:سوال چهارم
س ۴-دوالیسم چیست؟س
جواب:س
در مقالات مختلف در این فصلنامه که برگرفته از کتاب«آفرینش از دیدگاه استاد الهی، فیزیک نوین ذرات»می باشد، به دفعات با الفاظ متفاوت به تشریح این امر پرداخته شده است. اما در اینجا، بطور کاملن خلاصه میتوان گفت: دوالیسم به مفهوم دو سویه بودن پدیدهها میباشد . یعنی هر چیز دارای دو حالت متضاد است که یک سیستم دوالیستی را تشکیل میدهد . بدیهی است برای هرحالت دوالیستی میتوان یک وضعیت بینابین در نظر گرفت که تعادل آن سیستم است.(رجوع شود به مقالهای دوالیسم.)س
با آرزوی موفقیت
ف. تابش
:سوال پنجم
س ۵- نظریه مُثُل افلاطون چه بوده است؟س
جواب:س
گرچه این سئوال مربوط به سه مقاله اول تا سوم این سری مقالات نمی شود با این حال تا آنجا که بتوانم به آن پاسخ خواهم داد. س
افلاطون کل جهان هستی را دو قسمت میدانست . قسمت اول ، جهان قابل حس و روئیت و تجسم یافته که بوسیله ۵ حس ظاهری قابل درک است و دوم جهان مثل و عالم ایده ها. وی راه یافتن به این جهان دومی را فقط از طریق عقل امکان پذیر میدانست . برای مثال وی معتقد بود، اگر ما اسب را میبینیم و تشخیص میدهیم اسب است و نه سگ، این بدان دلیل است که هویت اصلی این حیوان در عالمی دیگر موجود است و آنچه ما میبینیم تنها سایه ای از آن حیوان است . افلاطون برای هر دو جهان مورد بحث، درجاتی نیز قائل بود. س
به عقیده من آنچه افلاطون ارائه داده است چندان بیراه نیست، اشکال در آن است که وی به همه حقایق لازم برای تشریح آن جهانها دست نیافته بود از اینرو نظریه وی از استحکام چندانی برخوردار نیست، گرچه سایه ای از برخی حقایق در آن نهفته است.س
با آرزوی موفقیت
ف. تابش
:سوال ششم
س ۱- آنطور که در توضیحات شما بر گزارش خلقت آمده، عقل اول الکترون است. پس در این صورت عقول بعدی کدامند؟س
جواب:س
در این مورد لازم است تحقیقات عمیق و دامنه دارتری انجام شود. قبل از هرچیز باید به یاد داشت، زمانی که از ماهیت صحبت به میان میآید، نباید یک انسان را در نظر گرفت، گرچه ماهیت می تواند خود را در قالب انسان نیز نشان دهد. اما ما راجع به یک نیروی بسیار عظیمی صحبت میکنیم که ایجاد، حرکت و تداوم جهان هستی در هر دو بُعد از او صادر شده است. این نیرو برای موجودات مادون خود حکم خدائی دارد، زیرا گرچه خالق مطلق، نیروی دیگریست، اما همه آنچه در جهانهای خارج از جایگاه او بوقوع میپیوندد در ارتباط با ماهیت است . برای درک عظمت ماهیت و آنچه او به دستور خدای مطلق بوجود آورده، در یک شب مهتابی دست خود را در یکی از جهات آسمان دراز کرده، با انگشت به آسمان اشاره کنید. تنها آنجا که مسیر انگشت شماست، مکان میلیاردها خورشید، نظیر خورشید ماست و این بدون محاسبه سیارات و برزخهای مربوطه است . گذشته از آن، استاد الهی از کائناتی صحبت به میان میآورد که در ابعادی دیگر قرار دارند. گویا ایشان در آثار بچاپ نرسیده خود به ۱۱ طبق یا بُعد اشاره میکنند. همه اینها شاهکار ماهیت است.س
برای من در حال حاضر، فرمیونها میتوانند ظهور هولوگرافیک عقول بعدی باشند. برای مثال یک کوارک آپ میتواند مفهوم عقل دوم را داشته باشد. س
با آرزوی موفقیت
ف. تابش
:سوال اول
س ۱- قوانین مدون معنوی چیست؟س
جواب:س
.مقدمتن باید دانست مدون به مفهوم گردآورده و ثبت شده است. با این حساب در واقع دو نوع قوانین مدون معنوی را من به رسمیت میشناسم . قانون معنوی مدون عام که مخرج مشترک اصول همه ادیان است. دوم، هفت بَیابَس ، از بیابس عالم ذر تا آخرین آن که بیابس پِردیوری باشد. استاد الهی، این بیابس آخر را چنین تعریف میکند:س
س "......به عبارت آخری همان اسرار کذائی که مورد بحث بود، بصورت قانون و ارکان اهل حق و بنام حق و حقیقت به یاران ابلاغ شد........و ارکان مذبور را به زبان کردی اَورامانی بنام بیابس پردی وری منعقد گشت......." (برهان الحق، استاد نور علی الهی، صفحه ۴۳، خط پنجم تا خط نهم)س
س" .....ولی با صطلاح اهل حق (بیابس)" قرارداد منعقده کافی و قطعی" میباشد، بعبارت اخری" قانون اساسی مذهبی" که معنن با وجه ترکیبی فوق الذکر منافاتی ندارد...... "(برهان الحق، استاد نور علی الهی، صفحه ۱۸، خط ۱۷ و ۱۸)س
از آنجا که مفاد بیابس پردی وری در اختیار همگان نیست و بدلیل آنکه استاد الهی یگانه مرجع و گردآورنده، تصحیح کننده و تفسیرکننده بطون مقدس اهل حق، از جمله کلام سرانجام و نتیجتن بیابس پردی وری میباشد، همگان، اعم از خواص و عامه میتوانند تعالیم استاد را بعنوان مفاد بیابس یاد شده پذیرفته، اجرا نمایند.س
برای کسب اطلاعات بیشتر در این زمینه، به مقاله «ساختار جهان هستی -قسمت دوم» در بخش «جهان هستی» مراجعه نمایید.س
با آرزوی موفقیت
ف. تابش
:سوال دوم
س ۲-منظور از حقایق معنوی کوانتمی چیست و کلن کوانتم به چه معناست؟س
جواب:س
کوانتم به مفهوم کوچکترین ذره ممکنه ای که قابل تجزیه نباشد میباشد. اینکه چه کسی اولین بار این واژه را وارد تعابیر فیزیکی نموده باشد، معلوم نیست، اما ماکس پلانک را میتوان یکی از اشخاص اولیه ای دانست که در تحقیقات خود بر روی جسم سیاه، از واژه کوانتم برای ذرات نور استفاده نمود. س
بطور کلی این واژه در علمی که به مرور نام مکانیک کوانتم بخود گرفت، به مفهوم سیالیت بسیار زیاد در جهانهای بسیار کوچک ، برای نمونه در مناسبات ذرات زیراتمی است.س
حقایق معنوی -کوانتمی یعنی حقایقی که با فاکتهای جهان ماده قابل درک، بررسی و قضاوت نمیباشند. برای فهم این حقایق باید دریچه ای از آن جهانها به روی روح باز شود. این امر به مرور زمان در روند سیرتکامل روح انجام خواهد شد.س
با آرزوی موفقیت
ف. تابش
:سوال سوم
س ۳- لطفن جهان کوانتمی را تعریف کنید، آیا در این دنیا لذت و درد حقیقی است یا مجازی؟س
جواب:س
همانطور که در جواب سئوال فوق، توضیح داده شد، از نظر علوم تجربی جدیدتر، مانند فیزیک ذرات، برای مثال جهان داخل هسته اتم یک جهان کوانتمی است، اما در واقع جهانهای نیمه مادی و غیرمادی، مانند برزخ کروات را میتوان جهان کوانتمی دانست. زیرا ماده آن جهانها از سیالیت زیادی برخوردار است بطوری که اشیاء و پدیده ها، فرد به فرد متفاوت است و به همانصورت که هر شخص درفکر داشته، شکل میگیرد.س
از آنجا که ما در برخوردهای روزمره با محیط، با ۵ حس خود سروکار داریم و این ۵ حس، از طریق مراکزی در بدن فیزیکی بکار خود ادامه میدهند، برای شخصی که در جهان ماده بسر میبرد، درد و لذت کاملن حقیقی میباشد. تنها اگر این دو پدیده را از زاویه دید شخصی که در یکی از جهانهای کوانتمی قرار دارد و حقایق را به گونهای دیگر درک میکند بررسی کنیم، درد و رنج و لذات جهان ماده، ناشی از بی اطلاعی و بی تجربگی روحی انسانهای درگیر آن پدیده ارزیابی خواهد شد. البته پدیده درد جسمی نیز بدلیل وجود ماده است و در جهان مادی آن درد نیز کاملن حقیقی است.س
مجاز و حقیقت را نمیتوان در یک سیستم تعریف نمود زیرا هرکدام در یک فضای مشخص برای فردی مشخص، ویژگیهای مشخصی می یابد. برای درک بهتر مطلب، صفحه یک تلویزیون را در نظر بگیرید که در حال پخش یک فیلم کمدی باشد. در این حال شما پدیدههای زیادی را مشاهده میکنید که میتواند شما را عمیقن متأثر کند (در این مثال بخنداند) . پس شما در این وضعیت، در حال تجربه لذت هستید حال آنکه در واقع بر روی صفحه تلویزیون هیج اتفاقی نمیافتد و هیج حرکتی صورت نمیپذیرد. تنها حادثهای که بر روی صفحه رخ میدهد این است که میلیونها پیکسل در هر ثانیه هزاران بار رنگ عوض می کند. اگر این فیلم غم انگیز باشد، در جهت مخالف، شما پدیده درد را تجربه خواهید نمود. در این مثال حقیت و مجاز جای خود را تعویض نموده اند. حقیقت، تغییر رنگ پیکسل ها و مجاز اتفاقات تصویری میباشد، اما شما به عنوان بیننده، در ذهن خود، تصاویر را حقیقت میپندارید و از واقعیت آنچه بوقوع میپیوندد بی خبرید.س
با آرزوی موفقیت
ف. تابش
:سوال چهارم
اگر عشق یک نوع مغناطیس است، پس تفاوت عشق به خدا با عشق به جنس مخالف در چیست؟س
جواب:س
به عقیده من، هر دو عشق یکی است منتهی تا وقتی که روح به درجه ای نرسیده است که مجاری تراوش عشق خدا باز شود، درگیر عشق از نوع جنسی آن می شود، مانند عشق به همسر و جنس مخالف و یا عشق همراه با اثرات اِگو، مانند عشق به فرزند، خانه و زندگی و غیره. زمانی که فرد در اثر سیرکمال بالاخره طعم عشق به خدا را بچشد، همه انواع عشق تغییر شکل می دهد. برای مثال عشق به همسر و فرزند، تبدیل می شود به علاقه و یا در مراتبی بالاتر، به احترام و انجام وظیفه. س
با آرزوی موفقیت
ف. تابش
سوال پنجم:س
زمان صفر را دقیقن توضیح دهید؟س
جواب:س
زمان صفر، دقیقن در ارائه سری دوم این مقالات تحت نام «مبحث دوم: موجودات سیاره زمین» توضیح داده خواهد شد.س
در اینجا بطور مختصر باید دانست هر موجود، برای مثال یک مرغ، در زمان صفر، برای اولین و آخرین بار بدون آنکه از نطفه بوجود آید از تجمع نامتعارف اتمها و سلولها
بوجو آمده است. س
مراجعه کنید به مقاله «زمان صفر» در سایت و یا در وبلاگها و یا در کانال یوتیوب ما. س
https://www.andishe.online/newpaged633bf22
https://www.youtube.com/watch?v=NborD9nFnxE&list=PLIh8VZgXycIgU8SOKJefNgNsoFwKh3M9s&index=34
با آرزوی موفقیت
ف. تابش
:سوال اول
س-نقشه و طرحی را (به شکل کدهای انرژیایی) برای ایجاد......س
کد انرژیایی یعنی چه؟س
جواب:س
به عقیده من، یعنی بر طبق آنچه من از گزارش استاد و دیگر تعالیم او درک می کنم، اساس جهان هستی ارتعاش است. این بدان مفهوم است که یک یا چند ارتعاش، یک کد اطلاعاتی ویژه را بوجود می آورند که قادر به انجام کار خاصی در جهان هستی می باشد. این موضوع در ادامه این سری مقالات بدقت از نظر علمی تشریح خواهد شد.س
با آرزوی موفقیت
ف. تابش
:سوال دوم
سئوال دوم:س
س«ثابت کیهانی، با تعریف ما از آن».......س
یعنی چه؟ستعریف شما چیست؟س
جواب:س
مدتهاست که ثابت کیهانی به عنوان یک پارامتر در نظریه نسبیت عام آینشتاین محسوب نمی شود. امروزه در فیزیک مدرن، ثابت کیهانی به مفهوم حجم لحظه ای انرژی در خلاء تلقی می شود ولی برای ما در فیزیک نوین ذرات، ثابت کیهانی، همان انرژی لازم برای پیش بردن اجرای طرح خلقت است و از وجود «ماهیت» بر اثر فعل و انفعادلات الکترونی و پوزیترنی ایجاد می شود.س
با آرزوی موفقیت
ف. تابش
:سوال سوم
شما در یک جا الکترون را تکثر خود ماهیت می دانید و در جایی دیگر الکترون را تکثر بخش نورانی ماهیت می دانید؟ آیا این دو نظریه با هم متناقض نیستند؟س
جواب:س
تابیدن خورشید بر روی سیارات به این مفهوم نیست که خود خورشید، قطعه قطعه شده بر روی سیارات فرو افتاده است. در مورد ماهیت نیز وضع به همین شکل می باشد. یعنی در قدم اول، دومین خلقت(صادره یا عقل) بوسیله خود ماهیت ایجاد میشود که او هم دارای دانش و نفس میشود. مسلمن این دانش، کمتر است از دانش خود ماهیت. این عمل، یعنی ایجاد یک عقل از عقل و یا صادره ماقبل، تا ایجاد دوازدهمین عقل، نیرو ، صادره، فرمیون و یا هرچه آن را بنامیم ادامه یافته است و پس از آن با همکاری این عده، تحت نظر ماهیت، با تکثر خود به شکل فرمیونها، جهان هستی طبق به طبق شکل گرفته است. این موضوع در کتاب «زیست شناسی بعد دوم» بدقت مورد بررسی قرار گرفته است و ما در سری دوم مقالات «مبخث دوم» بدان خواهعیم پرداخت.س
با آرزوی موفقیت
ف. تابش
:سوال اول
من ارتباط واپاشی های بتای مثبت و منفی را با دلیل وجود مجموعه ای به نام الکتروپوزیترون درک نکردم. لطفن توضیح دهید؟س
جواب:س
در واقعیت امر، آنچه در انواع واپاشی ها، از جمله دو نوع مورد نظر شما، به وقوع می پیوندد، تغییراتی است که در اثر اینتراکسیونهای اطلاعاتی، مابین پوزیترون و الکترون صورت می پذیرد. همه تغییراتی را که علم موفق به مشاهده آن شده است، تنها بخشی از آنچیزیست که رخ داده است. دلیل این امر آنکه در هر واپاشی، هم فرمیون ها و هم آنتی فرمیونها تولید می شوند. اگر الکترون و پوزیترون را در یک مجموعه ای که دانمن درگیر یک فعل و انفعال ناگسستنی می باشد، در نظر نگیریم، باید توضیح داده شود که به چه علت هم ذره و هم آنتی ذره، مشترکن تولید می شود. واقعیت آنست یک واپاشی، زایش جفتهای ذره - ضد ذره می باشد، زیرا هر دو ذره مادر، یعنی الکترون و پوزیترون در یک مجموعه با یکدیگر درگیر می باشند. با مطالعه مقالاتی که در این مورد ارائه خواهند شد، این مشکلات مرتفع میشوند.س
با آرزوی موفقیت
ف. تابش
این سوال از دوستان آتئیست می باشد
:سوال
اگر خوبی را خدا بوجود آورده است، پس بدی را چه کسی بوجود آورده است؟
:جواب
واقعیت آن است که امکان بروز و ظهور آنچه ما بدی می نامیم نیز از طرف خود خدا ، در ابتدای خلقت، بواسطه ایجاد جهانی که آن را جهان تاریکی یا ظلمت می نامند مهندسی شد. دلیل آن اینکه، انسان تنها وقتی به کمال می رسد که بتواند بر اثرات این تاریکیها فائق آید . برای کسب کمال، به تدریج، هر انسان با جذب ذرات جهان تیرگی ها، به اندازه لازم ، می تواند صفات خدائی را یکی پس از دیگری درخود ایجاد نموده و بدین سان شبیه او شود. در اینصورت دیگر لازم نیست در جهانهای مادی و یا حتی نیمه مادی ساکن شود، زیرا می تواند به اصل خود بازگردد. جهانهای مادی، مکانهایی هستند که اثرات هر دو جهان نور و ظلمت در آنها بازتاب می یابد و ما هر لحظه در معرض تابش ذرات هر دو جهان قرار داریم. بالاخره روزی همه ما به جهانی دست خواهیم یافت که در آن اثری از بدی نیست. اما ابتدا باید با تضادها آشنا شویم و آنها را لمس کنیم و بشناسیم. (رجوع کنید به مقالاتی مانند «سیستم کارما» و مقالاتی دیگر در همین راستا، در همین نشریه .)س
با آرزوی موفقیت
ف. تابش
12 February 2019
:سوال اول
در مقاله اول علوم تلفیقی، درقسمت تفاوت خلقت با ایجاد (یا تولید) گفته شده است:س
س"....گذشته از آن، روح های ملکوتی، همیشه مستقیمن از جانب مبدا خلقت خلق می شوند و ماهیت در این امر تاثیر و دخالتی ندارد. به کوتاه کلام، خلقت، مخصوص خداست و ایجاد و تولید، کار ماهیت در قدم اول، و یاران ماهیت درقدمهای بعد. ...."س
آیا مبدا خلقت (برای تمامی مخلوق) مگر همان ماهیت نیست؟؟
چگونه است که ماهیت درخلقت روح های ملکوتی تاثیر و دخالتی ندارد؟؟
زمانی که ماهیت آینه تمام نمای یکتای نامحسوس است فکر و قدرت و اراده یکتای نامحسوس را دراختیار دارد چگونه درخلق روح های ملکوتی دخالتی ندارد؟؟؟
جواب:س
مبدا خلقت، ماهیت نیست بلکه خالق اعظم است. س
خلقت روح ملکوتی، کاری است که فقط از خالق اعظم امکان پذیر است زیرا در درون هر روح ملکوتی یک پارتیکل وجود دارد که از نَفَس و دم خود خدا می تواند ایجاد شود و این اثر در واقع همان «ذره الهی» (مانند یک اثر انگشت ویژه) می باشد. در مقالات آتی به این مبحث پرداخته خواهد شد. س
ماهیت مسئول ایجاد جهان هستی از روی نقشه و طرح اولیه خلقت است، البته با در دست داشتن قدرت خدا و یا همان ثابت کیهانی(رجوع شود به قسمت سوم -بخش اول و دوم همین سری مقالات). فراموش نشود که در هر حال، ماهیت مخلوق است نه خالق. س
با آرزوی موفقیت
ف. تابش
12 February 2019
: سوال دوم
(در تعقیب سوال اول)
آیا مستنداتی درآثار منتشرشده استاد درخصوص این موضوع که خلقت ارواح مستقیمن ازخالق اعظم است و ماهیت نقشی و تاثیری در خلقت روح ها ندارد وجود دارد؟ ممنون میشوم که جهت مطالعه بیشتر معرفی بفرمایید ؟
:جواب
دو نوع روح وجود دارد. ارواح چهارگانه جمادی تا بشری که منشا اولیه ایجاد آنها ماهیت (و یارانش) است، و روح ملکوتی که مستقیمن از جانب خود خدا خلق شده، می شود و خواهد شد. مستندات در آثار الحق جلد اول، گفتارهای 783-768-804-810-818 و خصوصن گفتار 808.س
س"....... یعنی روح مستقیم از خدا است و واسطه ای ندارد ( منظور روح ملکوتی است)........"س
با آرزوی موفقیت
ف. تابش
...............................................
19 February 2019
در تعقیب جواب فوق
با سلام
بارها و بارها این گفتارها را مطالعه کرده ام اما این موضوع را متوجه نشدم
واقعن از شما ممنون موضوع کاملا برایم قابل درک و فهم شد و لذتی ازاین درک مطلب میبرم که بی نظیراست. واقعن از شما تشکر میکنم فقط خواستم بهتون اطلاع بدم که تک تک مقاله هاتون رو با ریز جزییات مطالعه میکنم
به خصوص مقاله های آقای تابش. من که بسیار لذت میبرم. امیدوارم با قدرت بیشتر ادامه بدهید. س
12 February 2019
: سوال سوم
در ابتدای خلقت، کروات بوجود آمدند و انواع جمادات. به عقیده من همین کافی است که انواع جمادات، گیاهان، حیوانات و بعد روح بشری بوجود آید. چه لزومی دارد که از هر جنس یک نمونه از طرف ماهیت و یارانش در سه فضای اولیه بوجود آید؟
:جواب
گرچه به مفاد این سوال در گزارش استاد الهی در نحوه ایجاد خلقت اشاره شده است، اما از آنجا که در تقسیم بندی ما، این مطلب در مبحث دوم، یعنی ایجاد مخلوقات در سیاره زمین قرار می گیرد، فعلن می توانم یک جواب موقتی به شما بدهم تا بزودی آن مبحث ارائه شود و بعد خودتان خواهید دید که واقعیت چگونه است. اما بطور اجمالی می توان گفت:س
پس از اتمام مرحله کمال جمادی ، از تجمع این ارواح جمادی کمال یافته، باید اولین گروه از گیاهان تشکیل شود. اگر اولین پترن[1] از هر نوع، وجود نداشته باشد، این اتاق فکرِ بوجود آمده، چگونه و از چه نقطه باید کار خود را آغاز و گیاهان اولیه را ایجاد کند؟
این جواب مختصر و ناکامل را در ذهن خود داشته باشید و به آن بیاندیشید تا مقاله اصلی انتشار یابد. س
با آرزوی موفقیت
ف. تابش
28 February 2019
:سوال اول
این سوال از دوستان آتئیست می باشد
واژه مقدس یعنی چه؟
جواب:س
این مطلب را می توان از دو زاویه مورد بررسی قرار داد:س
اول آنکه، جز ذات مبدا اصلی خلقت که زلال ترین و خالص ترین است، هیچ چیز را نمی توان مقدس مطلق دانست.س
دوم آنکه ممکن است واژه ای، شخص و یا اشخاصی را بیاد آن ذات ازلی بیاندازد، برای مثال نام عیسی، محمد، علی، کریشنا، موسی و غیره. بدیهی است بدون هیچ تردیدی این واژه برای آن افراد، مقدس محسوب می شود. حتی واژه هایی هستند که با مبدا خلقت و معنویت نیز سروکار ندارند با این حال برای افرادی مقدس محسوب می شوند، مانند واژه مادر. به عبارت دیگر، از نظر مفهوم عام، هر واژه ای می تواند برای فرد یا گروهی از افراد، مقدس جلوه کند.س
با آرزوی موفقیت
ف. تابش
28 February 2019
: سوال دوم
من به عقل و خرد معتقدم نه به معجزه. اصولن معتقدم معجزه یک دروغ بزرگ است. نظر شما چیست؟
:جواب
شما مبنای عقل و خرد را چه چیز می دانید؟ منظورم این است که هر کس مسائل را برحسب عقل و خرد خود بررسی می کند، ولی بر طبق اعتقادات خود آن را می پذیرد یا رد میکند. پس عقل و خرد بیش از آنکه تصور بفرمایید متاثر است از اعتقادات و باورهای انسانها. یک مثال دیالکتیکی معروف آنکه ، آیا مار دُم دارد؟ یقینن عده ای این امر را می پذیرند که بله مار دم دارد، اما عده ای دیگر معتقد خواهند بود، جز دم چیزی ندارد. هر دو گروه نیز برای اثبات رای خود به دلایل ویژه ای در این زمینه می آویزند. حال شما بگویید رای کدام دسته، با خرد و عقل منطبق است؟
در مورد معجزه باید دانست، زمانی که راجع به یک معجزه واقعی و نه شعبده، صحبت می شود، در واقع منظور بخشی از علم است که هنوز بشر بدان دست نیافته است، از اینرو قادر به بازسازی آن نخواهد بود. س
من معتقدم شما و افراد دیگری که مانند شما می اندیشند، در واقع مخالف خرافه و شعبده هایی هستید که به اسم معجزه عنوان شده اند. حال آنکه اگر روزی برای شما یک معجزه واقعی رخ دهد، فرق آن را با شعبده درخواهید یافت ولی ممکن است نتوانید آن را برای دیگران توضیح دهید.س
گذشته از همه اینها، عمل به خردی که برای جامعه سودمند باشد ولو آنکه با دین هم سازگار نباشد، خردی است نیک و قابل اعتنا و انجام آن لزومیست منطقی .س
با آرزوی موفقیت
ف. تابش
09.04. 2019
:سوال اول
این سوال از دوستان آتئیست می باشد که مستقیمن به ایمیل ما پست شده است
: سوال
س-اجداد انسان ها هرگز دین و خدایی برای پرستش نداشتند، ما چنین خیالاتی رو به وجود آوردیم.س
پاسخ: س
در بدو ایجاد هر نوع از خلقت که دارای هوشی مانند انسان باشد، دین هم وجود دارد. کار اصلی این دین، آشنایی آن نوع از مخلوق با خالق می باشد که باعث رشد روحی آن موجود می شده است. متأسفانه در درازای تاریخ، اصول واقعی ادیان، بشدت به خرافات آغشته شد و خرافه جای حقیقت را گرفت. دین از ابتدا هم دارای سه اصل بوده است. اول آنکه، خدا در درون خود توست. پس قبله در درون قلب توست نه جای دیگر. با او گفتگو کن. دوم آنکه، هرچه برای خودت نیک می دانی برای دیگران هم بخواه و عمل کن و هرچه برای خودت بد می دانی، در حق دیگران هم انجام نده. و سوم آنکه، بدان از کجا آمده ای ، در این دنیا چه وظیفه ای برعهده داری و پس از مرگ به کجا می روی و چه می شود. س
آنچه شما خیالات می پندارید، در واقع خرافاتی است که در حد افراط، به ادیان اضافه شده و تبدیل به اصول گردیده است. در غیر اینصور نه من، نه شما و نه هیچ کس دیگر با آن سه اصل اولیه هر دین که فوقن بدان اشاره شد، مخالف نخواهیم بود.س
با تشکر
ف. تابش
09.04.2019
: سوال
س- چرا برخی از حیوانات دچار نقص عضو هستند، حال آنکه شما در مقالات خود نوشته اید که حیوانات عکس العمل ندارند.س
جواب
من در هیچ کجا نه به قلم و نه به گفتار، چنین چیزی را نگفته ام. زیرا حیوانات نیز دارای عکس العمل هستند. منتها، این عکس العمل، یک پیامد علمی می باشد. برای مثال یک حیوان که در این زندگی خود، شکار شونده است، در زندگی بعدی خود، به یک حیوان شکارچی تبدیل می شود.س
در مورد نقص عضو حیوانات نیز باید بگویم که این کمبود، بدین شکل جبران می شود که پس از مرگ، روح این حیوان با پیوستن به ارواح حیوانی دیگر، آن مجموعه را که یک روح حیوانی قوی تر است، تقویت می کند، زیرا دارای تجربه ای است که دیگر ارواح پیوسته به گروه، ندارند. یکی از دلایل گوناگونی در صفات یک نوع ویژه از حیوان، همین است.س
در مقالات آتی مربوط به مبحث دوم، در بخش علوم تلفیقی، بدین امر پرداخته خواهد شد.س
با سپاس
ف. تابش
09.04. 2019
:سوال
س-چرا استاد الهی در یکی از گفتارهای خود، گفته ، وقتی به سینما میروی طوری باشد انگار به مسجد رفته ای. چطور چنین چیزی ممکن است؟
جواب
این گفتار مربوط است به حدود پنجاه سال پیش. در آن زمان مفهوم مسجد چیز دیگری بود و مردم، عمدتن فقط به نیت عبادت به آنجا می رفتند. عبادت نیز به مفهوم توجه به خداست. طبق تعالیم استاد الهی، بخشی از عبادت، یافتن نقاط ضعف و اشکالات روحی – روانی می باشد. کمااینکه افرادی در آن زمان، از جمله پدر بزرگ خود من، هنگام نماز، ایرادات و اشکلات خود را برمی شمردند و از خدا درخواست یاری برای فائق آمدن بر این ضعف ها را می نمودند.س
حال سوال این است که چطور می توان در سینما هنگامی که برای مثال، مشغول تماشای یک فیلم کمدی هستیم، آن را به عبادت تبدیل کنیم؟ جواب آنست که، در هر فیلمی، همیشه دو قطب مثبت و منفی وجود دارد که صفات متضادی چون ، جوانمردی و ناجوانمردی، محبت و شقاوت، بخشش و کلاه برداری و امثال آن را به نمایش می گذارند. هر بیننده با تایید قلبی موارد مثبت، و تخطئه و محکوم کردن نکات منفی فیلم، و از همه مهمتر، کشف برخی نکات منفی نمایش داده شده، در خودش، در واقع مشغول خودشناسی روانی می باشد، و این، یکی از مواردی است که در دانشگاه سیرکمال استاد الهی، عبادت محسوب می شود.س
با سپاس
ف. تابش
09. 04. 2019
سئوال زیر از دوستان آتئیست می باشد که مستقیمن به ایمبل ما پست شده است.س
:سوال
س-ذهن در درون تو است، ولی درواقع، بازتاب جامعه و دین است در درون انسان. ذهن تو مال خودت نیست. هیچ نوزادی با ذهن به دنیا نمی آید. او با یک مغز به دنیا می آید. مغز یک مکانیسم است؛ ذهن یک ایدئولوژی است. مغز توسط جامعه تغذیه می شود و هرجامعه، براساس شرطی کردن اذهان اندیشی خودش ذهن ها را شکل می دهد. برای همین است که این همه ذهن مختلف در دنیا وجود دارد ذهن هندو به یقین با ذهن مسیحی متفاوت است؛ و ذهن کمونیست به یقین با ذهن بودایی تفاوت دارد. ولی یک دروغ در افراد ایجاد شده که ذهن مال آن هاست، پس آن فرد شروع می کند به عمل کردن براساس جامعه؛ پیروی از جامعه، ولی احساس می کند که خودش عمل می کند این یک ابزار برای از بین بردن انسانیت بسیار حیله گرانه است .س
جواب:س
این سوال متشکل است از چندین قسمت که سعی می کنیم به یکایک آنها بپردازیم.س
س 1- ذهن در درون تو است
:پاسخ
اول از همه باید ذهن بطور صحیحی تعریف و تفسیر شود. به عقیده من، ذهن همان «خودیت واقعی» می باشد، ولی اکثر روانشناسان وقتی از ذهن سخن می گویند، بیشتر منظورشان، روان است نه روح، زیرا هیچ کدام از آنها از روح به طریق علمی باخبر نیستند. از طرف دیگر، دو کلمه «درون تو» نیز نیاز به توضیح دارد. برای ما در دانشگاه سیرکمال، درون هر کس، بُعد کوانتمی او می باشد که «خودیت حقیقی» نیز خوانده می شود. طبق آنچه تاکنون در سری مقالات «انسان از دیدگاه دانشگاه سیرکمال» تشریح شده است، هر خودیت، دارای یک بانک اطلاعات نیز می باشد که همه آنچه رخ می دهد در آن به ثبت می رسد. با این وصف، ذهن، خود درون است، یعنی «ذهن = درون».س
س 2- ولی درواقع، بازتاب جامعه و دین است در درون انسان. ذهن تو مال خودت نیست
:پاسخ
از دید من، این گفته، تا حدودی صحیح است ، زیرا اگر منظور از ذهن را روان فرض کنیم، روان بازتابی از اعتقادات دینی و اجتماعی و البته مسائل و افکتهای دیگری نیز می باشد (مقوله «روان» در مقالات مبحث دوم در بخش علوم تلفیقی بررسی خواهد شد). حتی اگر صحبت از «خودیت واقعی» هم باشد، باز این امر صحیح است. اما نباید فراموش کرد که مسائل زیاد دیگری نیز در این امر تاثیرگذار هستند، از جمله: سوشیال مدیا. از اینرو می توان گفت، بله ذهن ما، بطور کامل، تحت نظر خودمان نیست، زیرا هر دو دسته صفات خوب و بد که در همه جا به عنوان دو منبع انرژی وجود دارند، ما را تحت تاثیر قرار می دهند، بعلاوه ارتباط مستقیمی که با مبدا خلقت داریم.س
س 3- هیچ نوزادی با ذهن به دنیا نمی آید
:پاسخ
در اینجا باید عرض کنم، در دانشگاه سیرکمال، اعتقاد بر این است که نوزادی که بدنیا می آید، هنوز دارای روانی فعال (البته از دید ما) نیست، اما دارای بعد کوانتمی یا همان «خودیت واقعی» که از دو بخش عمده تشکیل شده است، می باشد(رجوع شود به سلسله مقالات «انسان از دیدگاه دانشگاه سیرکمال»). از اینرو با تعریفی که فوقن برای ذهن عنوان شد، هر نوزادی دارای ذهن می باشد ، چه در غیر اینصورت از نظر طبیعی، قادر نبود در یک قالب انسانی بدنیا بیاید. این بدان مفهوم است که از اساس عمل لقاح صورت نمی گرفت. حتی حیوانات، گیاهان و جمادات نیز دارای ذهن مخصوص خودشان می باشند. در اینجا برای رعایت اختصار، از ارائه تعریفی عمیق تر در مورد «ذهن» خودداری می شود.س
س 4- مغز یک مکانیسم است
:پاسخ
مغز یک مکانیسم نیست، بلکه یک ساختار مناسب می باشد تا سلسله ای از مکانیسم های مختلف را سامان دهد. درست مانند یک ساکسیفون که قادر است تعدادی از مکانیسم های تولید اصوات را بکار اندازد. اما برای این منظور، احتیاج به یک موجود هوشمند است تا او اینکار را با این ساز انجام دهد. این همان تفاوت میان مغز یک انسان زنده است با مغز یک انسان مرده.س
س 5- ذهن یک ایدئولوژی است
:پاسخ
اگر بتوانیم یک مفهوم کامل و بی نقص از ایدئولوژی ارائه دهیم، آنگاه با شما موافق خواهم بود، البته با کمی تغییر در جمله شما، بدین شکل: «ذهن بازتاب دهنده همه آنچیزی می باشد که شما تا این ساعت آموخته اید و این آموخته ها ، متشکل است از نتایج پروسس شده ایده های شما، که در برخی موارد می توانند به عنوان ایدئولوژی نیز خودنمایی کنند».س
س 5- مغز توسط جامعه تغذیه می شود. هر جامعه، براساس شرطی کردن اذهان اندیشی خودش ذهن ها را شکل می دهد.س
:پاسخ
بطور کلی و کاملن ساده می توان گفت: مغز، توسط فروکتوز که قند درون میوه جات است تغذیه می شود. اما قسمت دوم گفته شما، بیشتر در مورد جوامع توتالیتر صحیح است.س
س 6- برای همین است که این همه ذهن مختلف در دنیا وجود دارد ذهن هندو به یقین با ذهن مسیحی متفاوت است؛ و ذهن کمونیست به یقین با ذهن بودایی تفاوت دارد.س
:پاسخ
این امر نیز صحیح است، در صورتی که کلمه «ذهن» را با کلمه «ایدئولوژی» جایگزین نماییم. اما باید در نظر داشت، به دو دلیل هیچ کس بطور کامل هندو ، مسلمان ، مسیحی و ....نیست. دلیل اول آنکه بقدری خرافات و فروعات وارد ادیان و مذاهب شده است که حقیقت در آن میان گم شده و برای همگان قابل مشاهده نیست. در نتیجه اگر کسی هم بخواهد به آن دین عمل کند، به اصول ریشه ای، دسترسی نیست و بزودی به خرافات دچار خواهد شد. علت دوم آنکه عوامل بازدارنده بسیاری، این روند را مختل و یا حداقل کند می کنند. یکی از این عوامل ، استفاده ابزاری از دین می باشد. اگر چنین نبود، وجود ایدئولوژی های مختلف، در جوامع بشری، نه تنها بد نیست ، بلکه بسیار سودمند نیز می باشد، زیرا رقابت ایجاد نموده و رقابت نیز انسانها را به فکر کردن وامی دارد.س
س 7-ولی یک دروغ در افراد ایجاد شده که ذهن مال آن هاست، پس آن فرد شروع می کند به عمل کردن براساس جامعه؛ پیروی از جامعه، ولی احساس می کند که خودش عمل می کند این یک ابزار برای از بین بردن انسانیت بسیار حیله گرانه است.س
:پاسخ
اگر از نکات مبهمی که در گفته فوق وجود دارد صرفنظر کنیم، می توان گفت، این قسمت آخر نیز صحیح است. اما بر طبق آموزش های دانشگاه سیرکمال، روند صعودی سیرکمال روحی ، این مسئله را حل می کند. درست به همین دلیل است که برای رفع اشکالی که شما مطرح می کنید ، چندین زندگی متوالی لازم می آید. زیرا اگر در چنین گودالی افتادی، معمولن و عمدتن، تا پایان عمرت از آن بیرون نخواهی آمد. شخصی که از نظر روحی در مراحل بالا قرار دارد ، تحت تاثیر داده های اجتماعی قرار نمی گیرد ، زیرا در درون بانک اطلاعاتی خودیت واقعی خود، در بعد کوانتمی، تجربیات زیادی ذخیره دارد که او را از این امر بازخواهد داشت. اصولن صِرف قرار گرفتن در چنین جهانی، پیشرفت روح را تضمین می کند. زیرا فقط در جهان تضادها است که روح می تواند با درغلتیدن در اشتباهات، و جبران آن در چندین زندگی، تجربیات لازم برای کسب کمال روحی را بدست آورد.س
اگر بخواهیم به این موارد بطورعمیق تری بپردازیم ، مطلب به درازا خواهد کشید . از آن گذشته، در این مورد، تا به این ساعت، بیش از یکصد مقاله را ارائه داده ایم.س
با سپاس
ف. تابش
23.04.2019
مقدمه سوال
درکتاب معرفت الروح صفحه 79 ، استاد الهی مراتب موجودات اولیه از ادنی تا اعلی را چنین عنوان می فرماید:س
س"1- موجودات غیر ذی حس: آنکه پس از فانی شدن تحلیل می رود واثرش به شئ مساوی یا بالاتر خود ظاهر میگردد تا متدرجا به موجودات ذی حس، سپس ذی روح تبدیل شوند"س
سوال
آیا مثالی برای موجودات غیرذی حس وجود دارد؟
اگر کوچکترین ذره خلقت را انفراتم بدانیم آیا انفراتم موجود غیرذی حس است؟
یعنی موجودی که روح ندارد و حس هم ندارد مدارج کمالش را طی میکند ذی حس میشود، سپس ذی روح می شود؟؟
آیا مثالی برای موجود غیرذی حس بدون روح وجود دارد؟
با تشکر از زحمات شما
.مهرداد م
پاسخ به سوال
این مطلب نه در صفحه 79 و نه در صفحه 97 ، بلکه در صفحه 54 کتاب معرفت الروح(کتابی که در اختیار من است) عنوان شده است.س
در این ارتباط می توان به سوال شما چنین پاسخ داد:س
در این فصل از کتاب که مربوط به «معاد به طریق سیرتکامل» می باشد، استاد در بند دوم، زیر عنوان «عقیده دوم»، نوع دیگری از معاد یا بازگشت روح به مبدا اصلی خود را طبق این نوع عقیده رایج ، عنوان داشته است.س
در بخش مورد نظر شما، از آنجا که بحث بر سر "....مدارج اولیه یا بدو پیدایش" است، این مبحث را می توان از دو دیدگاه مورد تجزیه و تحلیل قرار داد:س
دیدگاه اول:س
س«بدو پیدایش» را می توان برای هر نژاد اولیه ازهر نوع از مخلوق، همان زمان «صفر» دانست که ما در بخش علوم تلفیقی، موقتن بطور مختصر بدان پرداخته و آن را توضیح داده ایم و در مقالات آتی نیز بطور دقیقتری بدان خواهیم پرداخت. در این حالت، فقط برای یکبار ، جسم هر موجود، بدون دخالت علت و معلول، بوجود می آید. ولی چون هنوز روح اولیه ی متعلق به این نوع اولیه، برای مثال اولین گربه جهان هستی، اتصال نیافته است، پس، ذی روح و نتیجتن ذی حس نمی باشد. تنها با اتصال روح ویژه اختصاص یافته به این نوع اولیه، آن موجود اولیه، روح یافته، لذا ذی حس نیز می شود. س
دیدگاه دوم:س
قبل از آنکه بتوان یک موجود را در ابتدائی ترین مرحله، یعنی جماد، طبقه بندی نمود، آن موجود، یک عنصر شیمیایی خواهد بود و هر عنصر شیمیایی از تعدادی ذرات زیراتمی، طبق جدول ذرات، تشکیل شده است. پس ما با ذرات زیراتمی سرو کار داریم که نحوه عملکرد و واکنش آنها به محیط، بسیار متفاوت تر است از یک جماد. از دید ما انسانها، این ذرات، برای مثال یک اتم اکسیژن، داری حس، مطابق با آنچه عموم مردم می پندارند، نیست. این دقیقن همان چیزی است که ما طی چندین مقاله در بخش «علوم تلفیقی» سعی بر اثبات آن نموده ایم و این امر هنوز ادامه دارد.س
باید بیاد داشت که در آن زمان، استاد نمی توانستند به آن طبقه اندیشمند، چیزی را بگویند که در این دوره، پس ازگذشت ۵۰ سال، توضیح آن برای اندیشمندان کنونی نیز مشکل است. حالا پس از آنکه علم به اندازه کافی رشد کرده است، بنابر تصمیم خود استاد الهی و با علم خود او، ما سعی در تفهیم اصل مطلب را داریم و حال می توانیم بگوییم، هیچ چیز بی حس و بی روح، موجودت ندارد، مگر در زمان صفر.س
مفهوم این پاراگراف در همان صفحه، که «.....پس از فانی شدن، تحلیل میرود و اثرش به شی مساوی یا بالاتر ظاهر می گردد.....» دقیقن همان چیزی است که ما در بخش ماقبل جماد، طی توضیحاتی مربوط به مناسبات ذرات زیر اتمی، سعی در تشریح و توضیح کاملن علمی آن نموده ایم. س
با این وصف، در آن زمان، موجودات، تنها از مرحله جمادی تا مرحله بشری، در زمره موجودات «ذی روح غیر ممیز» قابل رده بندی و محاسبه بوده اند که استاد در ادامه مطلب در صفحه 55 همان کتاب، آنرا توضیح داده اند. بند سوم این مبحث ، یعنی«موجودات ذی روح ممیز» هم برای مثال، گذشته از انواع دیگر مخلوق که عمدتن برای ما ناشناس می باشند، همان انسان است که قدرت درک نیک و بد را بواسطه دارا بودن روح ملکوتی در بعد کوانتمی خود، دارد. س
ممیز و یا غیرممیز بودن موجودات دارای روح، مربوط می شود به مسئله «متفکر بودن» و یا «بر طبق غریزه عمل نمودن».س
در انتها، یادآوری نکته ای از مباحث اول و دوم بخش علوم تلفیقی، برای پاسخ به بخشی از سوال شما در مورد ذرات زیراتمی(اینفراتم یا انفراتم) بسیار نافع خواهد بود، و آن اینکه، هوش و اطلاعات و دانش ذرات نامبرده، خارج از تصور نوع انسان است. برای درک وضیعت این ذرات، یک هنرپیشه تأتر را در نظر بگیرید که نقش یک درخت را بازی می کند. در این وضعیت، با آنکه او یک انسان هوشمند است، تا زمانی که آن نقش را ایفا می کند، می داند که باید بشکل یک درخت که موجودی غیر اندیشمند است باقی بماند. این ذرات نیز می دانند که در آن وضعیت، لزومی ندارد از خود حس قابل تشخیصی نشان دهند، زیرا می دانند که در ترکیباتی که به مرور، بدان دست خواهند یافت، آن احساسات نیز(از مرحله جمادی به بعد) ایجاد خواهد شد، پس در این موقعیت کنونی، موجودات بی حس، تلقی شده اند. جمله: "......متدرجن به موجودات ذی حس.... تبدیل یابد" همان ایجاد اتم و نیروهای کوالانس و واندروالس و غیره است که تدریجن، جماد را بوجود می آورند و از آن پس، لازم می آید، آن موجود، روح مخصوص بخود را داشته باشد.س
اگر مطالب بخش علوم تلفیقی ، قسمتهای مربوط به مرحله ماقبل جماد را کسی خوب درک کند، می تواند به مفهوم نقش ذرات زیراتمی و همینطور آنچه استاد، فقط در این پاراگراف از کتاب معرفت الروح آورده اند، واقف شود.س
س"1- موجودات غیر ذی حس: آنکه پس از فانی شدن تحلیل می رود و اثرش به شئ مساوی یا بالاتر خود ظاهر میگردد تا متدرجا به موجودات ذی حس، سپس ذی روح تبدیل شوند"س
استاد الهی- معرفت الروح- فصل هفتم- صفحه ۵۴ )س)
فکر می کنم جواب سوال شما، در حد توان، داده شد. با این حال، در صورتی که سوال دیگری مطرح باشد، به احترام اینهمه دقتی که در مطالعه آثار استاد الهی بخرج می دهید، با آنکه بشدت دچار ضیق وقت هستم، با کمال میل به آن، درحد فهم خود، پاسخ خواهم داد. س
با آرزوی موفقیت
ف. تابش
ادامه سوالها و پاسخ های مربوطه ، مراجعه کنید به سری سوم در برچسبها
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر