03.09.2021
سوال سس
با درود
از آنجا که به نظر می آید شما با خشکه گرائی در دین مخالف هستید، ترجیح می دهم این سوال خود را با شما در میان بگذارم. و آن اینکه: نه تنها خشکه گرایان بلکه همه مسلمانان معتقد هستند که دین اسلام تا ابد کامل است و تغییر ناپذیر. لطفآ نظر خود را در این مورد بفرمائید.م
جواب
با درود
مقدمتن باید دانست که ایجاد هر دین، مذهب، مسلک و عقیده ای دارای سه مرحله اساسی می باشد: مرحله آغازین، مراحل میانی و مرحله پایانی. س
با مطالعه دقیق تاریخ ادیان، می توان به سهولت به این نتیجه اساسی رسید که شروع هر دین و هر نِحله ی عقیدتی، تا استقرار اولیه آن، همیشه با مشکلات و مخالفت های زیادی همراه بوده است و خواهد بود. اما درست پس از این استقرار نسبی، زمان ارائه احکام شریعت مربوط به آن دین و آئین آغاز می شود. این دوره، دوره تحکیم احکام شریعت آن دین است. قبول و اجرای آن احکام، فقط برای مریدان آن دین و مسلک، تعبدی و بی چون و چرا می باشد . س
پس از آنکه جوهر شریعت در ذهن افراد معتقد به آن دین جا افتاد، مرحله دیگری شروع می شود که مرحله طریقت نام دارد. پس از آن، اشخاصی که این مرحله را با موفقیت در یک یا چند زندگی زمینی طی نمایند، به مرحله فکری جدید و بازتری وارد می شوند که مرحله معرفت نام دارد. با اتمام این مرحله، مرحله حقیقت شروع می شود و پس از آنکه اشخاص، از یک اهل حق ظاهری به یک اهل حق حقیقی تبدیل شدند، به کمال روحی خود دست خواهند یافت. هر چهار مرحله شریعت، طریقت، معرفت و حقیقت را می توان مراحل میانی ایجاد یک دین دانست. در این حال، مرحله نهایی، همانا کسب کمال روحی است. س
با این توضیحات می توان گفت: هر دین، با ابتدائی ترین مرحله شروع به کار می کند. با این حساب، شریعت یک دین، مطلقن کامل نیست. اما برنامه ای که از ازل برای همه ادیان بطور یکسان تعیین نموده اند، از ابتدا کامل بوده است و این برنامه همانا حرکت روحی در بستر یک دین برای کسب کمال روحی و بازگشت به مبدا اصلی می باشد.س
بنابراین، یک دین را از نظر برنامه اولیه ای که مبدا خلقت برای همه ادیان گذاشته است, می توان کامل دانست. اما چون هر دین با شریعت شروع می شود و شریعت، ابتدائی ترین بخش از چهار مرحله پیشرفت روحی است و درست به همین دلیل همیشه با خشکه گرائی و دگماتیسم همراه می باشد، تا به مرحله حقیقت نرسد، مسلمن نمی توان آن را کامل تلقی نمود. س
فراموش نکنید که آنچه خصوصن در این عصر، مردم را از دین گریزان کرده است، خشکه گرائی در شریعت است . زیرا در مراحل بالاتر، به مرور خشکه گرائی مذهبی از بین می رود. همانطور که شاهد آن هستیم، کسی از دراویش سلسله های مختلف شکایتی ندارد و آنها را تخطئه نمی کند.س
سوال در مورد پاسخ فوق
آیا توضیح شما در مورد مسیحیت که مسیحیان آن را یک دین نمی دانند و معتقدند که دارای شریعت نیز نمی باشد هم صدق می کند؟ چگونه؟س
پاسخ
چنین ادعاهایی معمولن از طرف مسیحیان کم سوادتر تا متوسط، به ویژه از طرف نوکیشان مسیحی که خاستگاه آنها دین اسلام است، عنوان می شود. اما در سطوح بالاتر مسیحیت، چنین مسائلی مطرح نیست. س
مسیحیت یک دین است و دارای شریعت نیز می باشد. دلیل آن اینکه، عیسی در انجیل متی در بخش «موعظه بالای کوه» می گوید: (کسب اطلاعات بیشتر)س
س " گمان مبرید که آمدهام تا تورات موسی و نوشتههای پیامبران را نسخ کنم؛ نیامدهام تا آنها را نسخ کنم، بلکه آمدهام تا آنها را تکمیل کنم و به انجام برسانم. ..."س
و این عملن به مفهوم پذیرفتن شریعت موسی می باشد که قرار است تکمیل شود. با این اوصاف، وی برای دین خود قائل به یک شریعت حتی کامل تر از شریعت موسی می باشد. س
نکته دیگر آنکه: بنابر تعریف استاد الهی، دین به مفهوم گردآمدن افراد برای رسید به خدا است و اساسن تعریف دیگری بر آن مرتبط نیست. از اینرو مسیحیت نیز یک دین محترم است مانند ادیان دیگر. زیرا عیسی در یوحنا فصل ۱۴ آیه دوم می گوید: س
س " در خانۀ پدر منزلهای بسیاری است، وگرنه به شما میگفتم. میروم تا مکانی برای شما آماده کنم"س
بنابراین در مسیحیت نیز هدف رسیدن به خدا (منزلی در خانه پدر) می باشد، پس یک دین است. نتیجه آنکه همه آنچه درمورد ادیان دیگر گفته شد ، در مورد دین مسیحیت نیز صدق می کند.س
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش
26.08.2021
سوال سس
با درود
شما یکی از گفتارهای استاد الهی را در سوشیال مدیای پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان انتشار داده اید که موید آن است که ما باید با همه با دوستی و صلح و صفا رفتار کنیم، چه آنها خوب باشند و چه بد. پس با این وصف، هرکه به ما ظلم کرد باید ما نه تنها کوتاه بیاییم بلکه به او خوبی هم بکنیم. برای مثال دست همه جنایتکارانی را که هم اکنون در کشورمان مشغول آدمکشی هستند باید ببوسیم. آیا این طرز فکر عاقلانه و صحیح است؟ من که شک دارم . م
جواب
با درود
در این گفتار، صحبت از بد یا خوب بودن انسانها در حالت عادی و متعارف است. این بدان معناست که برای مثال، همسایه شما قمارباز و یا همجنسگراست و ممکن است شما وی را بر همین اساس آدم بدی بدانید. زیرا بد یا خوب بودن، یک امر نسبی می باشد و مطابق با سطح فکر شماست. در این حالت توصیه شده است که باید با او نیز خوش رفتار باشید و به نیکی عمل کنید. اما زمانی که صحبت از پایمال شدن حقوق شما در بین است، مسئله کاملن متفاوت است و آنجا شما باید طبق آموزش های استاد الهی، از حق خودتان دفاع نموده و دفع ضرر کنید. در این رابطه عده ای هستند که حتی برای حقوق دیگران نیز اقدام می کنند. برای مثال حامیان حقوق بشر، حقوق حیوانات و غیره. یقینن این امریست بسیار پسندیده و نیکو و مورد تآئید مقام معنویت نیز می باشد. زیرا بنابر عقیده استاد، هر شئیی که از عدم پا به عرصه وجود بگذارد، دارای حقوق خاص خود می شود.س
با این وصف، برطبق آموزش های استاد الهی، اگر کسی اجازه دهد مظلوم واقع شود، و بر علیه آن، دست به اقدام نزند و سعی خود را برای رهائی از این مظلومیت نکند، حتی به اندازه ظالم مقصراست. س
بنابراین ما باید سعی کنیم در حالت عادی به صِرف آنکه کسی را بد می دانیم با او نه تنها بد رفتاری نکنیم، بلکه به نیکی نیز عمل کنیم، اما اگر این شخص یا هرکس دیگری به حقوق ما، خانواده و حتی اجتماع ما آسیب برساند، در آن صورت موظف هستیم دفع شر کنیم.س
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش
22.08.2021
سوال سس
با درود و ..... سوال من این است که شما دائمآ در مقالات مختلف بر خشکه گرائی، تعصب و دگماتیسم می تازید و آنها را مردود می دانید بدون آنکه حد و مرز آنها را تعیین نموده باشید. بدین شکل کسی نمی تواند دقیقن متوجه شود که دچار دگماتیسم هست یا خیر. با این وصف قادر نخواهد بود خود را اصلاح کند، حتی اگر مشتاق این تغییر هم باشد. اگر ممکن است کمی در این مورد توضیح بدهید. با سپاس از شما
پاسخ
با درود. من تصور می کنم در مقالاتی که در این مورد نوشته ام ، به ویژه در مقاله «دگماتیسم» توضیحاتی داده ام . اما شاید بیراه نباشد که بطور مختصر به حد و مرز مابین این مشکلات روانی بپردازیم.س
همانطور که در مقاله دگماتیسم بدان پرداخته شده است، هر قراری که شما در اعمال و افکار و حتی نیات روزانه خود با خودتان می گذارید یک دگما محسوب می شود. اما آیا همه این قراردادها منفی هستند؟ پاسخ من این است که خیر . درست به همین دلیل است که من در آن مقاله، دگماها را به دو دسته دگمای سفید و سیاه تقسیم نموده ام. برای مثال اگر شما با خودتان قرار بگذارید که هر شب سر ساعت هشت به رختخواب بروید و هر روز صبح ساعت شش از خواب برخیزید، خب مسلمن این یک دگما محسوب می شود و چیز بدی نیست و می تواند جزو دگماهای سفید هم بحساب بیاید. اما اگر در این رابطه، برخی از اولویت ها را زیرپا بگذارید، این دگما دیگر دگمای سفید محسوب نمی شود، زیرا الویت ها بالاتر از حتی دگماهای سفید می باشند. س
برای آنکه در ایمیل بعدی از من نخواهید که بیشتر توضیح بدهم، برایتان در همین مورد یک مثال ساده می آورم.س
فرض کنید فرزندی دارید که به مشکلات مربوط به دوره بلوغ گرفتار است و احتیاج دارد با شما صحبت کند و زمانی که امکان این تبادل نظر ایجاد می شود با زمان خواب شما، که حالا یک عادت هم شده است، تداخل پیدا می کند. خب بدیهی است که در این صورت شما باید طبق قوانین الویت ها، از خواب خود بزنید و آن دگما را بشکنید و به مسئولیت خود عمل کنید.س
متآسفانه مشکل اصلی ما محدود به اینگونه دگماها نیست. زیرا گرچه چنین دگماهایی می توانند مشکلات روانی در اجتماع کوچک خانه بوجود آورند که یقینن به اجتماع بزرگ خارج از خانه نیز بسط خواهند یافت، اما مشکل بزرگتر، دگماهای خرافی و یا حتی غیرخرافی دینی می باشند که در طول تاریخ، فجایع بزرگی را ایجاد نموده اند. برای مثال مارتین لوتر با تثبیت نهضت اصلاحات دینی خود، تصور می نمود که یهودیان دسته دسته به مسیحیت از نوع پروتستانی آن روی خواهند آورد. اتفاقی که هرگز حتی در مقیاس کوچک نیز به وقوع نپیوست. این امر، لوتر را چنان برآشفت که آن کتاب شرم آور خود را نوشت و در آن، دگماهایی تعیین نمود که سالها بعد، اساس وحشیگری و خشونت وصف ناپذیر نیروهای اس اس و گِستاپو در آلمان نازی شد و به قتل عام میلیونها نفر انجامید. س
اکثریت احکام دین اسلام نیز دگماهایی هستند که برخی از آنها، مانند نجس دانستن غیرمسلمان، فجایع زیادی ببار آورده است و جان و مال و ناموس بسیاری از، نه تنها دیگراندیشان بلکه صاحبان کتاب که حتی در قرآن هم مورد تایید قرار گرفته اند را بر باد داد و این امر هنوز هم با شدت شگفت آوری در برخی از جوامع اسلامی ادامه دارد. پرتال اینترنتی آقای خمینی سرشار است از دگماهایی از این دست.س
اِشکال دگماهای مذهبی و فرقه گرایانه در این است که چون از روی مطالعه و فهم دقیق از مسئله دین، از شخصی به شخص دیگر انتقال نیافته اند، در اولین فرصت که مجال بروز یابند، از یک مسئله شخصی به یک زورگوئی عمومی اجتماعی بدل گشته به انسانها ضربه ای جبران ناپذیر تحمیل می کنند. برای مثال: س
زمانی که یک مسلمان معتقد، قائل به حجاب همسر و دخترانش باشد، داری یک دگما است که از اعتقاد او سرچشمه می گیرد و ظاهرن بی خطر است، زیرا یک اعتقاد شخصی است. اما با ازدیاد این افراد در یک جامعه و به محض آنکه یک خشکه گرای مذهبی به این جماعت اضافه شود، این دگما با استفاده از دگماهای مذهبی دیگر، تشدید شده، حالت متعصبانه تری بخود می گیرد و تبدیل به حجاب اجباری برای همه زنان می شود و این سرآغاز یک تراژدی دینی است.س
با این وصف سوال این است که چه باید کرد و نقشه راه کدام است؟ س
به اعتقاد من، در اولین قدم باید با هرنوع دگمایی که انسانها را وادار به تقلید کورکورانه می کند مبارزه نمود. زیرا تحقیق بر تقلید ارجحیت دارد.س
در دومین قدم باید سطح مطالعه را در مورد موضوعاتی غیرعقیدتی، برای مثال در زمینه های مختلف علم، و همینطور مطالب مربوط به ادیان و نِحله های فکری دیگر، بدون پیش داوری، گسترش داد. س
قدم مهم دیگر آن است که برای همه عقاید همه نحله های فکری احترام قائل شویم. س
استاد الهی معتقد هستند: "هرکجا که بگویند حقیقت فقط پیش ماست و اگر جای دیگر بروی گمراه می شوی، بدان حقیقت را درک نکرده اند و از آنها دوری کن. زیرا حقیقت همه جا هست." س
جمله «حقیقت همه جا هست» کلید مبارزه با دگماهای متعصبانه و کور است. برای مثال با آنکه من شخصن احترام بسیار زیادی برای عیسی مسیح قائل هستم، ولی ایشان را خدا نمی دانم زیرا خود او گفته است «خدا از من بزرگ تر است»(یوحنا14-28) و این امر حداقل در انجیل یوحنا ثبت است، با این حال زمانی که یک مسیحی به من بگوید، عیسی تنها خدای زنده است، من هیچ گونه عکس العمل منفی نشان نمی دهم، حتی درونن هم او را تخطئه نمی کنم، زیرا آن گفتار استاد در گوشم زنگ می زند که: «هرگاه این دین و آن دین نکردی، به عرفان رسیده ای». بنابراین، اینکه او درست می گوید یا نه، مسئله ای است که اگر من دچار دگمای سیاه مذهبی نباشم، بطور طبیعی، شامل اعتقاد او از یک سو و احترام من به اعتقاد او از سوی دیگر می باشد و تا زمانی که نخواهد مرا وادار به پذیرفتن آن اعتقاد کند، یک رابطه صحیح محسوب می شود. بدیهیست اگر آن فرد نظر مرا بخواهد، در آنصورت موقعیت دیگریست و می توان بسیار محترمانه اظهار نظر نمود.س
بطور خلاصه، تا زمانی که مهار اعتقادات خود که در واقع هر کدام یک دگما می باشند را در دست داریم، طوری که میل بسط جبری آن، به خارج از ذهن و خارج از حیطه زندگی شخصی خودمان موجود نباشد، این امر مشکل زا نیست. البته باید بیاد داشت که معرفی یک عقیده با وادار نمودن افراد به پذیرفتن آن عقیده، دو امر کاملن متفاوت است. س
برای بررسی دقیق این معضل جهانی و تاریخی باید وارد روانشناسی دینی شویم که این خود، یک کتاب مجزا و کامل خواهد شد. فکر می کنم برای روشن شدن مطلب، در حد پاسخ به یک سوال، تا همینجا کافی است.س
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش
14.08.2021
سوال سس
با درود، آیا شما می دانید در ایران چه خبر است؟ کرونا و کشتار و در افغانستان نیز کشتار مردم توسط اسلامیستهای تندرو و ظلم و ستم تا نهایت. پس خدا کجاست؟ من که اصلآ نمی فهمم.سسس
پاسخ
اندکی صبر، سحر نزدیک است.س
در ارتباط با پاسخ به سوال پیش
سوال
با درود مجدد. شما در جواب سوال بنده نوشته اید که سحر نزدیک است. اما عملآ می بینیم که شب تازه شروع شده است و هیچ اثری هم از سپیده نیست. شما به چه علت اینقدر خوش بین هستید؟ آیا این خوش بینی یک اشتباه محاسبه نیست؟س
پاسخ
با درود. فریب ظاهر وقایع را نخورید. آنچه ما و باقی مردم دنیا فعلن شاهد آن هستیم، قابل مقایسه با یک ابر نواختر (سوپرنوا ) می باشد . این انفجار غوا آسا که اثرات نورانی آن تا چندین روز حتی از یک کهکشان هم وسیع تر و بزرگتر است، از دید انسانهای عادی و غیرمتخصص، یک پدیده بسیار عظیم و ترسناک است که تحت هیچ شرایطی نابود شدنی نیست. حال آنکه یک متخصص علوم فضائی می داند که این پدیده نشان دهنده آن است که یک ستاره پیر، منفجر و نابود شده است و دیگر آنجا نیست و همه آنچه قابل مشاهده است، تنها اثرات نابودی آن ستاره است و بس. س
وضعیت سیاره ما هم همینطور است. ما در انتهای شب قرار داریم. سربسته بگویم: " نظم قدیمی جهان به سر آمده و نظم نوینی در راه است." س
برای کسب اطلاعات دقیق تر، مراجعه کنید به پیشگوئی های استاد الهی در مورد آینده زمین و ساکنان آن در لینکهای زیر: س
پیشگوئی های استاد الهی به زبانهای زیر: س
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش
05.08.2021
سوال سس
با عرض درود، لطفآ بفرمائید چگونه می توان برخی افراد را که با راه ما موافق نیستند، وادار به قبول حقیقت و پذیرفتن واقعیت عقاید حضرت استاد الهی نمود.سس
پاسخ
دوست عزیز با خواندن این سوال شما، حقیقتن فشار خونم بالا رفت و برآن شدم تا از پاسخ دادن به این سوال صرف نظر کنم، اما پس از مدتی تفکر، تصمیم گرفتم پاسخ شما را بدهم تا دیگران نیز با تفکرات حاکم بر سیستم آموزشی استاد الهی آشنا شوند. س
عزیزم آیا می دانید کلمه «وادار» نمودن افراد به انجام هر کاری، حتی مثبت، یک بار منفی سنگین دارد؟س
آیا می دانید کلمه «وادار» نمودن، به مفهوم اِعمال یک دیکتاتوری تمام عیار است؟س
آیا می دانید در طول تاریخ، با تکیه بر همین کلمه، چه خونها ریخته شده و چه خانه ها بر باد رفته و چه تجاوزات جنسی انجام شده است؟س
آیا می دانید، یکی از عواملی که باعث خشکه گرائی در دین، در شدیدترین شکل آن شده و کار ادیان را بدینجا کشانده ، تکیه بر همین کلمه است؟س
آیا می دانید استاد الهی یکی از سرسخت ترین افراد تاریخ برعلیه وادار نمود اشخاص به انجام این و یا آن کار و یا پذیرفتن ایده و عقیده ای خاص بوده اند؟س
من می توانم از آثار استاد، ده ها شاهد بیاورم و به شما ثابت کنم که عقاید ایشان درست بر خلاف آن چیزی است که در ذهن شما جاگرفته است. س
آیا می دانید که استاد الهی، درست برخلاف عقاید خشکه گرایان، اعلام نمودند که هر کس هر دینی را بخواهد می تواند انتخاب کند؟ و آیا می دانید که ایشان حتی بت پرستان را نیز تخطئه نمی کنند و هرگز از کسی نخواسته اند که به راه ایشان درآید؟س
آثار ایشان سرشار است از آموزش هایی مبنی بر آزادی انسانها در پذیرفتن یا رد هر عقیده ای. حال شما از من می پرسید که چگونه می توان مردم را وادار به پذیرفتن عقاید استاد الهی نمود!!!!! س
با همه احترامی که ، ندیده و نشناخته، برای شما قائل هستم ، باید عرض کنم، تصور می کنم که جنابعالی حتی به ظاهر تعالیم استاد الهی نیز عنایت نفرموده اید و یا متآسفانه دچار دگماتیسم هستید.س
توماس جفرسون، یکی از بنیانگذاران، یا پدران آمریکا، که عمیقن یک خداباور بود، در یکی از نامه های خود می نویسد:س
س «من در حضور خدا سوگند خوردهام که دشمن همیشگی هرگونه خودکامگی در اندیشه بشر باشم»س
من نیز با درک عمیق آثار استاد در این ارتباط، تا آخرین نفس، با خشکه گرائی، تعصبات کور، دگماتیسم و تحمیل عقیده بر دیگران خواهم جنگید و تا به امروز با ارائه چندین مقاله در این ارتباط در سایت پژوهشکده، به این امر مهم پرداخته ام.س
دوست عزیز، اگر خود را دانشجوی استاد الهی می دانید، سعی کنید تعالیم او را فراگرفته، حداقل افکار خود را تصفیه نمائید. زیرا چنین تفکراتی باعث تفرق افراد می شود و نه تجمع آنها. ضمن آنکه: :س
ذات نایافته از هستی بخش کی تواند که شود هستی بخش
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش
24.07.2021
سوال س
با درود و عرض خسته نباشید و...س
در مقاله " مکانیزم تعامل و همکاری مابین اجزای روح ملکوتی " در بخش علوم تلفیقی سایت پژوهشکده، نحوه ارتباط مبدا خلقت با یک خودیت حقیقی، یا بهتر است بطور کلی بگوئیم روح، برای اتخاذ یک تصمیم، بخوبی ترسیم شده است. حال سوال من این است که افرادی که به کارهای سیاه و اهریمنی دست می زنند، این انرژی منفی که باعث این نوع تصمیمات سیاه می شود، باید به شکلی و یا از طریقی وارد منطقه خودیت حقیقی و یا همان روح، شده باشد، در غیر اینصورت این تصمیمات اشتباه گرفته نمی شد. اگر بگوئیم، سیستم کارما در این مسئله دخیل است، سئوال این خواهد بود که مرتبه اول که شخص دست به چنین اعمالی می زند، هنوز سیستم کارمای او دارای این اطلاعات نیست تا بر آن اساس، یک تصمیم را تغییر دهد. خواهشمندم با توضیحات خود مرا روشن سازید. با سپاس بسیار س
جواب سبا درود
با درود
با سپاس از ارسال این سوال هوشمندانه.س
قبل از هر چیز باید دانست که طبق تحقیقات و اطلاعات من تا این ساعت، هیچ گونه انرژی تاریک که منبع آن جهان پوزیترونی باشد، بطور مستقیم راه به درون سیستم خودیت واقعی ندارد. تنها نیروهایی که با پیشنهادی که از طرف مبدا خلقت، در ارتباط با یک تصمیم خاص به روح می رسد، در تضاد هستند، کدهای اطلاعاتی منفی در سیستم کارما و انرژی نفس می باشند که این آخری ناشی از روح بشری است و روح بشری بخشی از خودیت حقیقی می باشد. با این وصف سوال اینجاست که یک تصمیم، چگونه بدانگونه که مورد نظر شماست تغییر می کند؟س
قبل از آنکه به این سوال پاسخ بدهم باید بیاد داشت، آنچه در درون یک خودیت واقعی هر انسان رخ می دهد، بسیار پیچیده و درهم آمیخته است. بنابر این، تنها می توان بخشی از آنچه به وقوع می پیوندد را آنالیز نمود. زیرا آنالیز و تفسیر همه جانبه یک تصمیم ساده که در روح گرفته می شود، یک کتاب بسیار قطور خواهد شد. از اینرو من در پاسخ به این سوال می توانم صورت بسیار ساده شده مطلب را ارائه دهم و آن اینکه:س
منطقه روان، یک میدان مغناطیسی تاثیرگذار و تاثیرپذیر است که در آن، نه تنها نیروهای الکترونی(مثبت)، بلکه نیروهای پوزیترونی(منفی) نیز راه دارند. بعد از آنکه یک تصمیم در روح گرفته شود، یک میدان مغناطیسی بوجود می آید که دائمن در حال گردش و تغییر است و ما آنرا میدان مغناطیسی فکر می نامیم. این میدان انرژیایی، لاجرم وارد منطقه روان می شود و درست از همینجا اشکال شروع می شود. این بدان معناست که نیروهای پوزیترونی می توانند آن میدان مغناطیسی را تحت تاثیر قرار دهند و سیگنالهایی که از طرف روان به سمت کورتکس مغز ارسال می شوند، تا شخص را وادار به عمل فیزیکی در جهت تصمیم گرفته شده نمایند را تغییر می دهند. س
این نوع تاثیرات منفی در اتخاذ چنین تصمیماتی، بسادگی و دفعتن رخ نمی دهد، زیرا عوامل زیادی در آن دخیل می باشند. از جمله:س
س ۱ - سطح پیشرفت روحی
س ۲ - عوامل مثبت یا منفی محیط رشد در خارج از محیط خانوادگی
س ۳ - تربیت صحیح و یا نادرست دینی یا معنوی
س ۴ - محیط و تربیت مثبت و یا منفی خانوادگی در ایجاد شخصیتی سست و یا قوی
س ۵ - داده های سیستم کارما در ارتباط با تعیین برخی سیکل های یک زندگی زمینی
و عوامل بسیار دیگری که ذکر آنها در این مختصر نمی گنجد. س
با این اوصاف به سادگی می توان گفت: س
چنین رفتارهایی که مورد بحث می باشند و شما آنها را اهریمنی نامیده اید، با تغییر در میدان مغناطیسی فکر، نه در روح بلکه در منطقه روان به وقوع می پیوندند. س
در انتها، فراموش نکنید که به هر اندازه یک انسان به سمت میدان پوزیترونی (تاریکی، سیاهی و یا ظلمت) کشش پیدا کند، امکان ارتکاب به چنین اعمالی در او قوت می گیرد. اما خبر خوش آن است که به همان اندازه نیز امکان دخالت نیروهای الکترونی (نورانی، مثبت و یا معنوی) که با تایید مبدا خلقت همراه است، افزایش می یابد.س باس
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش
18.07.2021
سوال سس
با عرض سلام و ادب و تواضع. بنده متاسفانه تمام مدت در حال گله و شکایت هستم و اطرافیان، من را به عنوان یک فرد غرغرو میشناسند. گاهی اوقات گریه ام میگیرد، ازاینکه به طور واضح می بینم که جز زهر و تلخی چیزی از وجود من به دوروبر و انسانهای اطرافم ساطع نمی شود و به عینه می بینم که تحمل اخلاقهای بدم چقدر برای مخصوصا نزدیکانم سخت است. واقعا خودم دیگر توان تحمل خودم را ندارم. چگونه می توانم این نفس ناشکر و قوی را تحت کنترل درآورم و اینقدر دیگران را با رفتارهای آزاردهنده ام اذیت و از خودم متنفر نکنم؟
پاسخ
با عرض سلام
خانم محترم، بگذارید واضح و آشکارا به شما بگویم که ما درمیان منطقه ای ساکن هستیم که اصطلاحن آن را جهنم می نامند. به غیر از این سیاره و تعدادی از سیارات دیگر که مشابه زمین هستند، جهنم دیگری وجود ندارد. بدیهی است این محیط سرشار است از انواع دردها، رنجها و ناکامی ها و پدیده های ناراحت کننده ای که ما را از حالت عادی خارج می کنند. گذشته از آن، تغییر فصول و حرکات ستارگان و سیارات نیز بر روحیات ما اثر می گذارند. به همه آنچه گفته شد، تاثیرات سیستم کارما بر روان را نیز باید افزود. در هر ثانیه هزاران فعل و انفعال در روح ما رخ می دهد که اثرات آن در فکر ما تجلی می کند و روان را متاثر می سازد .س
آنچه شما از وضعیت خودتان شرح دادید، اگر منشا مادی نداشته باشد، نوعی قبض و گرفتگی موقتی است که به انواع مختلف برای همه، در هر مقامی باشند پیش می آید. حتی برای مقامات معنوی شامخ و کم نظیری چون استاد الهی نیز این گرفتگی ها رخ داده است. در این حالت باید مراقب بود که کار غیرقابل جبرانی را مرتکب نشویم، زیرا اگر این وضعیت تنها به رفتار تلخ، (بدون برخورد فیزیکی ناگوار) با دیگران محدود شود، قابل جبران است.س
در چنین مواقعی من به همه دوستانی که گرفتار وضعیت مشابه ای هستند، مشاهده ویدئو کلیپ « مناجات استاد و گرافیک سیرکمال» را پیشنها می کنم. این فیلم کوتاه ده دقیقه ای چنان تنظیم شده است که روان را از تیرگی ها می شوید. البته باید بطور مداوم در چندین روز، برای مثال تا هفت، چهارده و یا چهل روز، روزی یکبار، قبل از خواب با دقت مشاهده شود. مشاهده متمرکز این کلیپ را بطور جدی به شما توصیه می کنم.س
گفته اید که برخی اوقات گریه تان می گیرد. در این حال از گریه کردن خودداری نکنید و اجازه دهید تا هر زمان که ممکن است گریه ادامه یابد. زیرا گریه طبیعی (و نه با اجبار) نیز روان را از بار منفی تخلیه می کند.س
شنیدن موسیقی و یا دیدن فیلم مورد علاقه تان نیز کمک بزرگی است. من خودم از فیلم « بزم شبانه » در کانال یوتیوب اندیشه آنلاین آلمان استفاده می کنم و همیشه، بدون استثناء نتیجه مثبت است.س
در انتها باید بگویم، کنترل نفس، بطور نسبی ممکن است، ولی کنترل کامل، فقط با کسب کمال روحی نهایی امکان پذیر است.س
در هر حال برایتان آرزوی بهبود دارم و تصور می کنم خدا مشکلتان را حل خواهد نمود. مراقب خانواده تان باشید.س
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش
18.07.2021
سوال سس
با درود
می خواهم نظر شما را در چند جمله در مورد حضرت استاد الهی بدانم. شما ایشان را مختصرأ چگونه معرفی می کنید؟
جواب
با درود
البته ما نظر خود را در مورد ایشان، طی هفت مقاله در بخش «شخصیتهای تاثیرگذار» و دستاوردهای ایشان را در بخشهای مختلف از جمله در بخش «علوم تلفیقی» ارائه داده ایم. اما بطور خلاصه و در چند جمله می توانم ایشان را بر اساس دستاوردهایشان، بدین شرح معرفی کنم:س
س - استاد الهی یک نابغه موسیقی و یک شخصیت استثنائی بودند که از طرف مبدا خلقت مآمور کشف اسرار شدند. س
س - ایشان در اولین قدم، ارکان و اساس اعتقادات گروه عرفانی اهل حق را یک دست نموده و آن را همگانی و عمومی ساختند.س
س - ایشان برحسب یک مشاهده معنوی از نحوه ایجاد خلقت، برای اولین بار در جهان موفق شدند، تصویر کامل و بی نقصی از این پروسه ارائه دهند.س
س - استاد با جوهرکشی ادیان و عرفان برخاسته از آن، موفق شدند، دکترینی را ارائه دهند که بر آن اساس، تکلیف انسان با خودش، ارتباط با خالق، و با اجتماع، ترسیم و تشریح می شود. س
س - طی پروسه فوق و با زحماتی مشابه، ایشان دانشگاه سیرکمال که آخرین مرحله حقیقت است را از دل مکتب عرفانی اهل حق بیرون کشیده و بدون هیچگونه چشمداشت و یا اگر و اما، در اختیار عموم مردم قرار دادند.س
س - با اختیاراتی که از مبدا خلقت کسب شده است، ایشان آینده نه چندان دور نوع انسان در زمین را تغییر داده و این تغییرات را در قالب ردیفی از پیشگوئی ها (سری اول . سری دوم)، به انسانها نوید دادند. س
س - استاد طبق همین اختیارات یاد شده، در تطابق با وضعیت کنونی جوامع، با تغییراتی که در نحوه سیرکمال بوجود آوردند، نقشه راه را تغییر داده، مسیر را نه تنها برای دانشجویان حقیقت، بلکه برای همه انسانها هموار نمودند.س
س - استاد الهی خلقت خاص نبودند، اما موفق شدند طی چندین زندگی زمینی، با کوششی مثال زدنی به مقام مظهریت دست یابند. این مقام، حداقل در تمدن حاضر، آخرین مورد خواهد بود و مظهریت دیگری در این حد نخواهد آمد. از اینرو، جهان بینی ایشان نیز آخرین علم است و علمی بالاتر نخواهد آمد. چون کامل و بی نقص است.س
متآسفانه،س
بیش از این با خلق گفتن روی نیست بحر را گنجایی اندر جوی نیست
زیرا در غیر اینصورت مجبور می شویم وارد محدوده متافیزیک شویم و فکر می کنم این امر برای همگان قابل درک نباشد.س
در انتها، برای آنکه کمی با اخلاقیات ایشان آشنا شویم، به یک گفته ایشان در کتاب برهان الحق بسنده می شود.س
س " قلب پاکان جای محبت است و نور افروزی، نه جای ظلمت و کینه توزی "س
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش
11.07.2021
سوال سس
با درود. قبلآ عرض کنم، من نه آتئیست هستم و نه صد در صد خداباور. در رابطه با سوالی که یکی از آتئیست ها عنوان داشته و شما در بخش پاسخ به سوالات سایت پژوهشکده در تاریخ ۲۶/۰۶/۲۰۲۱ انتشار داده اید، به نظرم می آید که شما مدرکی دال بر اینکه این گوناگونی و انشعابات در ادیان و ایجاد مذاهب، مورد تایید پیامبران باشد را ارائه نداده اید و بیشتر به نظر می آید که مقصودتان تطهیر ادیان است. در غیر اینصورت برای روشن شدن ذهن بنده یک یا دو نمونه از خود ادیان مثال بیاورید که این مسئله را تایید نموده باشند. با تشکراز زحمات شماس
پاسخ
با درود. برای ارائه پاسخی مناسب، مطالبی از سه دین مطرح و بزرگ جهان می آورم و مختصرن آنها را تفسیر می کنم.س
در مسیحیت:س
یوحنا فصل هفدهم آیه ششم
من تو را به آن کسانی که تو از میان جهانیان برگزیده و به من بخشیدی شناسانیدم. آنان متعلق به تو بودند و تو آنان را به من بخشیدی و آنها مطابق کلام تو عمل کردهاند.س
در این آیه، عیسی، به وضوح می گوید، ای خدا، تو از میان مردم سیاره زمین، کسانی را به من دادی و من هم تو را به آنها شناساندم. در قسمت دوم، او تاکید می کند که این افراد متعلق به تو بودند و تو آنها را به من دادی. برای چه کار؟ برای تعلیم.س
آنچه از این آیه قابل استخراج است آنکه، از میان مردم این سیاره، کسانی نیز وجود دارند که گرچه آنها نیز به تو متعلق هستند(چون فقط یک خدا وجود دارد) ولی تو آنها را به من نداده ای.س
هر ۲۶ آیه فصل هفدهم انجیل یوحنا، کمابیش موید همان است که گفته شد. همین امر نشان دهنده گوناگونی در نِحله های فکری در زمین می باشد و موید آن است که خود خدا ایجاد این گوناگونی و تفاوت در دیدگاه را از روی قصد و عمد مجاز دانسته است.س
یوحنا فصل ۱۴ آیه دوم
. در خانۀ پدر منزلهای بسیاری است، وگرنه به شما میگفتم. میروم تا مکانی برای شما آماده کنم
این قسمت را من در کتاب «تفسیری متفاوت از کتاب مقدس» بدقت بررسی نموده ام. در اینجا می توانم بطور مختصر بگویم که جمله "خانه های بسیار" بطور واضح، موید این امر است که در قلمروی اصلی، یا همان "خانه پدر"، قلمروهای کوچکتر بسیار دیگری یافت می شوند که متعلق به عیسی نمی باشند، زیرا او در ادامه می گوید: " میروم تا مکانی برای شما آماده کنم ". پس قلمروهای دیگر، متعلق به دیگران است. در اینجا نیز امر گوناگونی در ادیان و مذاهب و اینکه خود خدا آن را مهندسی نموده است، مورد تایید است.س
یوحنا فصل دهم آیه ۱۴
من شبان نیکو هستم، من گوسفندان خود را میشناسم و آنها هم مرا میشناسند. خدایا تو این افراد را به من دادی
در این آیه نیز همه آنچه فوقن ارائه شد، مورد تایید است. لازم به تفسیر مجدد نیست. زیرا گوسفندان دیگری نیز هستند که عیسی آنها را نمی شناسد، زیرا به او متعلق نیستند.س
در اسلام
در اینجا به بررسی یک آیه از یک سوره قرآن بسنده می شود، زیرا در غیر اینصورت سخن بیهوده به درازا می کشد. تا همین اندازه نیز برای انسانهای عاقل و منطقی مانند شما کفایت می کند.س
سوره هود آیه ۱۱۸
س " وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً واحِدَةً وَ لا يَزالُونَ مُخْتَلِفِينَ " س
و اگر پروردگارت مىخواست، هر آينه همهى مردم را (با اجبار)، يك امّت واحده (و داراى يك عقيدهى حق) قرار مىداد، در حالى كه همچنان اختلاف مىورزند.س
این آیه به وضوح تاکید بر آن دارد که تفاوت و گوناگونی در اعتقادات و حتی آداب و رسوم، بخشی از طرحی بوده است که خدا برای نحوه خلقت در نظر داشته است.س
در هندوئیسم
در این دین، عقیده کلی ناشی از کلیت «بهاگواد گیتا» که خود، جوهر وداها می باشد، بر آن است که مظهر خدا لازم نیست که تنها در هندوستان با نام کریشنا و به زبان سانسکریت ظهور یابد .س
همین عقیده شجاعانۀ اساسی، موید آنچیزی است که ما سعی در اثبات آن داریم، یعنی آنکه انشعابات در ادیان و ایجاد نِحله های فکری، چیزی است که خود خدا می خواسته و می خواهد که باشد، تا همه بتوانند بر اساس تفکرات خود که ناشی از درجه پیشرفت روحی شان است به اظهار عقیده بپردازند و بر آن اساس زندگی کنند و با خدای خود تماس حاصل نمایند. زیرا زمانی که یک مظهرالله دیگر با زبان و نامی دیگر در گوشه ای دیگر از جهان، ظهور می یابد، آن حقیقت ازلی را به شکلی دیگر بیان می کند و بر آن اساس مذاهب دیگری بوجود می آیند.س
آنچه گفته شد مصداق کامل "دمکراسی" می باشد. حال خشکه گرایان در طول تاریخ چه بر سر این حقیقت آورده اند، بر اکثر افراد جوامع بشری روز بروز آشکار تر می شود.س
در این رابطه در خود گیتا نیز می توانید آیه هایی در تایید گوناگونی در تفکر بیابید. س
........................
نوشته بودید که من قصد تطهیر ادیان را دارم. البته باید دانست همه ادیان ریشه در مبدا خلقت دارند. پس اصل و ریشه همه آنها یقینن صحیح و مطهر بوده است. اما متاسفانه آنچه امروزه شاهد آن هستیم، ایجاد حیرت آور تعداد زیادی دکان، تحت لوای ادیان است. س
وضعیت ادیان و مذاهب در حال حاضر مانند پیچ هایی است که تعدادی از اجزا را به هم متصل نگه می داشته اند، اما به مرور زمان با ازدیاد دگماهای خرافی و جعلیات بی شرمانه، زنگ زده و پوسیده اند و کارآئی خود را از دست داده، دیگر قادر نیستند اجزا را به هم متصل نگه دارند. دلیل آن، ایجاد "ایسم" های مختلف و فرار روزافزون مردم از ادیان می باشد. س
از اینرو با تایید مبدا اصلی خلقت، لازم آمد یک جهانبینی جدید ایجاد شود که بتواند احیا کننده عقاید خداباورانۀ اصیل در سطحی نوین و همه پسند و منطقی بوده، با علوم آکادمیک نیز هماهنگی کامل داشته باشد. این جهانبینی، در قالب علوم تلفیقی استاد
الهی ارائه شد و در اختیار همگان قرار گرفت. س
استاد الهی در جائی می گویند که اعتقاد مردم به مرور به ادیان کم، و به خدا زیاد می شود. شاید درست به همین دلیل بود که ایشان اصول همه ادیان را جوهر کشی نموده در سه اصل ساده در اختیار همگان قرار دادند. س
الف) خدا درون قلب توست و قبله نیز همانجاست. هر حرف و سخنی داری با او درمیان بگذار. به هر زبان، در هر وضعیت و به هر شکل.س
ب) آنچه برای خودت نیک می دانی برای دیگران هم همان را بخواه و انجام بده و هرچه برای خودت بد می دانی برای دیگران هم مخواه و انجام نده.س
پ) تلاش کن بفهمی از کجا آمده ای در این دنیا چه باید انجام دهی و بعد از مرگ چه اتفاقی می افتد.س
گفته شد اصل و ریشه دمکراسی و آزادی در ابراز عقیده، از جانب خود خدا بوده است. یکی از دلایل آن اینکه: س
س " تنها، رویارویی افکار متضاد، باعث شکوفائی در فکر می شود. زیرا تضاد، عامل رشد است و این یک قانون ازلی است"س
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش
26.06.2021
این سوال از طرف دوستان آتئیست ارسال شده است
سوال سس
با
درود. در هر دین دستوراتی وجود دارد که با دستورات ادیان دیگر متفاوت و یا
مغایر است. همین ثابت می کند که خدا ساخته و پرداخته ذهن ماست و وجود
خارجی ندارد. در غیر اینصورت یک خدای واحد، یک دستور واحد نیز می دهد و
اینقدر حرفش را عوض نمی کند.سس
پاسخ
با
درود. اول آنکه نمی دانم منظور شما از ارسال این مطلب چیست. احتمالن می
خواهید نظر مرا بدانید زیرا در هر صورت ارائه مطلب بصورت یک سوال نیست. با
این وصف من هم می توانم تنها، نظر خود را در این مورد بیان کنم.س
شما از قسمت اول مطلب خود نتیجه گرفته اید که چون دستورات در ادیان با هم متفاوت است از اینرو خدا ساخته ذهن ماست. من معتقدم اتفاقن همین امر نشان می دهد که یک نظم دهنده بسیار هوشمند وجود دارد که ضمنن بسیار دمکراتیک نیز می اندیشد. راستش را بخواهید دمکراسی از خود خدا ناشی می شود.س
دلیل آنکه :س
س ۱ - اول آنکه تفاوتات و گوناگونی در دستورات دینی، که شما بدان اشاره نموده اید مربوط به شریعت هر دین است. اینجای کار را خدا به سردمدار هر دین و مذهبی واگذار نموده است تا برحسب روحیات، آداب و رسوم و فرهنگ و توانائی های مردم اولیه ای که بدان دین گرویده اند قواعد و دستوراتی را وضع نماید. حتی در داخل هر دین به مرور انشعاباتی بعضن خونین بوجود آمد و در پی آن، دستورات جدیدی نیز ابلاغ شد. برای مثال در مذهب سنی، پنج وعده نماز می خوانند ولی با بوجود آمدن شیعه، این تعداد به سه وعده تقلیل یافت و یا تمام تغییراتی که در مذهب پروتستان ایجاد شد که برخی از آنها با دستورات کاتولیکها همخوانی ندارد. تنها مشاهده و مقایسه کلیساهای آنها با یکدیگر موید این امر است. س
مسلمن تا به امروز خشکه گرایان هر کدام از مذاهب، آن مذهب دیگر را به ارتداد دینی متهم نموده، هرجا که توانسته اند، مال و جان و ناموس یکدیگر را بر باد داده اند. حال آنکه آن انشعابات و دستورات جدید، از این جهت به اجرا درآمده اند زیرا خدا موافق آن بوده است. س
س ۲ - اصول اولیه هر دین با ادیان دیگر متفاوت نبوده است، بلکه خرافات و خشکه گرائی و دگماتیسم باعث از بین رفتن اصل قضییه شده است. خب سوال این است: این اصول کدام است؟. در اینجا پاسخ ما این است که: در این دوره، استاد الهی آن اصول اولیه را از همه ادیان جوهرکشی نموده در اختیار ما قرار داده اند. این اصول بسیار ساده، عبارتند از:س
الف) خدا درون قلب توست و قبله نیز همانجاست. هر حرف و سخنی داری با او درمیان بگذار. به هر زبان، در هر وضعیت و به هر شکل.س
ب) آنچه برای خودت نیک می دانی برای دیگران هم همان را بخواه و انجام بده و هرچه برای خودت بد می دانی برای دیگران هم مخواه و انجام نده.س
پ) تلاش کن بفهمی از کجا آمده ای در این دنیا چه باید انجام دهی و بعد از مرگ چه اتفاقی می افتد.س
خود استاد الهی به همه آنجه فوقن عنوان شد پاسخ داده اند.س
به غیر از این سه بند، هرچه گفته شود در مقوله فروعات است و تاثیری در اصل دین ندارد. من فکر نمی کنم که شما، دوستان هم عقیده تان و یا هیچکس دیگر، حداقل با بند دوم و سوم مخالفتی داشته باشد. س
در تعالیم استاد الهی می آموزیم که خدا همه مخلوقات خود را به یک اندازه دوست دارد و به همه به یک نحو نگاه می کند. تفاوت در این است که ما تا چه اندازه به آن منبع انرژی نزدیک باشیم. در این تعالیم هیچ مذهب و دینی تخطئه نمی شود و حتی بت پرست نیز مورد شماتت قرار نمی گیرد، زیرا خدا از هر کس به اندازه فهم و درکش توقع دارد. به همین دلیل، اگر سنی پنج وعده و شیعه سه وعده نماز می خواند ، آن دست بسته و این با دست های آویزان ، هر دو روش مورد قبول و پذیرش خداست. در این رابطه، طبق آموزش های استاد، خدا تنها یک شرط گذاشته است و آن این است که باید هر کس به هرچه اعتقاد دارد، با ایمان راستین و قلبن به آن عقیده عمل کند. همین شما که بنابر گفته خودتان خداناباور هستید، اگر از روی وجدان بیدار انسانی و بر اساس اعلامیه حقوق بشر عمل کنید، عین خداپرستی است. چه خداپرستی بهتر از این.س
در انتها باید عرض کنم که هیچ کس وجود ندارد که درونن و از اساس، خداناباور باشد. مخالفت آتئیست ها در واقع با خرافات ، خشکه گرائی، دگماتیسم و فروعات غیرضروی و غیر منطقیی می باشد که در طول تاریخ به سه اصل یاد شده فوقن، اضافه شده اند. خاصه آنکه اگر تو ظاهرن به خدا اعتقاد نداشته باشی، در هر حال او به تو اعتقاد دارد و مابین تو و آن خداپرست فرقی نمی گذارد. س
در این ارتباط نباید فراموش شود که، هدف اصلی از خلقت، سیرکمال روحی موجودات است و گذشته از مواردی بسیار نادر، همه دیر یا زود بدان دست خواهند یافت.س
شما از قسمت اول مطلب خود نتیجه گرفته اید که چون دستورات در ادیان با هم متفاوت است از اینرو خدا ساخته ذهن ماست. من معتقدم اتفاقن همین امر نشان می دهد که یک نظم دهنده بسیار هوشمند وجود دارد که ضمنن بسیار دمکراتیک نیز می اندیشد. راستش را بخواهید دمکراسی از خود خدا ناشی می شود.س
دلیل آنکه :س
س ۱ - اول آنکه تفاوتات و گوناگونی در دستورات دینی، که شما بدان اشاره نموده اید مربوط به شریعت هر دین است. اینجای کار را خدا به سردمدار هر دین و مذهبی واگذار نموده است تا برحسب روحیات، آداب و رسوم و فرهنگ و توانائی های مردم اولیه ای که بدان دین گرویده اند قواعد و دستوراتی را وضع نماید. حتی در داخل هر دین به مرور انشعاباتی بعضن خونین بوجود آمد و در پی آن، دستورات جدیدی نیز ابلاغ شد. برای مثال در مذهب سنی، پنج وعده نماز می خوانند ولی با بوجود آمدن شیعه، این تعداد به سه وعده تقلیل یافت و یا تمام تغییراتی که در مذهب پروتستان ایجاد شد که برخی از آنها با دستورات کاتولیکها همخوانی ندارد. تنها مشاهده و مقایسه کلیساهای آنها با یکدیگر موید این امر است. س
مسلمن تا به امروز خشکه گرایان هر کدام از مذاهب، آن مذهب دیگر را به ارتداد دینی متهم نموده، هرجا که توانسته اند، مال و جان و ناموس یکدیگر را بر باد داده اند. حال آنکه آن انشعابات و دستورات جدید، از این جهت به اجرا درآمده اند زیرا خدا موافق آن بوده است. س
س ۲ - اصول اولیه هر دین با ادیان دیگر متفاوت نبوده است، بلکه خرافات و خشکه گرائی و دگماتیسم باعث از بین رفتن اصل قضییه شده است. خب سوال این است: این اصول کدام است؟. در اینجا پاسخ ما این است که: در این دوره، استاد الهی آن اصول اولیه را از همه ادیان جوهرکشی نموده در اختیار ما قرار داده اند. این اصول بسیار ساده، عبارتند از:س
الف) خدا درون قلب توست و قبله نیز همانجاست. هر حرف و سخنی داری با او درمیان بگذار. به هر زبان، در هر وضعیت و به هر شکل.س
ب) آنچه برای خودت نیک می دانی برای دیگران هم همان را بخواه و انجام بده و هرچه برای خودت بد می دانی برای دیگران هم مخواه و انجام نده.س
پ) تلاش کن بفهمی از کجا آمده ای در این دنیا چه باید انجام دهی و بعد از مرگ چه اتفاقی می افتد.س
خود استاد الهی به همه آنجه فوقن عنوان شد پاسخ داده اند.س
به غیر از این سه بند، هرچه گفته شود در مقوله فروعات است و تاثیری در اصل دین ندارد. من فکر نمی کنم که شما، دوستان هم عقیده تان و یا هیچکس دیگر، حداقل با بند دوم و سوم مخالفتی داشته باشد. س
در تعالیم استاد الهی می آموزیم که خدا همه مخلوقات خود را به یک اندازه دوست دارد و به همه به یک نحو نگاه می کند. تفاوت در این است که ما تا چه اندازه به آن منبع انرژی نزدیک باشیم. در این تعالیم هیچ مذهب و دینی تخطئه نمی شود و حتی بت پرست نیز مورد شماتت قرار نمی گیرد، زیرا خدا از هر کس به اندازه فهم و درکش توقع دارد. به همین دلیل، اگر سنی پنج وعده و شیعه سه وعده نماز می خواند ، آن دست بسته و این با دست های آویزان ، هر دو روش مورد قبول و پذیرش خداست. در این رابطه، طبق آموزش های استاد، خدا تنها یک شرط گذاشته است و آن این است که باید هر کس به هرچه اعتقاد دارد، با ایمان راستین و قلبن به آن عقیده عمل کند. همین شما که بنابر گفته خودتان خداناباور هستید، اگر از روی وجدان بیدار انسانی و بر اساس اعلامیه حقوق بشر عمل کنید، عین خداپرستی است. چه خداپرستی بهتر از این.س
در انتها باید عرض کنم که هیچ کس وجود ندارد که درونن و از اساس، خداناباور باشد. مخالفت آتئیست ها در واقع با خرافات ، خشکه گرائی، دگماتیسم و فروعات غیرضروی و غیر منطقیی می باشد که در طول تاریخ به سه اصل یاد شده فوقن، اضافه شده اند. خاصه آنکه اگر تو ظاهرن به خدا اعتقاد نداشته باشی، در هر حال او به تو اعتقاد دارد و مابین تو و آن خداپرست فرقی نمی گذارد. س
در این ارتباط نباید فراموش شود که، هدف اصلی از خلقت، سیرکمال روحی موجودات است و گذشته از مواردی بسیار نادر، همه دیر یا زود بدان دست خواهند یافت.س
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش
20.06.2021
این سوال از طرف دوستان آتئیست مطرح شده است
سوال سس
با درود. من یک خداناباور هستم ولی اهل تحقیق و گفتگو. سوالی داشتم که از بچگی ذهن مرا مشغول خود کرده است. خوشحال می شوم نظر شما را در این مورد بدانم که :
"اگر خدا وجود دارد و عادل هم هست، چرا به برخی ار انسانها بیشتر می گوید و آنها را بیشتر حالی می کند و برخی را کمتر؟ آیا به آن شخصی که اسرار بیشتری گقته شده است لطف بیشتری نشده است؟" س
پاسخ
با درود. در این مورد می شود به اندازه یک کتاب به قطر مثنوی معنوی، مطلب نوشت و فلسفه بافی نمود. اما من ترجیح میدهم پاسخ به این سوال، ساده ولی افکتیو باشد. س
برای درک این مطلب، شما می توانید خدا را یک میدان مغناطیسی ناشناس و غیرقابل روئیت در نظر بگیرید که همه اطلاعات خود را در همه زمینه های مربوط به جهان هستی بطور دائم و بی وقفه از درون خود به بیرون پخش می کند. پس تا اینجای کار هیچ لطف اضافه ای به هیچ کس نشده است و بدیهی است که به کسی هم کم لطفی نشده است. حال سوال این است که " فرق مابین آنکه بیشتر می داند و دیگران که کمتر می دانند در کجاست؟"س
مقدمتن باید دانست بدون وارد شدن به مبحث اولین خلفت که ماهیت نام دارد، صِرف تراوش اطلاعات از این منبع عظیم، میدان جاذبه ای را بوجود می آورد که آن را بسادگی میدان نور می نامیم، زیرا یکی از خواص نور، آگاهی می باشد. این میدان نور، همه ذرات جهان هستی را به سمت خود جذب می کند. با این وصف باید همه بطور یکسان به طرف وی جذب شوند و نتیجه، اصولن این خواهد بود که همه بطور یکسان، یک واقعیت را درک نمایند. اما چرا اینطور نیست؟
جواب آن است که این منبع عظیم، این اطلاعات را در بستری تراوش می دهد که خود، آن را از قبل، آگاهانه مهندسی نموده است. این بستر را جهان تاریکی و جهل می نامیم، زیرا اگر جهل نبود، لزومی برای تراوش اطلاعات از طرف خدا نمی بود. در این حالت، دو میدان کشش و جاذبه بوجود می آید. میدان مغناطیسی نور و تاریکی که هر کدام دارای قدرت جاذبه خود می باشند که با آن دیگری در تضاد است اما دارای انرژی کششی و جاذبه ای مساوی با آن دیگریست.س
برای خلاصه کردن مطلب می توان بسادگی گفت: " خدا همه موجوداتِ همه پهنه هستی را در میان این دو نیروی متضاد بوجود آورد و قرار داد."س
حال با این توصیفات، فکر می کنم به پاسخ کلی دست می یابیم و آن اینکه: س
س " به هر اندازه که به منبع اطلاعات نزدیک شوی، از منبع جهل و نادانی دور می شوی و بالعکس. از آنجا که به علت کشش جهان تاریکی، هیچ کس را یارای آن نیست تا در دوران اولیه خلقت خود، متناوبن بطرف منبع نور حرکت کند، مدت
پنجاه هزار سال زمینی که در هزار زندگی زمینی باید طی شود را به هر شخص فرصت داده اند تا با شناخت جهان ظلمت و اثرات منفی آن، خود را به منبع نور چنان نزدیک کند که بازگشت به عقب، دیگر امکان پذیر نباشد. به این پروسه می گویند سیرکمال."سس
بنابراین، به هر اندازه که به منبع نور نزدیک شوی، نسبت به آنها که از تو عقب تر می باشند، آگاه تر هستی، و این در حالی است که، محبت خدا و لطف او، در مورد تو که جلوتر هستی وهمینطور به آن عقب ترها از ابتدا تا انتهای مسیر تغییر نکرده و نمی کند، بلکه این خود تو هستی که تصمیم می گیری تا چه اندازه به جلو بروی و از لطف آن منبع بیشتر استفاده کنی. نطریه نسبیت خاص آلبرت آینشتاین، بطور شگفت آوری به آنچه در این پاراگراف عنوان شد مطابقت دارد. س
"سرعت نور در خلاء صرف نظر از حرکت نسبی ناظر بطرف آن منبع برای تمام ناظرها یکسان و برابر می باشد." س
امیدوارم توانسته باشم تا حدودی به سوال شما پاسخ بدهم.
س
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش
16.06.2021
این سوال از طرف دوستان آتئیست مطرح شده است
سوال سس
دین به چه درد می خورد و کدام مشکل اجتماعی مردم را حل می کند؟ س
پاسخ
فکر می کنم در پاسخ به سوالات دیگران، اینکه دین چه بوده و به چه درد می خورده است را مورد بررسی قرار داده ام. اما اینکه امروزه ادیان به چه کارمی آیند، مسئله دیگریست که باید کمی مورد تدقیق قرار گیرد. س
به عقیده شخصی من، تاریخ مصرف همه ادیان بسر آمده است. دلیل آنهم این است که :س
س ۱- از دیدگاه اجتماعی شاهد آن هستیم که قوانین وضع شده برای افراد یک اجتماع در کشورهای دمکراتیک، چه از لحاظ روابط بین انسانها و همینطور دولت با ملت و چه از لحاط بهداشتی و حقوق شهروندی، بسیار پیشرفته تر است از قوانین ادیان. کشورهای عقب مانده نیز دیر یا زود مجبور به رعایت بند بند اعلامیه حقوق بشر خواهند بود. در غیر اینصورت منزوی خواهند شد.س
س ۲- از دیدگاه معنوی و ارتباط با خدا، برای خداباوران، اجرای همان سه اصل ارائه شده توسط استاد الهی در اصول عقاید ایشان کاملن کافی است.س
این سه اصل از اصول عقاید چنین هستند:س
.الف) خدا در قلب توست و خانه او نیز در قلب تو می باشد. با او گفتگو کن
ب) هرچه برای خودت نیک میدانی بر دیگران نیز روا بدار و هرچه برای خودت نمی خواهی و مضر می دانی برای دیگران هم نخواه .س
پ) سعی کن بفهمی از کجا آمده ای، وظیفه ات در این دنیا چیست و وقتی مُردی به کجا می روی و چه می شود.س
چون صد آمد، نود هم پیش ماست.س
س
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش
16.06.2021
این سوال از طرف دوستان آتئیست مطرح شده است
سوال سس
اگر هرکس هر دردی دارد و به هر سرنوشت شومی که گرفتار است، بنابر عقیده شما، نتیجه اعمال خودش می باشد، پس چرا خدا از ما می خواهد به دیگران کمک کنیم؟ از آن گذشته چرا خود خدا به این افراد کمک نمی کند؟س
جواب
تصور می کنم قبلن هم به سوالی مشابه سوال شما پاسخ داده ام. در اینجا بطور خلاصه می توانم بگویم:س
الف) قسمت اول فرمایش شما صحیح است. یعنی سرنوشت هر کس در گرو داده های سیستم کارما، یا همان اعمال و افکار و نیات آن شخص است. به غیر از خلقت های خاص که بحث دیگری است.س
ب) بله به ما توصیه شده است به افرادی که نیاز به کمک و مساعدت ما دارند، با در نظر گرفتن اولویت ها، یاری برسانیم. این امر حداقل دو نتیجه مثبت برای ما دارد.س
اول آنکه: صفت نیک نفسی و بزرگمنشی را درما تقویت می کند که نتیجه آن پرهیز از برخی اشتباهات و لغزش ها می باشد. س
دوم آنکه: اگر در مواردی ما نیز درگیر اشتباهاتی کمابیش مشابه بشویم که نتیجه آن فرو افتادن در سریالی از مشکلات باشد، یا از ابتدا، ما را از انجام آن اشتباه پرهیز می دهند و یا نتیجه منفی آن اشتباه طوری رفع می شود که طوفان شدیدی در زندگی ما ایجاد نشود و یا از اساس، از ایجاد طوفان ممانعت به عمل خواهند آورد.س
پ) راستش را بخواهید، زمانی که شما تصمیم به کمک به دیگران می گیرید در واقع این همان خدای درون شماست که شما را به انجام آن عمل نیک، ترغیب می کند تا هم آن شخص، مشکلش حل شود و هم شما نتیجه عمل نیک خود را بگیرید .س
در این رابطه مراجعه کنید به مقاله "مکانیزم تعامل و همکاری مابین اجزای روح ملکوتی"س
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش
09.06.2021
سوال مربوط به مقاله "پولس و الهیات مسیحی" در بخش الهیات پژوهشکده
سوال سس
با عرض درود. به نظر شما آیا پولس همه مبانی الهیات مسیحی را بنیان گذاشته است؟ با تشکر از شماس
جواب
با درود. خیر اینطور نیست، اما اساس کار را او بنا نهاد و در طول صدها سال به تدریج کسانی مانند سنت آگوستین آمدند و بر اساس همین گفتارهای پولس صدها بلکه هزاران جلد کتاب نوشتند. برای مثال سنت آگوستین تا آنجا که بیاد دارم چهارده جلد کتاب در ارتباط با جهان مسیحیت نوشته است که این کتب، اساس کار دیگران شده اند. اما در هر حال به عقیده من پایه و مایه تفکرات و الهیات مسیحی از پولس است. س
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش
06.06.2021
سوال س
با درود خدمت شما....س
آیا به نظر شما می شود برخی از صفات منفی را به خدا نسبت داد. یعنی آنکه برای مثال بگوئیم خدا خودش نیز دارای صفت خشم و یا شهوت است. لطفآ نظر خود را بفرمائید؟س
جواب
با درود. ببینید، همه عرفای راستین از چهار گوشه جهان و همینطور همه پیامبران و فلاسفۀ معتقد به خدا، او را کامل و بی نقص می دانند. با این وصف هر کدام از صفاتی که شما نام بردید، باعث نقص در مبدا خلقت می شود و خدا را از مطلق و کامل بودن ساقط می کند. در این راستا فقط کافی است تصور کنید خدا دارای شهوت است، در این صورت برای رفع این شهوت باید خدای دیگری باشد تا قادر به نزدیکی جنسی با این خدا باشد تا نیاز جنسی او را برآورده کند. تا اینجا سه مشکل اساسی پیش می آید:س
س ۱- این خدا باید جنسیت داشته باشد، یعنی یا مرد باشد و یا زن.س
س ۲- این خدا نیازمند است و این نیاز می تواند بر روی تصمیمات او اثر بگذارد.س
س ۳- یگانگی و بی مثال بودن او زیر سوال می رود، زیرا حداقل یک خدا، با جنسیتی دیگر موجود است که همطراز و لایق نزدیکی جنسی با اوست.س
چنین طرز تفکری در واقع در نِحله های فکری و داستانهای اسطوره ای زیادی به چشم می خورد. برای مثال در فرهنگ اسطوره ای یونان، زئوس خدای خدایان است و دارای یک همسر که ضمنن خواهر او نیز بوده، می باشد که هِرا نام دارد. هرا نیز یک خدا محسوب می شود و دارای قدرتهای بسیار زیادیست و برخی اوقات در مقابل تصمیمات زئوس نیز ایستادگی می کند. در دین هندو، کریشنا که یکی از مظهرات ویشنو از سه خدای بزرگ هندو می باشد، دارای حداقل یک همسر به نام روکمینی بوده است. با این حال همه این مظهرات خدا، فقط در جسم، نیازمند همسر بوده اند. زیرا شهوت مربوط به روح بشری می باشد و نه روح ملکوتی.س
نتیجه آنکه: صفاتی مانند خشم و یا شهوت مطلقن در خدا وجود ندارد مگر آنکه همانطور که گفته شد، مسئله ظهور مادی ذات حق در جسم مطرح باشد که در عرفان اهل حق به این افراد بسیار نادر "ذات بشر" اطلاق می شود. در اینصورت چون هر جسمی بدون استثنآ دارای روح بشری می باشد، آن روح بشری جز در مواردی خاص مانند مورد عیسی مسیح، دارای شهوت نیز می باشد.س
با زبانی ساده، جسم بدون روح بشری امکان پذیر نیست، اما روح بشری بدون شهوت امکان پذیر است.س
برای فهم و درک بهتر این مقوله، باید بیاد داشت که جهان نور که ما آنرا، منبع انرژی الکترونی نامیدیم و همینطور جهان ظلمت که آنرا منبع انرژی پوزیترونی نام دادیم را خود خدا ایجاد نموده است. از این رو، همه صفاتی که در نظر ما انسانها منفی می باشند را نیز خود خدا خلق نمود تا بر اثر کنش و واکنش مابین این دو منبع انرژی، جهان هستی به حرکت درآید و پدیده ها، امکان ایجاد شدن را بیابند و سیرکمال موجودات ممکن شود، بدون آنکه خود خدا، دارای این صفات منفی باشد. همانطور که یک ساختمان، در درون یک مهندس وجود ندارد ولی این مهندس، قدرت ایجاد آن را در خارج از خود دارا می باشد. س
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش
01.06.2021
سوال س
با سلام و عرض ادب و تواضع .........س
با توجه به تمام آنچه که در دو مقاله "روانشناسی اضطراب" و "بیماری فوبیا از دیدگاه نوین" تشریح فرمودید، آیا باید بطور جدی مطلقن از مصرف داروهای ضد اضطراب و افسردگی خودداری کرد (چون فرمودید این نوع داروها امکان ایجاد اعتیاد را بالقوه دارا می باشند و خود اثراتی مضاعف را بر روی روان ایجاد می نمایند) و یا در مواردی که با عدم مصرف دارو، شخص بیمار از شدت دلهره و اضطراب مزمن و همیشگی دچار ناتوانی مطلق در انجام امور روزمره خود می باشد، می تواند در کنار بکار بستن توصیه هایی که در دو مقاله مزبور برای شفای بیماری بیان فرمودید، با تجویز پزشک از این داروها نیز کمک بگیرد؟س
جواب
با درود باید خدمتتان عرض کنم که بنده پزشک نیستم و اجازه تجویز چنین دستورات پزشکی را بخود نمی دهم. هدف ما از انتشار چنین مقالاتی، تغییر تدریجی و اساسی دیدگاه علوم آکادمیک است. از آن گذشته زمانی که افراد به چنین حالتهایی دچار می شوند، چاره ای جز رجوع به پزشکان ندارند. اما من این نوید را به شما می دهم که پزشکان آینده که اکثرن دانشجویان استاد الهی خواهند بود، روش صحیح درمان را به جهانیان ارائه خواهند داد. تا آن روز لازم است با پزشکی کنونی مدارا کنیم. س
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش
21.05.2021
سوال س
ای بابا اولش فکر کردم کانال آتئیست هاست، ولی بازم بد نیست. خب بفرمائید آیا با در نظر گرفتن مه بانگ، گیتی ازلی است؟س س
جواب سبا درود
ببینید واقعیت آن است که اطلاعات علوم فضائی آکادمیک در این مورد بسیار ناچیز است و آنچه تا بحال در این مورد عنوان شده است و فقط در حد چند تئوری و فرضیه می باشد. این مطلب مورد تآیید بزرگترین پروفسورهای علوم فضائی چون پرفسور هارالد لِش می باشد.س
در پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان در بخش علوم تلفیقی، ما بر اساس آموزش های استاد نورعلی الهی سعی نموده ایم نه تنها آنچه در هنگام بیگ بنگ رخ داده را مدلل کنیم بلکه حتی آنچه قبل از آن اتفاق افتاده را نیز مورد بررسی قرار داده ایم. بدیهی است که بخشی از این توضیحات در محدوده متافیزیک قرار می گیرد. با این حال کامل ترین، منطقی ترین و علمی ترین توضیحی می باشد که در حال حاضر وجود دارد.س
پاسخ به سوال شما در مورد ازلی بودن گیتی آن است که:س
س ۱- از دید محدود ما انسانها و یا هر مخلوق دیگری در هر کجای جهان هستی، گیتی نامحدود است و اگر منظور شما از ازل، ابتدای ایجاد خلقت باشد، بله گیتی ازلی بوده است.س
س ۲- با یک دید بسیار وسیع تر و برطبق توضیحات استاد الهی از نحوه ایجاد خلقت، باید بگویم که جهان هستی، از آن زاویه، ازلی نبوده است، زیرا دارای نقطه شروع و مراحل میانی می باشد و روزی نیز به انتها خواهد رسید. از اینرو با این دید، نمی تواند بطور نامحدود موجود بوده باشد.س
با مطالعه مقالات بخش علوم تلفیقی، خودتان به واقعیت امر واقف خواهید شد.س
باس
در پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان در بخش علوم تلفیقی، ما بر اساس آموزش های استاد نورعلی الهی سعی نموده ایم نه تنها آنچه در هنگام بیگ بنگ رخ داده را مدلل کنیم بلکه حتی آنچه قبل از آن اتفاق افتاده را نیز مورد بررسی قرار داده ایم. بدیهی است که بخشی از این توضیحات در محدوده متافیزیک قرار می گیرد. با این حال کامل ترین، منطقی ترین و علمی ترین توضیحی می باشد که در حال حاضر وجود دارد.س
پاسخ به سوال شما در مورد ازلی بودن گیتی آن است که:س
س ۱- از دید محدود ما انسانها و یا هر مخلوق دیگری در هر کجای جهان هستی، گیتی نامحدود است و اگر منظور شما از ازل، ابتدای ایجاد خلقت باشد، بله گیتی ازلی بوده است.س
س ۲- با یک دید بسیار وسیع تر و برطبق توضیحات استاد الهی از نحوه ایجاد خلقت، باید بگویم که جهان هستی، از آن زاویه، ازلی نبوده است، زیرا دارای نقطه شروع و مراحل میانی می باشد و روزی نیز به انتها خواهد رسید. از اینرو با این دید، نمی تواند بطور نامحدود موجود بوده باشد.س
با مطالعه مقالات بخش علوم تلفیقی، خودتان به واقعیت امر واقف خواهید شد.س
باس
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر