینطور افرادی از خانواده نَسَبی ایشان در یک تحقیق همه جانبه شرکت جسته نتیجه آن را در اختیار عموم قرار دهند.س
پرداختن به امر یک تحقیق عمیق در زندگی و آثار وی در حدود آنچه فوقن گفته شد از عهده من خارج است زیرا نه تخصص آن را دارم و نه اطلاعات لازم و کافی برای شروع و به اتمام بردن چنین پژوهشی در اختیارم قرار گرفته است. از طرف دیگر اگر بخواهم از برخوردها، ارتباطات و تجربیات و مشاهدات معنوی خود و همچنین آنچه شخصن در مورد معجزات وی تجربه نموده و یا از افراد دسته اول قابل اعتماد شنیده ام را بیان کنم، مسلمن مطلب برای گوشها و اذهان نا آشنا با چنین اموری، افسانه خواهد بود.س

س.............. در این کتاب تنها به یک یا دو مورد از برخی جنبه های زندگی استاد اشاره ای مختصر می شود و هدف آنست که این نتیجه حاصل آید که آنچه استاد میگوید هیچگونه محرک دنیوی و خود خواهانه نداشته است و تنها بر اساس مسئولیتی است که از مبدا خلقت بر عهده او نهاده اند ، زیرا در دنیای کنونی، مدعیان بسیاری به نام دین و معنویت ادعای رساندن مردم به حقیقت را دارند و چه بسیار بوده اند مریدانی که با همراهی ایشان به بیابانی خشک و بی آب و علف هدایت شده اند. از آن گذشته با کمال تاسف دیده می شود که افرادی ناآگاه از امور باطنی و مبدا خلقت، و بدون نگرانی از عکس العمل معنوی کار خود و تنها از روی غفلت و برای ارضای شهوت خودپرستی، برخی از نکات کلیدی و اساسی تعلمیات استاد را با استفاده از متد کپی-پیست[2] برداشته بطور مکانیکی آن را سرلوحه به اصطلاح تعلیمات خود قرار داد ه اند، بدون آنکه حقیقتن قادر به توضیح و تشریح آن باشند. نکاتی مانند: انسان کیست، از کجا آمده و پس از مرگ به کجا می رود. برخی دیگر وقاحت را به جایی رسانده اند که بخشهایی از آثار استاد را دقیقن حتی بدون تغییر دادن کلمه و یا جمله ای، کپی نموده به نام خود در کتابها و سایتهای اینترنتی انتشار داده اند. این امر گذشته از آنکه یک بی وجدانی کامل است، به حقیقت نیز ضربه وارد می آورد، زیرا این افراد با این عمل خود در واقع کاری را شروع می کنند که هرگز قادر به پایان دادن آن نمی باشند. نتیجتن افراد زیادی گمراه خواهند شد، زیرا از این طریق هرگز به واقعیت نهفته در تعلیمات استاد الهی دست نخواهند یافت، لذا دچار یک سرخوردگی بعضن مزمن می شوند که زدودن اثرات منفی آن کار ساده ای نخواهد بود.س
به قول عیسی مسیح: " نهالی را که خدا نکاشته باشد،از ریشه کنده خواهد شد."س

یک استاد معنوی باید دارای شناسنامه معنوی باشد، معلوم شود آیا تحت نظر پدر و مادری معنوی و لایق تربیت و رشد یافته است؟ دوران نوجوانی و جوانیش چگونه طی شده و در زندگی اجتماعی خود چه مرام و رفتاری داشته ؟ ، در محیط کاری خود با همکاران و زیردستانش چگونه عمل نموده؟، در امور معنوی چه دستاوردی داشته است ؟ دقیقن چه می گوید و اعتقاد او بر چه اساسی استوار است؟ آیا خواست او مورد اعتنای مبدا خلقت قرار می گیرد یا خیر؟ و مواردی دیگر از این دست.س

از آنجا که طی چند مقاله گذشته، به اجمال به محیط خانوادگی و دوران جوانی استاد پرداخته شد، و دیگر آنکه در همین شماره موسیقی استاد الهی نیز در بخش موسیقی تحت نام «ارتباط موسیقی و روح» بطورخلاصه بررسی شده است، در این شماره و شماره های آتی، برای اثبات آنچه در پاراگراف فوق گفته شد، به جنبه های دیگری از شخصیت وی می پردازیم.س

س -استاد، یک قاضی عالی مقام 
استاد الهی در سال ۱۳۱۳ با اتمام کلاسهای قضایی، در دستگاه قضا مشغول به کار شد و از جمله بعنوان دادستان در شهرهای خرم آباد و قم و با سمت رئیس دادگاه استان و شهرستان به ترتیب در ساری و کرمان و بعنوان رئیس دادگستری در جهرم و دادیار استان، در تهران خدمت نمود .س
استاد پیشنهاداتی نیز در اصلاح قوانین دادگستری به دستگاه قضایی آن زمان ارائه داده بود.س

در دوره قضاوتم ، روی روانشناسی می رفتم ، یعنی همیشه در صدد اصلاح مجرمین برمی آمدم نه در صدد اذیتشان. " (استاد الهی- آثار الحق ۱، گفتار ۲۰۲۳ )س "

در همین راستا:س
دو"دو شکر همیشه دارم: اول آنکه حکم اعدام ندادم، دوم آنکه در تمام دوره قضاوتم خدا نگذاشت اشتباه کنم و بیگناهی را گناهکار قلمداد کنم. حتی وقتی دلیل در دستم نبود، خداوند جوری فراهم می کرد که دلیلی به دستم بیاید. فقط یکنفر را از بس آدم کشته بود، حکم حبس ابد دادم.  ..... " (استاد الهی- آثار الحق ۱، گفتار ۲۰۲۸ )س


س-خلق و خوی استاد
برای آنکه تا حدودی با خصوصیات اخلاقی استاد الهی آشنا شویم به چند گفتار ثبت شده از وی بسنده می کنم. خوانندگان این سطور به سهولت قادر خواهند بود حقیقت را از این گقتارها دریابند.س

در" در زندگیم فقط از آن خاطراتی لذت می برم که درباره اشخاصی بوده است به من بدی کرده اند و من برایم پیش آمده آنها را خرد کنم، اما گذشت کرده ام، حتی تلافی به خوبی هم کرده ام. اینها جزو شیرین ترین خاطراتم هستند. " (آثار الحق ۱ گفتار ۲۰۳۲)س

خد"خداوندا، به ما توفیق بدهید که هیچگونه ضرر و آزارمان به هیچ مخلوقی مخصوصن جنس بشر نرسد، همچنین تمام مخلوق را نسبت به ما مهربان گردان. (آثار الحق ۱ - گفتار ۲۰۷۸)س
(از روزی که رشد عقلی پیدا کرده ام، هنوز یادم نمی آید که چیزی از خدا خواسته باشم مگر رضایت او." (آثار الحق ۱ - گفتار ۲۰۷۹ س

تا" تاکنون یادم نمی آید اعاشه من به واسطه مرید باشد، بسیار خوشحال هستم که چه در جوانی و چه حالا هرگز به واسطه مرید زندگی نکرده ام. " (آثار الحق ۱ - گفتار ۲۰۸۰)س

ک" کسانی که بین خود و خدمتکارشان فرق بگذارند، مثل خونی و دشمن من هستند. ... " (آثار الحق ۱ - گفتار ۱۸۸۲ )س

در " درطول عمرم هرچه به من بدی کرده اند فراموش نکرده ام ولی هرگز در صدد تلافی هم نبوده ام و مطابق همان بدی، خوبی به آنها کرده ام. هرچه بدی بیشتر بوده، خوبی بیشتر کرده
 ام. ..... " ( آثار الحق ۲ - گفتار ۳۳۰ )س

پایان قسمت چهارم
............................................................
لغات متن
.مرقد سلطان اسحق در قریه شیخان در اورامان قرار دارد  *
[1] Noore ala Noorس
[2]2 (copy - paste)منظور کپی برداری و استفاده آن بدون کوچکترین تغییر می باشد.س
.........................................
تحقیق و پژوهش: فرامرز تابش
منابع: س
آثار استاد الهی
و همینطور:س
کتابهای «دانشگاه سیرکمال استاد الهی» و «انسان از دیدگاه استاد الهی»، نویسنده: فرامرز تابش
...................................................
کد مقاله در آرشیو فصلنامه اندیشه آنلاین آلمان:س
Aowdjihd jhedväbhv,hsjhn hgid,rslj +ihvl
............................................
در یوتوب
. زندگی، آثار و دستاوردهای استاد، صوتی-تصویری کلیک کنید

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر